جلسه سیزدهم از دور یازدهم کارگاههای آموزش خصوصی شعبه دنا؛ روز پنج شنبه ۷تیرماه ۱۴۰۳ با استادی راهنمای محترم مسافر محمد و نگهبانی مسافر غلامرضا و دبیری مسافر رضا بادستور جلسه «حرمت کنگره ۶۰.چرا رابطه کاری،مالی و خانوادگی در کنگره ممنوع است؟ » راس ساعت ۱۶:٠٠شروع به کارکرد .
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان محمد هستم یک مسافر . خداوند را شاکر و سپاسگزار هستم که به واسطه تولد آقا مهدی یک بار دیگر توانستم این جایگاه را تجربه کنم ، تبریک عرض میکنم خدمت ایشان و خانواده محترم ایشان ، امروز دو دستور جلسه داریم . دستور جلسه اول حرمت کنگره ۶۰ ، و رابطه کاری و مالی در کنگره ۶۰؛ در رابطه با حرمت کنگره ۶۰ یعنی رعایت قوانین و که کسی که میخواهد در کنگره۶۰ حضور داشته باشد و در قالب کنگره ۶۰ قرار بگیرد ، لازم و ضروری است ، از نظر بنده حرمت و نظمی که در کنگره ۶۰ وجود دارد ، توسط مهندس دژاکام هدایت میشود . خیلی مهم و ضروری است و همه بچههایی که وارد کنگره میشوند لازم است که آن را رعایت کنند . همیشه در آموزش گرفتن یک سری افراد هستند که دوست دارند آن حسی که بیرون از کنگره ۶۰ وجود داشته و آن حس این است که کوتاهترین راه را انتخاب میکنند و حرکت خودشان را ادامه بدهند . در کنگره ۶۰ به خاطر یک سری از مسائل که تجربه شده آقای مهندس تاکید دارند که این مسائل رعایت بشود .
حالا حرمت به دلیل این است که هرجایی که ما وارد می شویم یک سری قوانین دارد ، مثلاً منزل یکی از دوستان مهمان می شویم ،وقتی که وارد شدیم یک سری حرمتها دارد ، یکی اینکه مثلاً بدون اجازه نمیتوانیم دست به وسایل شخصی بزنیم، بدون اجازه نمیتوانیم درب یخچال را باز کنیم ، بدون اجازه نمیتوانیم چیزی را از آنجا برداریم ، و این جز همان حرمتهای آن خانه است و در کنگره ۶۰ به خاطر نظمی که دارد به ما آموزش می دهد . مسلماً باید حرمت آن را هم رعایت کنیم حرمت در کنگره ۶۰ خیلی اهمیت دارد که این حرمت در کنگره ۶۰ دوبار خوانده می شود؛ برای سفر اولی رابطه کاری و مالی ممنوع است ، در سی دی تنها رفتن و تنها آمدن آقای مهندس این قضیه را واضح توضیح داده است ، ما وقتی وارد کنگره ۶۰ میشویم تفکرمان تنهاست، تعقل ما تنهاست، در مسیر هم تنها فکر میکنیم ، به تنهایی چون فکر میکنیم به تنهایی هم قادر به تصمیم گیری هستیم ولی وقتی دو نفر می شویم یک نفر حسش خوب است یک نفر حسش خراب است مسلماً آن کسی که حسش بهتر باشد تاثیر میگذارد . چون آهنربای آن انقدر تزکیه و پالایش نشده که بتواند آن فلز درونی خود را از آهن تبدیل به مس کند و از مسیر خودش ناامید میشود و از حرکت باز میایستد و به همین خاطر روابط کاری و مالی در سفر اول بچههایی که وارد میشوند ممنوع است . ما در کنگره آمدهایم که درمان شویم، دقیقاً مثل بیمارستان. ما وقتی وارد بیمارستان میشویم و بستری میشویم با آن پزشک و پرسنلی که در بیمارستان است دوست نمیشویم، شاید در زندگی دیگر آنها را نبینی به خاطر اینکه حس آن زمان ما، حس بیماری است، حسمان این است که ما اینجا درمان شویم و برگردیم سرزندگیمان؛ در کنگره ۶۰ هم قوانین و حرمتها به همین دلیل است و به همین دلیل قوانین را ما باید جدی بگیریم و رعایت کنیم تا بتوانیم به راه خود ادامه دهیم و به درمان برسیم.
امروز رهایی یک سالگی آقا مهدی است آقا مهدی از نظر ظاهر خیلی خوب بود ولی از درون خوب نبود آقا مهدی وقتی وارد کنگره شد فوق العاده آدمی به هم ریخته بود ولی موقعی که وارد کنگره ۶۰ شد آموزشهایی که گرفت و آن حس فرمانبرداری که داشت به اوکمک شد؛ درزمان ورود به لژیون گفتم سی دی بنویس، گفت چه سی دی را بنویسم گفتم سی دی وظایف رهجو و سی دی مشکل را بنویس، هفته بعد که وارد شد سی دیهایش را نوشت و آورد ، کامل و مرتب سی دی هایش را مینوشت با گذشت زمان ذره ذره از نظر ظاهری درست شد ، از نظر درون حسهایش فوق العاده آلوده بود ، واقعاً نمیتوانست با خودش کنار بیاید. افرادی که تنهایی میروند و موادشان را مصرف میکنند واقعاً در تنهایی مطلق خیلی افکار پریشانی هم دارند و جزو آن دسته از افرادی بود که واقعاً وارد که شد پرسید چطور میتوانم خوب بشوم گفتم یکی فرمان بردار باش یکی دیگر هم خدمتگزار باش ، پرسید خدمتگزار ! گفتم خدمتگذار یعنی بیا اینجا و خدمت کن، مثلاً گفتم جارو را بردار و آنجا را جارو کن گفت چشم ، به مرور زمان وقتی جلوتر آمد و آن آموزشهایی را که دید، از نظر مالی به هم ریخته بود، از نظر ذهنی به هم ریخته بود یواش یواش آمد و روی خودش کار کرد با گوش دادن به سی دی، با به موقع آمدن به موقع رفتن و بازیگر بودن وسط صحنه قرار گرفت، همه اینها را گفتم که به اینجا برسم که واقعاً زندگی تک سلولی و درون یک بُعد زندگی کردن و فقط به فکر خودت باشی و آن هم حالا بعضی افراد هستند .من خودم مصرف کننده بودهام همه اعضای خانوادهام میدانستند مصرف میکنم و همه هم سعی داشتند راهنماییام کنند که درمان شوم، ولی آقا مهدی اینطوری نبود تنهایی میرفتند مصرف میکردند، تنهایی کار خودش را انجام میداد، تنهایی تفکر میکرد، یک مقدار حجم این همه تفکر واقعاً برایش سخت بود. یواش یواش به این صورتی که الان میبینید فقط تنها چیزی که نتوانستم روی آن کار کنم وزنشان بود هرچه گفتم رفتند راهنما گرفتند رفتند پیش جناب آقای مهندس ولی متاسفانه هنوز شاهد اضافه وزنشان هستیم و امیدوارم که واقعاً اگر شال زیبای راهنمایی را بخواهد به گردنش ببیند حتماً باید تلاش کند و درون مسیر درمان جسم هم یک مقدار کار بکند و بتواند حرکت خودش را ادامه دهد. هر مسافری را وقتی میخواهیم برایش تولد بگیریم تولد را نگاه میکنیم به شخص، ببینیم دستور جلسه چه چیزی برایش میافتد برای آقا مهدی دستور جلسه حرمت افتاد و این هفته واقعاً این دستور جلسه مشخص میکند که برای حرمت باید خیلی زحمت بکشد تا درون این مسیر خدمت پیامش هم آمده وقتی ما نوری را پیدا میکنیم این نور را ما سالیان سال پیدا کردیم و آن نور این بود که درون ذهنمان میآمد و به خودمان قول میدادیم و میگفتیم این بار آخرین بار است و باز هفته دیگر از فردا دیگر واقعاً این همان نوری بود که درون وجود ما میتابید . نور همیشه میتابد ولی به دنبال نور رفتن، یک برنامه است و درمسیر آن نور حرکت کردن راهی که دارید پیمایش میکنید، قوانینی که بین راه قرار میگیرد سنگچینهایی است که جلوی پا قرار میگیرد اینها را یکی یکی برداشتن واقعا زمان میبرد و هر کس با صبر و حوصله و با توجه به وادی نهم درست کار کرده باشد مسلماً آن نور را به خوبی هدایت میکند و من امیدوارم طبق آن پیامی که برایشان نوشتم این نور را ادامه بدهند و به یک مسیر خیلی درستی برسند و در پایان میخواهم از خانواده محترمشان تشکر کنم از ایجنت محترم شعبه آقا حمید تشکر کنم از حسین آقا واقعاً هر رهجویی میآید و به تولد میرسد و راهنما میخواهد بنشیند و در رابطه با تولدش صحبت بکند یک بار سنگینی است برای من راهنما واقعاً سخت است چرا که من راهنمای ایشان فقط مسیر را نشان دادهام، کنگره ۶۰ مسیر درستی است چه انسانهای با سواد و چه انسانهایی که سواد اندکی دارند. برای آقا مهدی تک تک شماها زحمت کشیدید و در ادامه مسیر واقعاً امیدوارم که از این به بعدش را هم به همین شکل باشد ، خدمت کند، مسیر خدمت را برای خودش قرار بدهد و به آنچه که آرزو دارد در مسیر خواستههایش قرار بگیرد و خداوند به ایشان این لطف را بکند و در مسیر خدمت کمک راهنمایی یا هر خدمت دیگری قرار بگیرند تا لذتش را همه ما ببریم ممنونم. که به صحبتهایم گوش دادید.
خلاصه سخنان مسافر:
سلام دوستان مهدی هستم یک مسافر. ابتدا تشکر میکنم از آقای مهندس که این بستر را فراهم کردند که ما به کنگره بیاییم و به رهایی برسیم و تولدهای یک سالگی و خدمت های مختلف را تجربه کنیم و به خواستههای درونی خودمان با آموزش های کنگره برسیم. همچنین تشکر میکنم از راهنمای محترم آقا محمد و ایجنت محترم شعبه و کلیه خدمتگزاران،امسال اولین سال رهایی من است و تجربههای مختلفی را در کنگره داشتم و اولین بار است که در این جایگاه قرار میگیرم و خیلی خوشحال هستم . دوران خوبیهایی که در کنگره بودهام و از کنار هم بودن،آموزش گرفتن در کنار راهنما، در کنار آقای مهندس و بزرگان که هر کدام کوهی از علم و دانش هستند را دوست دارم و روزهایی که مصرف مواد مخدر و میزان تخریبی که داشتم را دوست ندارم،شاید یک ساعت یا نیم ساعت بچه ام جلوی درب مدرسه می ماند و من گوشی دستم بود که برایش سرویس بگیرم ولی توانایی این که بخواهم این کار را انجام بدهم را نداشتم یا در حال چرت زدن بودم یا خوابیده بودم و یا یادم میرفت و بچه من ساعتها پشت در مدرسه میماند، ولی خوشحال هستم که در این یکی دو سال پیش رو دیگر این اتفاق نیفتاد و همیشه سر وقت و به خوبی توانستم که کارهایش را انجام دهم و به آن خواستههایی که دارم برسم. پیام کنگره حدود سه یا چهار سال پیش به من رسید،گفتند چنین جایی است که دوستان میروند ولی من اعتقادی نداشتم تجربه یک سال فعالیت در انجیو دیگری را داشتم که خاطرات خوبی از آنجا ندارم و به من آن جوابی که باید میداد را نداد، تا این که به کنگره آمدم و در کنار شما دوستان قرار گرفتم،روزهای اول که میآمدم آقا مهدی به من گفتند که ببین چه خوبی در حق چه کسی کردهای که در کنگره قرار گرفتهای و این حرف آویزهی گوش من شد که من ببینم چه هدفی دارم و برای چه موضوعی آمدم،سفرم را انجام دادم و به فرامین راهنما گوش کردم من مسیر کنگره را خیلی دوست دارم و هر جایی که باشم فکرم همیشه در کنگره است و دوست دارم جایگاههای بالاتر را احساس و تجربه کنم. جایگاه راهنمایی را خیلی دوست دارم و یکی از خواسته های من این است که این جایگاه را لمس کنم ولی قبل از اینکه راهنما شوم علاقه دارم جایگاه مرزبانی و جایگاه راهنمای تازه واردین را تجربه کنم تا وقتی به مقام راهنمایی رسیدم و آن جایگاه راهنمایی را لمس کردم بدانم که چطور باید برخورد کنم و چگونه آن عملکرد را انجام بدهم. از آقای مهندس تشکر میکنم همچنین از مادر عزیزم که با وجود مشکلات و بیماریها باز هم مرا تنها نگذاشتند و امیدوارم که راه و مسیر کنگره را ادامه بدهند و در کنار ایشان بودن همیشه بر من لذت بخش بوده است امیدوارم مشکلاتی و خساراتی که برای ایشان به وجود آوردم را بتوانم جبران کنم از اینکه به صحبتهای من توجه کردید از همه شما متشکرم.
خلاصه سخنان همسفر:
سلام دوستان افسر هستم یک همسفر سلام و درود محضر جناب آقای مهندس که من ایشان را خیلی دوست دارم الگوی من هستند و از ایشان انرژی میگیرم همچنین از آقا محمد راهنمای مسافرم تشکر میکنم که برای مسافرم زحمت کشیدند و ایشان را به رهایی رساندند همچنین تشکر میکنم از راهنمای خوبم خانم زهره که به من آموزش دادند و مرا با کنگره آشنا کردند و در آخر از مسافرم تشکر میکنم که سفر بسیار خوبی را پشت سر گذاشت و توانست با تمامی مشکلات خود مقابله کند و همچنین مرا با کنگره آشنا کرد از اینکه به صحبتهای من توجه کردید از همه شما متشکرم.
- تعداد بازدید از این مطلب :
177