English Version
English

در کنگره من قوانین بازی را یاد گرفتم.

در کنگره من قوانین بازی را یاد گرفتم.

یازدهمین جلسه  از دور سی ام کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره۶۰، شعبه میرداماد، با استادی راهنمای محترم مسافرحامد و نگهبانی مسافرحسین و دبیری موقت مسافر سعید، با دستور جلسه اول «حرمت کنگره ۶۰ چرا رابطه کاری و مالی و خانوادگی در کنگره ممنوع است؟» و دستور جلسه دوم اولین سال رهایی مسافر مجید در روز پنجشنبه 7تیر۱۴۰۳ ساعت ۱۶ آغاز به کارکرد.

سخنان استاد :

سلام دوستان حامد هستم یک مسافر

در ابتدا شاکر خداوند هستم که به من لیاقت داد تا این جایگاه را لمس کنم و از ایجنت محترم و گروه مرزبانی تشکر می کنم به جهت اجازه ی این تولد و قرار گرفتن من به عنوان استاد جلسه.
همیشه اوّلین اتفاقات خوب در زندگی انسانها ،از زیباترین و ماندگارترین خاطرات محسوب می شود.مخصوصاً اگر این اتفاق برای رهجوی کنگره، گرفتن رهایی از دستان پرتوان آقای مهندس باشد.انگار از شوق قلبش از سینه بیرون می آید و احساس می کند که روی ابرها می باشد .اکثراً این بار اوّل ها، حسهای عجیبی دارد که قابل بیان نیستند.
امروز دو دستور جلسه داریم.یکی تولد مجید عزیز و دیگری دستور جلسه ی بسیار مهم و کاربردی حرمت ها. که من حامد را وا می دارد فکر کنم الان کجا هستم و چگونه باید حرکت کنم و گذشته ی من چگونه بوده و قرار است اینجا چه اتفاقی برای من بیفتد.
امروز داشتم فکر می کردم حامد ده سال پیش یا هفت سال پیش کجا و حامد حالا کجا!!!؟ الان من احساس  می کنم که چقدر خوشبختم و کنگره چقدر حال من را خوب کرده است.علاوه براینکه حال من خوب است ،توانسته ام به دیگران امید بدهم.واین اتفاق خوبی است و بابت این من خدا را همیشه شکر می کنم.
امروز هم انتخابات مرزبانی است و من به همه ی کاندیداها تبریک می گویم و امیدوارم کسانی که خواسته و نیازشان هست به این جایگاه برسند.
در رابطه با حرمتها باید بگویم که من در دوران مصرف ،برعکس این حرمتها ،عمل می کردم و قوانین بازی را نمی دانستم و اینها همه به واسطه ی اعتیاد و ضد ارزشهایی بود که در من رشد کرده بود.ولی در کنگره من قوانین بازی را یاد گرفتم.
در کنگره وقتی رهجویی وارد لژیون می شود، با پیراهن سفید،تغییر ظاهری صورت می گیرد و با رعایت حرمتها ،تغییرات باطنی ایجاد شده و تبدیل به انسان دیگری می شود.
حال این سوال پیش می آید که چرا آقای مهندس نسبت به یادگیری جهانبینی تاکید می فرمایند؟چون بتوانیم با آرامش زندگی کنیم.بتوانیم پول در بیاوریم و تک تک اینها ،با کابردی کردن حرمت کنگره اتفاق می افتد.
در خصوص دستور جلسه دوم،تولد مجید عزیز،در ابتدا به بنیان کنگره،آقای مهندس و خانواده محترمشان که راه را برایمان باز کردند که رها بشویم ،تولد بگیریم، شادی کنیم و لذت ببریم،تبریک می گویم.
وقتی رهجو تلاش می کند،رها می شود و خدمت می گیرد، یک حس خوبی به راهنما دست می دهد.من به مجید عزیز،تبریک می گویم و امیدوارم که در کنگره بماند و خدمت کند .به همسفر محترمش و دختر خانمهای گلشان و راهنمای همسفرش تبریک می گویم.
در مورد مجید باید بگویم ،تخریب خیلی بالایی داشت.هشت گرم شیره ی خوراکی و چهار پاکت سیگار،مصرف روزانه ی ایشان بود.که پیپر کردن و به درمان رسیدن در این شرایط بسیار سخت بود.ولی الان که ایشان را می بینید، حال بسیار خوبی دارد، از منطقه 60 درجه عبور کرده،تلاش کرده ،درد کشیده و درمان شده و به تعادل رسیده است.
وجود مجید عزیز با این تخریب بالا که تازه لژیون زده بودم، یک آزمون الهی بود. به حمد الله،هم مجید به درمان رسید و هم من به،احساس آرامش و لذتی وصف نشدنی از رهایی مجید رسیدم.
مجید در ادامه ی سفرش به لژیون سردار پیوست، دنور و دبیر لژیون سردار شد.امیدوارم مجید درس خوبی از کنگره گرفته باشد و بداند که خیلی ها در بیرون ،منتظر امثال مجید هستند تا به رهایی برسند و باز این تولد را به همه ی عزیزان این شعبه تبریک می گویم از راهنمای عزیزم آقا میثم،تشکر می کنم که عشق و محبت را به من آموخت تا من در کنگره باشم و عاشقانه خدمت کنم.
از این که به صحبتهای من گوش دادید ،سپاسگزارم.

سخنان مسافر مجید :

سلام دوستان مجید هستم یک مسافر

آرزو می کنم تمام کسانی که بیرون از کنگره مصرف کننده ی مواد مخدر هستند،وارد کنگره بشوند و دومین آرزوی من این هست که آقای مهندس،به آرزوی قلبی شان برسند.
اوّل از خدا سپاسگزارم که اِذن ورود به کنگره را به من داد تا بتوانم  به درمان برسم.دوّم از آقای مهندس و خانواده محترمشان تشکر می کنم که وقتی رهجو رها می شود، با عشق او را می پذیرند.
من در ابتدا با یک حال خراب وارد کنگره شدم.حال من طوری بود که باور نمی کردم بتوان به رهایی برسم.در جامعه ای بزرگ شده بودم که هم تنها و هم در عمق تاریکی ها قرار داشتم .
از همسفرم تشکر می کنم که با اخلاق و رفتارش، باعث شد،من سفر خوبی داشته باشم و به رهایی برسم.
همسفرم همیشه من را سرزنش می کرد که چرا مصرف می کنم، و من می گفتم، تفننی هست و واقعاً هم همینطور بود.همسفرم همیشه می گفت این باعث بدبختی است. ولی من می گفتم هفته ای یک یا دوبار مصرف می کنم.ولی بعد از آن مصرف من خیلی بیشتر شد و به جایی رسیدم که کارتن خواب داخل خانه شده بودم.همیشه ساعت 5 صبح سر کار می رفتم و تا 8 شب کار می کردم و بعد از آن تا ساعت 3 شب،مصرف می کردم و این کار هر روز تکرار می شد ، تا اینکه مسافر حسین مرا با کنگره آشنا کرد. من قبول نکردم   و گفتم اگر جند روز بخوابم خوب می شوم .که ایشان گفتند این روش  درمان نیست  .دو جلسه بیا شما دو جلسه بیا کنگره می فهمید .
در جلسه اول باز تمایلی از خودم نشان ندادم .تا اینکه  صحبتهای  راهنمای تازه واردین،مسافر محمد جذب کنگره شدم و در ادامه وارد لژیون آقا حامد شدم و من خیلی آقا حامد را اذیت کردم ولی با صبر و تلاش  فراوانِ ایشان ،توانستنم به رها یی برسم .
در زمانی که در سفر اول بودم،روزی چهار پاکت سیگار مصرف می کردم . به راهنمایی،آقا حامد وارد لژیون سیگار شدم و و طبق برنامه سفر کردم وبه درمان رسیدم.واز همه عزیزانی که در جشن ما شرکت کردند تشکر می کنم .

سخنان راهنمای همسفر :

سلام دوستان  پری هستم همسفر
خوشحالم به واسطه یک تولد دیگر در این شعبه حضور دارم ،ابتدا به راهنمای  ایشان خانم فرح تبریک می گوییم
که زحمت خانم انسیه را در سفر اول کشیدند ،خانم انسیه بسیار آرام و متین بودند و هر چیزی را که من به عنوان راهنما از ایشان می خواستم انجام می دادند .
کنگره  60 به من نشان داد که در کنار مسافرمان بمانیم و زندگی مان را دوباره بسازیم و نتیجه اش همین تولدهایی  هست که  با حال خوب می گیریم .ما همه ی تلاشمان را می کنیم تا بچه هایمان خوشبخت زندگی کنند ،غافل از اینکه تا زمانی که پدر و مادر احساس خوشبختی نکنند آنها خوشبخت نیستند؛چون در محیطی زندگی می کنند که طعم خوشبختی را نچشیده اند و خیلی جلوی بچه ها نباید درد و دل بکنیم که بار غم را روی دوش آنها بیندازیم.
من به اقای مهندس و خانواده محترمشان تبریک گفته  و به اقا حامد که اولین تجربه ی تولد رهجویشان می باشد و همچنین به آقا مجید و خانم انسیه عزیزتبریک می گویم .
ممنون از اینکه به صحبت های من گوش کردید.

سخنان همسفر :

سلام دوستان انسیه هستم همسفر
آرزو می کنم که تمامی سفر اولی ها به رهایی برسند و این حس و حال خوب را تجربه کنند.
خدا را بسیار سپاسگزارم که توانستم این جایگاه را لمس کنم از آقای مهندس ، آقا حامد ، خانم پری عزیز و خانم فرح عزیزم بسیار سپاسگزارم .
ابتدا اعتیاد مسافرم را از همه پنهان می کردم اگر کسی می گفت مجید اعتیاد دارد ناراحت می شدم تا روزی که ایشان به من گفتند برای درمان به  کنگره 60 می روند و من بعد از چند جلسه کنجکاو شدم بدانم که آنجا چه جایی است، تا اینکه یک روز به من گفتند شما هم می توانید درکنگره 60 به عنوان همسفر باشید و من جا دارد از خانم نیلوفر عزیز سپاسگزارباشم که من را با آغوش باز پذیرفتند ،چون من غریب بوده و آشنا و مصاحبی نداشتم .
برای آقای مهندس این دانشمند بزرگ آرزوی سلامتی و طول عمر دارم و خوشحالم که در کنار یک مصرف کننده ای که به درمان و حال خوش رسیده است زندگی می کنم .
ممنونم از اینکه با سکوت زیبایتان به صحبت های من گوش دادید.

مرزبان کشیک 

رهایی

نگارش: مسافران اکبر ،مهدی، رضا

عکس: مسافر محمد رضا

ارسال: مسافر امیرحسین 

نمایندگی میرداماد اصفهان 

 

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .