راهنما همسفر سمیه به همراه مسافر خود وارد کنگره شدند، آخرین آنتیایکس مصرفی مسافر ایشان؛ تریاک و قرص B2 بوده است. با راهنمایان محترم، مسافر علیرضا هویدا و همسفر فاطمه بابایی، ۱۱ماه و۱۲روز سفر کردند، الان هم به شکر خدا و دستان پرمهر آقای مهندس ۴سال و ۴۰روز است که آزاد و رها هستند، ورزش مسافرشان والیبال و ورزش خودشان تنیس روی میز است. در ادامه گفتگویی با ایشان ترتیب دادهایم که تقدیم نگاه پرمهرتان میگردد.
لطفاً بفرمایید، در چه جایگاههای خدمتی تاکنون خدمت نمودهاید؟
خدمت در کنگره، در اصل فرصتی است که به شکر خدا، بزرگواری جناب مهندس و خانواده محترم ایشان به اعضای کنگره ۶۰ داده شدهاست. بعد از سفر اول؛ خدمت در سایت، شروع تازهای برای من بود، حدود سه سال و نیم در بخش سایت، آموزش گرفتم؛ خدمت ورزشبانی، نگهبانی در زمین ورزش و همینطور خدمت در جایگاه راهنمایی، انجام خدمات مالی (سرداری، دنور، پهلوانی) و در حال حاضر هم به شکر خداوند توفیق خدمت دبیری لژیون سردار، نصیبم شده است. بابت لطفی که خداوند شامل حالم کرده، هزاران هزار مرتبه شکرگزارم و امیدوارم که در ادامه در این چرخه در جهت پیشبرد اهداف کنگره در حرکت باشم.
چرا قضاوت، در فطرت ما برنامهریزی شده است؟
قضاوت؛ برای هدایت ما لازم و ضروری است. خلقت ما انسانها به گونهای است که به واسطه قدرت اختیاری که به ما داده شده، مرتباً در حال قضاوت، تجزیه و تحلیل مسائل پیرامون خود میباشیم؛ به این منظور که در دوراهیهای انتخاب با بالا بردن دانایی و قدرت تشخیص، تصمیمگیری صحیح انجام شود؛ البته استفاده از این قدرت تنها در جهت مسائل خود و رفع مشکلات، کار بسیار سختی است.
![](/EditorFiles/Image/msg21365912-37910(2).jpg)
قضاوت نشأت گرفته از جهل، چه تفاوتی با قضاوت در آگاهی دارد؟
پیرو سوال قبل عرض میکنم، اگر از امر تجزیه و تحلیل مسائل و قدرت قضاوت در جهت منفی استفاده شود؛ یعنی طبق صحبتی که در کنگره به وفور به کار میبریم، دوربین را از روی خودمان برداریم و به سمت دیگران و انسانهای اطرافمان بگیریم، در این صورت دچار گمراهی میشویم و انرژی که باید صرف پیدا کردن گرههای درونی خودمان شود صرف تحلیل عملکرد اطرافیانمان میشود و این زمان است که اگر قضاوتی هم انجام شود از روی جهالت و نادانی ما شکل گرفته است. چرا که قضاوت در امور دیگران تنها میتواند در جای خود و توسط افرادی که در جایگاه قاضی نشستهاند، انجام شود؛ اشخاص صالح، درستکار و صادقی که آگاهی و علم قضاوت را کسب کردهاند و وظیفه قضاوت به آنها محول شده است. طبق صحبت آقای مهندس قضاوت یک مثلث دارد که در رأس آن، قاضی و در دو قسمت دیگر آن طرفین قرار دارند. برای صادر کردن حکم توسط قاضی، طرفین دعوا حضور دارند، هر کدام تمام صحبتها و دلائل خود را بیان کرده، مدارک خود را ابراز میکنند؛ البته با این حال، در همین جایگاه نیز امکان خطا و حکم اشتباه صادر کردن وجود دارد. با این اوصاف ما چگونه میتوانیم بر منصب قضاوت بنشینیم؟ در کنگره آموختیم که بهترین و آگاهانهترین نوع قضاوت، قضاوت در امور خودمان برای پیدا کردن ریشه مشکلات است و این محقق نمیشود مگر با بالا بردن سطح دانش و آگاهی که توانایی حل مسائل در ما ایجاد شود.
نظرتان در مورد جمله؛ «قضاوت، میوه درخت جهل است»، چیست؟
ما یاد گرفتیم که قضاوت سه رکن اساسی و اصلی باید داشته باشد. اول جمع آوری اطلاعات، دوم پالایش اطلاعات؛ یعنی تشخیص درست و غلط بودن آن اطلاعات و سوم نتیجهگیری و اجرای حکم. به نظر من؛ همین تشخیص درست و غلط بودن اطلاعاتی که جسته و گریخته کسب میکنیم، کار بسیار دشواری است. بله؛ قضاوت میوه درخت جهل است و نه تنها قضاوت که تمام صفات ضدارزشی از میوههای این درخت هستند که بذر آن را خود ما درونمان میکاریم. طبق صحبت آقای حکیمی: « حرکت انسان در ناآگاهی سرعت بیشتری نسبت به حرکت در آگاهی دارد». انسان به سرعت برای خودش تخریب ایجاد میکند، در تاریکی فرو میرود؛ اما بیرون آمدن از تاریکیها کار آسانی نیست و این از شعبدهبازی نیروهای بازدارنده است. برای اینکه انسان دست به یک عمل ضدارزش بزند، کاری میکنند که فرد نتیجه آن عمل را احساس نکند؛ در حقیقت اگر احساس کند، آن فعل را انجام نمیدهد. اگر من تخریب تجسس، قضاوت و غیبت را احساس کنم، هیچوقت این کارها را انجام نمیدهم؛ اما نیروهای بازدارنده انسان را نسبت به آن موضوع بیحس میکنند؛ یعنی قدرت تشخیص مسئله از ما گرفته میشود که به دلیل جهل است و در نتیجه صفات ضدارزشی زاییده میشوند.
چه تغییراتی در درون انسان باید بهوجودآید که قضاوتی در صورِآشکار و پنهان او صورت نگیرد؟
زمانیکه انسان با دریافت آموزشها به مرحله شناخت دست پیدا کرد؛ یعنی با کسب آگاهی، این بیداری در او اتفاق افتاد که هدفش از خلقت؛ خروج از تاریکیها و گسترش روشناییها؛ در حقیقت همان پالایش و رشد میباشد، دانست که آفریده شده و این فرصت به او داده شده تا صفات ارزشمندی که خداوند در او نهاده را احیا کند؛ به عبارتی مبدأ را تشخیص داد، مقصد و هدف برایش نمایان شد. در ادامه باید به مرحله پذیرش برسد و بپذیرد که در مسیر نادرستی قرار گرفته که باید به قول معروف توبه کند؛ یعنی مسیر غلط را برگردد، زمانی که خواسته برگشت در او شکل گرفت، مسیر حرکت خود را بررسی کرد، با توجه و تعمق به مسائل پیرامون و تلاش ادامهدار میتواند بر جهل خود غلبه کند و آن صفات را در خود تغییر دهد.
سخن پایانی:
من به این نتیجه رسیدهام؛ به دلیل اینکه فکر کردن و متمرکز شدن بر ناخالصیهای خود، کار بسیار دشواری است، اکثراً سرگرم قضاوت دیگران هستیم؛ اما این دستور جلسه به من یاد داد که بر رفتار، پندار و اعمال خود متمرکز باشم، در کارهایی که به من مربوط نمیشود دخالت نکنم، اصولاً در ارتباط با انسانهای اطرافم به پیشفرضها و دادههای ذهنم اکتفا نکنم، بدون هیچ قضاوتی سعی من بر این باشد که دیگران را درک کنم و از زاویه نگاه آنها به مسائل نگاه کنم. انشاءالله که به لطف خدا و آموزشهای کنگره بتوانم از سخن به نقطه عمل حرکت کنم. از آقای مهندس و خانواده محترمشان بابت فراهم کردن این بستر آموزشی کمال تشکر را دارم، از راهنمای عزیزم خانم فاطمه بابایی که همیشه مشوق من در عرصه خدمت و آموزش بودند تشکر میکنم. سپاسگزار خداوند هستم که در جمع شما عزیزان قرار گرفتم و همینطور از شما خدمتگزاران نمایندگی دنا که برای ادامه این مسیر زحمت فراوانی متحمل میشوید، متشکرم.
طراح سوالات: راهنما همسفر مهین
تایپ: همسفران گروه تایپ
ویراستاری: همسفران گروه ویراستاری
عکاس خبری: راهنما همسفر فاطمه (ک)
تنظیم و ارسال: همسفر لیلا (ک) رهجوی راهنما همسفر لیلا
همسفران نمایندگی دنا
- تعداد بازدید از این مطلب :
477