جلسه پنجم از دوره هشتم کارگاههای آموزشی عمومی نمایندگی ایران کنگره۶۰، با استادی راهنما مسافر عطااله، نگهبانی مسافر مجید و دبیری مسافر شمسالدین با دستور جلسه " حرمت کنگره ۶۰؛ چرا رابطه کاری و مالی و خانوادگی در کنگره ۶۰ ممنوع است؟" پنجشنبه 7 تیرماه ۱۴۰۳ ساعت 16:45 آغاز به کارکرد.
![](/EditorFiles/Image/IMG_20240629_172127_450.jpg)
سخنان استاد:
خدا را شکر میکنم که در جمع شما هستم. دستور جلسه در مورد حرمتها و چرا رابطه کاری و مالی در کنگره۶۰ ممنوع است، میباشد. خیلی جاها و بهویژه شهرستانهای کوچک که کنگره ۶۰ دایر است من شنیدهام که میگویند اعضای آن خیلی منظم و باادب هستند و دلیل آن آموزش و مهمتر از همه اینکه یاد گرفتهاند که ما هر کاری بکنیم به خودمان برمیگردد و این مهمترین قسمت جهانبینی هست که آقای مهندس هم فرمودند.
من اگر زبالهای را بیرون بی اندازم، یکطرفش بیفرهنگی هست و به طبیعت آسیب میزند ولی قسمت دومش این است که بهصورت سنگ مثانه به من برمیگردد. استاد امین در یکی از سیدیها میگفتند علم یک روزی این موضوعات را ثابت میکند. هر چیزی ما به طبیعت بدهیم به ما برمیگرداند و اگر حریم را بشکنیم، حریم ما را میشکند، هر طوری که با دیگران رفتار کنیم با ما همانگونه رفتار خواهد شد و اگر حق دیگران را بخوریم به همان شکل حق ما ضایع خواهد شد. آقای مهندس در سی دی آهن یک حرف طلایی فرمودند؛ هرکجا مشکلی برایمان پیش آمد به اعمال و رفتار خودمان نگاه کنیم زیرا ریشه در درون ما دارد. وقتی گفته میشود رابطه مالی و کاری نداشته باشیم، انجام این کار به خود شخص آسیب میزند، راهنمایی که با رهجویش رابطه کاری داشته باشد اعتبار و قدرتش را از دست میدهد و این باعث میشود فرصتی که به وی جهت کمک به انسانها دادهشده، پایمال شود و درنهایت آسیب به کسی میرسد که قوانین را زیر پا گذاشته است و آقای مهندس فرمودند درجایی باشیم که فقط سلام و سلام باشد، نه از کسی طلب، نه بدهی و نه حسابی داشته باشیم. امیدوارم حرمتها را که مسئله مهمی هست رعایت کنیم.
قسمت دوم دستور جلسه در مورد تولد آقا مهدی است. ایشان را من اولین بار در جلسات پارک دیدم، اوایل خواسته نداشت ولی یواشیواش خیلی قوی شد و شال تازه واردین را هم گرفت، یکبار به من میگفت من اصلاً نمیخواستم در کنگره بمانم و دستوپا شکسته میآمدم و حرفهای شما باعث ماندنم شد و چند نفر هم این حرف را به من گفتند، ولی من این حرفها را به خیلیها گفتم و چون قلب مهدی و چند نفر دیگر پذیرش داشت و این پتانسیل را داشت، اثر کرد، شما هرچقدر به آب کبریت بزنید اتفاقی نمیافتد ولی اگر یک جرقه به باروت و یا بنزین بزنیم شعلهور میشود، پس آن صحبتها درست است، ولی شخص هم باید آمادگی داشته باشد و این آمادگی درون مهدی بود و قویتر شد، من احساس میکنم در کنگره ماندگار خواهد شد و به این راه باور و ایمان دارد، کسانی در کنگره میمانند که به این راه و کاری که انجام میدهند ایمان و باور داشته باشند و در هیچ کجای دنیا نمیتوانند کاری ارزشمندتر از اینکه در کنگره انجام میدهند به عمل برسانند. از اینکه به صحبتهای من گوش کردید از شما ممنونم.
![](/EditorFiles/Image/IMG_20240629_051321_062.jpg)
سلام دوستان مهدی هستم یک مسافر؛
خدا را شکر میکنم که توانستم با مشکلات زیاد و حسها و افکار منفی که داشتم مبارزه کرده و در کنارشان آموزش ببینم، نیروهای بازدارنده خاصیتشان این است که آموزش میدهند. من وقتیکه به تاکستان آمدم، نزدیک یک سال رهایی بودم و همینطور چهار ماه بود که کنگره نمیآمدم. واقعاً حس و حالم خراب بود، کسی که باعث شد دوباره وصل کنگره بشوم همسفرم بودند، متوجه شده بود ند حس و حالم خراب است. اوایل زیاد پیگیر نبودم، از پیامی ک آقا عطا در تولدم نوشتند که با حرکت راه نمایان میشود خیلی لذت بردم. وقتیکه دوباره به کنگره 60 وصل شدم روزبهروز حالم بهتر شد و الان نزدیک پنج سال است که در کنگره هستم. وقتیکه وارد کنگره میشوم، سعی میکنم مشکلات را در بیرون از کنگره گذاشته و فقط خدمت بکنم. از آقا عطا خیلی آموزش گرفتم. بارها گفتهاند که خیلی زمان میبرد تا انسان فرصت خدمتگزار شدن را به دست بیاورد و این جمله را میگویند که خداوند به هرکس اجازه خدمت نمیدهد. این صحبت خیلی به دلم مینشیند و کسانی این را درک میکنند، لذتش را خواهند برد. برای من خیلی سؤال بود که برای چه چیزی به این دنیا آمدم، آقا عطا واقعاً به من یاد دادند که انسان برای دو چیز به دنیا میآید یکی اینکه آموزش ببیند و دیگری خدمت بکند.
خدا را شکر میکنم که وصل کنگره هستم و دارم آموزش میبینم و خدمت میکنم. یک روزی من باحال خراب و مصرف تریاک، حشیش ،گل ، مشروب و شیره و روزی هم یک بسته سیگار وارد کنگره شدم. قبل آن از کنگره هیچ اطلاعاتی نداشتم. یک شرایطی پیش آمد که به نمایندگی دهخدا رفته و از همان جلسه اول وصل کنگره شد، از همان موقع سفرکرده و آگاهتر میشوم، هرچقدر جلوتر میآیم نقطهضعفهایم را بیشتر میبینم. یک روز آقا عطا یک مثالی زدند که وقتی در اتاق تاریکی یک چوبکبریت روشن کنی یک اندازه خاص فضا برایت روشن میشود، ولی وقتی لامپ را روشن کنی، خیلی فضاها را میبینی. واقعیت هم همینگونه است که وقتی در مسیر ارزشها حرکت کنی بیشتر اشتباهات رو خواهی دید.
از آقا عطا، آقا بهرام، آقا منوچهر و تمامی راهنمایان نمایندگی ایران تاکستان تشکر کنم ک واقعاً خیلی به من کمک کردند. وقتی راهنما میشوی نیروهای بازدارنده و منفی خیلی قویتر میشوند. از کلیهی راهنمایان تازه واردین نیز تشکر میکنم. از راهنمای محترم همسفرم خانم اعظم ممنون هستم که زحمات زیادی را کشیدند. در آخر تشکر ویژه از همسفرم دارم که من را قبل از کنگره تحمل کردند، الآن نیز ایراد دارم ولی نسبت به قبل خیلی کمتر شده است. بعدازاینکه آموزش گرفتم ایرادهای خود را دیدم و متوجه شدم که تحملِ حال خراب انسان ها واقعاً سخت است به همین دلیل دوباره از ایشان سپاسگزاری میکنم. من تمامکارهایم را نسبت به ایشان به بهترین نحو جبران نمودم و آن یک کار بود( با کنگره آشنایشان کردم). وقتی به کنگره میآیند و آموزش میگیرند حالشان خوب است. همین اندازه میتوانستم جبران کنم. آرزوی بهتریها را برای همسفرم دارم و امیدوارم امسال شال تازه واردین بگیرد.
![](/EditorFiles/Image/IMG_20240629_051324_131.jpg)
سلام دوستان اعظم هستم راهنمای یک همسفر؛
خدا را شاکرم که امروز هم در کنگره ۶۰ حاضر و خدمتگزار هستم. خیلی خوشحالم که جشن رهایی یک خانوادهی کنگرهای را میبینم. روزها و هفتههایی که جشن تولد در کنگره برگزار میشود، نمایندگی انرژی بالایی دارد. به آقا مهدی و خانم فهیمهی عزیز تبریک میگویم و برایشان خیلی خوشحال هستم. هر تولدی که برگزار میشود برای منِِ تازهوارد یک پیام هست که بدانم واقعاً من هم میتوانم رهایی و تولد را تجربه کنم. امیدوارم همهی سفر اولیها بتوانند این جایگاهها را تجربه کرده و لذت ببرند. سومین سال رهایی آقا مهدی و خانم فهیمهی عزیز را تبریک میگویم. از آقای مهندس و خانوادهی محترمشان خیلی ممنون هستم که چنین بستر را فراهم نمودند و همینطور به راهنمای محترم آقا عطا تبریک و خدا قوت میگویم بابت پرورش چنین رهجویانی که در نمایندگی ایران خدمت میکنند. امیدوارم انرژی همه این خدمات به زندگی ایشان بازگردد و همیشه در مسیر کنگره سلامت و پایدار باشند.
به آقا مهدی تبریک میگویم زیرا که خیلی خدمتگزار هستند و در جایگاه تازه واردین مشغول اند، به خانم فهیمهی عزیزم و به بچههای خوبشان تبریک میگویم. انشالله خانم فهیمه نیز امسال بتوانند در آزمون شرکت کرده و در جایگاه راهنمایی خدمت کنند. خدمتها باهم فرق نمیکنند بلکه مهم ادامه دادن است و آن حال خوشی که در زندگی که با دیگران به اشتراک میگذارند و حال دیگران را هم خوب میکنند. به تمام اعضا نمایندگی ایران تبریک میگویم.
سلام دوستان فهیمه هستم یک همسفر؛
از خدای خودم سپاسگزارم که در کنگره حضور دارم و آموزش میبینم و اینکه به حال خوش رسیدم. از بنیان کنگره آقای مهندس و خانوادهی محترمشان تشکر میکنم که این درسها را برای ما فراهم کردند تا آموزش ببینیم و به حال خوش برسیم. همچنین از راهنمای مسافرم آقا عطا خیلی تشکر میکنم که با آموزشهای نابشان مسیر درست زندگی کردن را به مسافرم نشان دادند. از راهنمای سفر اولم خانم زهرای عزیز که اینجا حضور ندارند ممنون هستم و همینطور از راهنمای سفر دوم خود خانم اعظم و خانم مرضیه خیلی تشکر میکنم. از خانم ایران خیلی ممنونم و همینطور به ایجنت محترم خانم زینت و مرزبانهای دورهی قبل و مرزبانهای این دوره خدا قوت میگویم. از ایجنت محترم آقا بهرام و همینطور ایجنت دورهی قبل آقا عطا که زحمت زیادی برای ما کشیدند ممنون هستم. از همه دوستان تشکر میکنم که در جشن ما شرکت کردید. در آخر از مسافر عزیزم خیلی تشکر میکنم که باعث شدند من به کنگره بیایم و به حال خوش برسم. بهترینها را برایشان آرزو میکنم و امیدوارم امسال شال نارنجی را نیز دریافت کنند. ممنون که به صحبتهای من گوش کردید.
![](/EditorFiles/Image/IMG_20240629_051316_529.jpg)
![](/EditorFiles/Image/IMG_20240629_172318_037(1).jpg)
![](/EditorFiles/Image/IMG_20240629_051315_440.jpg)
![](/EditorFiles/Image/IMG_20240629_172236_355.jpg)
جلسه هماهنگی لژیون مرزبانی:
![](/EditorFiles/Image/IMG_20240629_180511_409.jpg)
رهایی های هفته:
مسافر کمال و مسافر عباس از لژیون دوازدهم راهنمای محترم مسافر عزیزالله
تا باد چنین بادا
مرزبان کشیک: مسافر آرش
تایپ: مسافر مهرداد لژیون سوم، مسافر مصطفی لژیون پنجم
تنظیم: همسفر پیمان
نمایندگی ایران
- تعداد بازدید از این مطلب :
311