آقای مهندس در این سیدی میفرمایند: مطالبی که آماده کردم مربوط به تاریخ ۷۵/۲/۷ است، اگر تاریخ را نگاه کنید دومین ماه از سال است و من هم، بهمن ماه ۷۵ تازه سفر را شروع کرده بودم. این دیالوگها بین من و استادم است که ۹ ماه قبل از شروع سفر است. عنوان بحث از گستره حس تا رحمان الهی میباشد.
درمورد بحثی که در گذشته داشتیم یعنی مثلث حس صحبت میکنم. ما امیدواریم که به این مقوله بسیار بها بدهید و درصدد کشف آن باشید که به جهات مختلف به کار میآید و از این دروازه بابی مییابید که به سفرهای خود قوت و سرعت میبخشید. ما در اینجا سؤالی داریم که باید راجع به آن تفکر نمایید. آیا به اشارات گذشته ما اندیشیدهاید یا خیر؟ برای تغییر آن چگونه اندیشهای دارید؟
یکی از بحثها مثلث حس است. ما گفتیم نفس چیزی است که در ظاهر و باطن تعیین موجودیت میکند؛ پس شخصیت اصلی و اساسی، نفس است شخصیت اصلی نه جسم است نه روح، خود نفس است که تعیین موجودیت میکند، حالا اگر بخواهد که در این بعد جهان مادی بتواند حرکت کند احتیاج به یک ساختار و یک جسمیت دیگری دارد که همه میدانیم که چگونه بهوجود میآید و رشد میکند؛ ولی شاسی اصلی و اساسی نفس است. نگویید نفس مسئله معنوی است، کل مطلب نفس است. خود شاسی موجود حس است، موقعی که مرگ فرا میرسد یا میگوییم فرشتگان مرگ میآیند و نفس شما را تحویل میگیرند و به بُعد دیگر میروند و باز ماجرای دیگری دارند که تمثیل آن، بهشت و دوزخ و برزخ است؛ پس گفتیم در آنجا مسئله روح نیست. روح با نفس تفاوت زیادی دارد؛ ولی اکثراً همه آن را یکی به حساب آوردند.
![](/EditorFiles/Image/11111(24).jpg)
بالاترین دلیل آن این است که میگویند ما شما را از نفس واحد خلق کردیم، همیشه وقتی راجع به انسان صحبت میکند راجع به نفس صحبت میکند؛ نفس اماره، نفس لوامه و نفس مطمئنه. میگوید ما از روح خودمان در شما دمیدیم، نَفَختُ فیه مِن روحی؛ پس هیچ جا ما روح منفی و پلید نداریم، روح کثیف نداریم. روح طیبه نداریم. روح، پاک و کاملاً الهی است؛ چون از خداوند است.
موقع مرگ هم هیچجا گفته نشده که ما روح را تحویل میگیریم؛ همیشه میگوید ما، نفسِ شما را تحویل میگیریم، همهجا راجع به نفس میگوید. اگر دقت کنید متوجه میشوید؛ پس اینها با هم تفاوت دارند؛ مخصوصاً در کتاب قرآن که نوشتهها و کلمات، مفهوم خاص و تخصصی خود را دارد ولی در زبان فارسی ممکن است اصطلاحات خاص را نداشته باشیم. یکی از دلایلی که قرآن به زبان عربی آمده، قوانینی است که در دستور زبانش وجود دارد؛ مثلا ما در زبان فارسی میگوییم شتر، حالا معلوم نیست این شتر که گفتیم نر است یا ماده؟ بچه شتر است؟ شتری است که بار میبرد؟ یا شتر مخصوص سواری است؟ اینها در زبان عربی هر کدام مفهوم خودش را دارد و با لغت خودش به کار برده میشود.
نفس میخواهد به حیات خود ادامه بدهد و ابزارآلات دارد. اولین چیزی که برای آن خیلی مهم است، حس است که یک نوع گیرنده است؛ یعنی چگونه این موجود بتواند با جهان ارتباط برقرار کند، یا پیامی را دریافت کند. انسان را پوست و گوشت و استخوانی میبینیم ولی این موجود خیلی جزئیات دارد. کاملاً هر چیز حساب شده است، برنامهریزی دارد. اگر ما به این برنامهریزی دقت کنیم میتوانیم به مسائل بسیار مهمی پی ببریم؛ پس به طور کلی حس، یک دریافت کننده میباشد که برای انسان و حیوان است و پنج گیرنده دارد؛ حس بینایی، حس شنوایی، حس بویایی، حس چشایی و حس لامسه که همه از روی حساب و کتاب است.
یکی از حسها، حس چشایی است. هر چیزی که تلخ باشد برای انسان مضر است؛ مثل مغز بادام تلخ، چون سیانور و ترکیبات سمی دارد و همینطور تریاک که تلخ است؛ پس خوردن آن ضرر دارد مگر به عنوان دارو. مشروبات خیلی بد مزه است، قابل خوردن نیست. همینطور قهوه تلخ که برای سیستم گوارش مضر است. در عربستان، قهوه خیلی تلخ میخورند و از حالت عادی خارج میشوند. من خودم گاهی قهوه تلخ را با کمی نسکافه و شیر میخورم، این اشکالی ندارد. یادتان باشد سیستم جوری ساخته شده که هر چه برای بدن ضرر دارد، تلخ است.
بعد از آن حس بویایی است؛ هرچه میخواهیم بخوریم، اگر بوی گندیده بدهد آن را نمیخوریم، از بوی آن میفهمیم فاسد است و دیگر نمیخوریم.
حس بعدی، حسِ لمس کردن است، شما وقتی توی تاریکی راه میروید با برخورد دست، بعضی از اشیا را تشخیص میدهید و لمس میکنید. برای حیوانات هم همینطور است. البته بعضی از حسهای جانوران از انسانها خیلی قویتر است؛ مثلاً حس بویایی سگ از انسان خیلی قویتر است. حالا نمیشد حس بویایی ما هم مثل سگ بود؟ چرا میشد ولی کار سگ یک چیز است و کار انسان یک چیز دیگر؛ اگر بویایی قوی میشد و مثل سگ قدرت داشت، هر بوی بدی هم که از ما دور بود ما را اذیت میکرد ولی حس بویایی در انسان ضعیفتر است برای این که ما بتوانیم راحتتر زندگی کنیم.
![](/EditorFiles/Image/22222%20(2).jpg)
حس گیرنده وجود دارد اما یک چیز دیگر هم میخواهیم و آن مرکز فرستنده است؛ اگر ما رادیو و تلویزیون که دستگاه گیرنده هست داشته باشیم ولی مرکز فرستنده نباشد چه چیزی را میخواهیم دریافت کنیم؟
یکی از مسائل مهم در هستی و جهان آفرینش چه در این بُعد و چه در بُعدِ بعدی، نور است. در اینجا مثلث مطرح میشود. توسط نور، همه چیز برای ما قابل رؤیت میشود. از اضلاع مثلث حس، نور حتما باید وجود داشته باشد. میگوییم خداوند نور زمین و آسمان است. نور خودش یک نوع انرژی است، ارزش بالایی دارد. بیشترین سرعت در جهان، برای نور است؛ پس در مثلثِ حس اگر چیزی به نام نور نباشد چیزی برای ما قابل رؤیت نیست. یک چیز دیگر که برای شنیدن باید باشد، صوت است؛ تا صوت نباشد چیزی برای ما قابل شنیدن نیست؛ پس مثلث حس که میخواهد بسته شود، یک ضلع آن میشود حس که قاعده است، یک ضلع دیگر آن نور است و یک ضلع دیگر آن میشود صوت.
این مثلث، جهان هستی را به وجود میآورد؛ یعنی ارتباط همه چیز را این مثلث به وجود آورده است. هرکدام که نباشد ارتباط بین دوتای دیگر برقرار نمیشود.
صوت، انواع واقسام دارد. ما با یکی میخواهیم حرف بزنیم، وقتی که حرف میزنیم چه اتفاقی میافتد؟ من دارم حرف میزنم، باید یک چیزی در ذهنم باشد که تبدیل به صوت کنم، حالا فرض کنید صوت را میشنوم، وقتی صوت را شنیدید باید تبدیل به تصویر شود تا مفهوم شود و درک کنیم. صوت به گوش برخورد میکند. گوش، فرم فیزیکی خاصی دارد و مثل یک گیرنده است. چین و چروکهایی در گوش وجود دارد و صوت را به داخل گوش هدایت میکند و از آنجا با حرکت استخوانهای میانی گوش و نوعی چکش، صوت تبدیل به مورس میشود، یک چیزی مثل صفر و یک در دیجیتال که مثلا سه تا صفر و یک میشود حرف (آ). در اینجا گوش خودش یک وسیله است که به کمک مغز میآید. صوت، تبدیل به تصویر میشود تا درک، صورت گیرد؛ مثلاً گوش ما میشنود استکان، صوت تبدیل به مورس و سپس تبدیل به تصویر میشود. مغز کلمات را به مفهوم تبدیل میکند سپس پردازش میشود و نتیجهگیری صورت میگیرد.
![](/EditorFiles/Image/33333(13).jpg)
منظور از صحبت در مورد این مسائل این بود که بیشتر مسائل یا سوءتفاهمها به این بستگی دارد که ما مسائل را چگونه تحلیل و آنالیز بکنیم. گاهی اوقات نتیجهگیری ما کاملاً غلط است. کسی به ما چیزی میگوید، او منظور دیگری داشته و ما برداشت دیگری میکنیم.
ما ۳۸ هزار میلیارد سلول داریم که این کار را سریع انجام میدهند و چون این عمل در مغز ما خیلی سریع انجام میگیرد ممکن است دچار سوءتفاهم شویم. آن کسی که میخواهد فکرش را تبدیل به کلام کند میتواند اشتباه کند. باید در انتخاب کلمات دقت کنیم. ممکن است حرفی را به دوستی بزنیم توهینآمیز نباشد ولی همین حرف را به شخص دیگری بزنیم و از نظر او توهینآمیز باشد. هم گوینده میتواند دچار اشتباه شود هم شنونده.
حس درونی هم میتواند کمک کند که چه برداشتی داشته باشیم. مثلا یک نگاه میتواند عاشقانه، کینهتوزانه، قهرآمیز یا محبتآمیز باشد؛ حالا من برای خودم تحلیل میکنم که فلانی چه نگاهی به من کرد، برداشت من میتواند درست یا غلط باشد. وقتی کسی حرف میزند من باید تحلیل کنم که هدفش چه هست؟ آیا میخواهد من را خراب کند؟ یکی از اقوام به من گفت فلانی پشت سر تو حرف زده، گفتم خوب کاری کرده است. منظور تو از این حرف چه بود؟ آیا میخواهی بین من و او اختلاف بیندازی؟ پس در مواقعی که یک فرد، بد دیگری را میگوید، ما باید ببینیم که منظور و هدف او چه هست؟ آیا می خواهد رابطه ما را خراب کند؟
هر کدام از ما پنج حس داریم و همین پنج حس را هم در باطن داریم. اینها پنج حس قوی و اصلی هستند. حسهای دیگری هم داریم مثل حس عاشقانه یا حس تنفر که فعلا با آنها کار نداریم؛ پس ما پنج حس درون داریم و پنج حس بیرون. حسهای بیرون حسهایی هستند که در خواب و پس از مرگ هم داریم؛ پس حسهای درون آنهایی هستند که به ما چسبیده و درون جسم ما وجود دارند. روی حسهای ظاهری خیلی دقت داشته باشید، وقتی میگویید یا میشنوید دقت کامل داشته باشید. هم حسهای ظاهری باید خوب کار کند و هم حسهای باطنی.
گفتم که این نوشتار مربوط به ۹ ماه پیش از سفرِ من است و من مصرفکننده بودم. اساتید من با وجود اینکه میدانستند هیچ موقع به طور مستقیم به من نگفتند که شما این کار را نکنید. ببینید چقدر سعه صدر داشتند؛ ولی ما گاهی تحمل یک ایراد کوچک را نداریم و فوری تذکر میدهیم. صبر و طاقت نداریم.
استاد: آیا نسبت به اشارات ما تفکر کردهاید؟
بعضی اوقات بعضی چیزها را باید با اشاره بگوییم؛ البته ممکن است ما اشاره کنیم و او اشاره را متوجه نشود یا برداشت دیگری داشته باشد.
شاگرد: بله، اشارات شما را متوجه شدم ولی متأسفانه تاکنون گویی اشارات شما را به همه چیز تفسیر کردهام به غیر از آن چیزی که مورد نظر شماست. شاید هم چون رسیدن و عمل کردن به آن اشارات برایم غیرقابل دسترسی است، بایستی راه حلی پیدا کنم.
![](/EditorFiles/Image/4444(19).jpg)
استاد: آیا نسبت به اشارات ما تفکر کردهاید؟ قدر مسلم من نسبت به مطالب شما همیشه در حال اندیشه هستم. اشارات شما را متوجه شدم. اشارات راجع به افیون بود؛ مثلاً اساتید میگفتند شما بهتر است که از دود پرهیز کنید و من میگفتم بله، من زیاد سیگار میکشم. ایشان اشاره میکنند و من میدانم چه میگویند ولی من خودم کلاه سر خودم میگذارم. با اینکه میدانم منظور این نیست؛ چون نفس انسان خیلی زیرک است. آنها برایم قابل اجرا نبودند؛ به همین دلیل میخواستم زیرآبی بروم. شما باید از مجری چیزی را بخواهید که بتواند اجرا کند. برای من ترک کردن، قابل اجرا نبود؛ چون چندین بار ترک کرده ولی ضربات خیلی شدیدی به من وارد شده بود.
کار اساتید من، درست بود. اگر مستقیم به من میگفتند باید ترک کنی، کار خراب میشد. موقعی که اشاره میکردند، میتوانستم که طفره بروم ولی اگر مستقیم میگفتند که شما مصرفکننده هستی و تا زمانی که شما مصرف میکنی دیگر به تو درس نمیدهیم من هم یک سقوط آزاد میرفتم و همه چیز خراب میشد و ضربات شدیدی میخوردم.
ما باید چیزی را از مجری بخواهیم که بتواند انجام دهد. مجری میگوید باید راهحلی پیدا کنم. اشارات را کردهاید و من چیز دیگری تعبیر کردم ولی در اعماق وجودم دریافت کردم ولی باید راه حلی پیدا کنم.
باید مشکل را آسان کرد، ذرهذره جلو رفت تا بتوانیم مشکل را حل کنیم.
استاد میگوید مرحبا وقت آن خواهد رسید.
شاگرد: برای بهتر شدن، چه توصیهای دارید؟
استاد: ابتدا برای انجام کار و امورات خویش باید قدمها را سریع و کامل انجام دهید.
بعضیها از من سؤال میکنند یک چیزی به ما بگو و پاسخ من همیشه این است که قدر آنچه دارید را بدانید. اگر معنی این کلام را بفهمند خیلی مسئله است. انسان باید آن چیزی که دارد را قدر بداند، اگر قدر نداند وقتی میفهمد که آن را دیگر نداشته باشد. شما کسی را دارید و خیلی هم با او کجرفتاری میکنید ولی وقتی نباشد تازه میفهمید که چه خبر است.
قلب شما الان خوب کار میکند و شما قدرش را نمیدانید؛ ولی وقتی قلب درست کار نکرد تازه میفهمید که ای داد و بیداد که چه چیزی را از دست دادهاید.
من از استاد میپرسم چه توصیهای برای من دارید؟ استاد میگوید قدمهایت را سریع کن. یعنی اگر داشتی درس میخواندی ساعت درس خواندن را بیشتر کن، اگر به کنگره برای درمان آمدهای، نیم ساعت زودتر به جلسه بیا.
هرکاری که میخواهید انجام دهید، به جهت کارهای خود ادامه داشته باشید و برای انجام کامل، بایستی با تفکر و عمل کامل و بدون نقص پیش بروید.
اگر میخواهید به کنگره بیایید و درمان شوید نیم ساعت زودتر بیایید، سیدیها را کامل بنویسید، تکهتکه نباشد؛ پس کارها را سریع و کامل انجام بدهیم. در هر عملی اگر تفکر باشد، کار خیلی بهتر انجام میگیرد؛ با تفکر ساختارها آغاز میشود. چون یک کار ممکن است ده تا مسیر داشته باشد، با تفکر میتوانیم بهترین مسیر را انتخاب کنیم. ما هر کاری میخواهیم انجام دهیم باید تفکر داشته باشیم حتی اگر میخواهیم غذا بخوریم. آیا غذا را تند بخوریم یا آهسته؟ با قاشق بخوریم یا چنگال؟ یکی از توصیههای من این است که با چنگال غذا بخوریم، هم برنج کمتری میخوریم و هم با بزاق دهان ترکیب میشود و بعد زودتر سیر میشویم، وقتی که غذا را سریع میخوریم چاق میشویم و غذا هضم نمیشود، پرخوری هم میکنیم.
حالا میرویم سر بحث خودمان یعنی حس. در قدرت حس هیچ مانعی وجود ندارد. هرچه خود خواسته فرد، خالص باشد حس او هم قویتر و نیرومندتر میشود. با حس خودتان که اشاره شده برای تقویت آن کوشش بنمایید. پس توصیه شد که قدمهایتان را سریع بردارید، کارها را کامل انجام دهید؛ البته نمیخواهد وسواس به خرج دهید. تفکر داشته باشید، عمل را بدون نقص انجام دهید، در تقویت حس کوشا باشید و خالص باشید که حس، قویتر میشود.
ما همیشه روی خواستههایمان بر سر دوراهی قرار میگیریم. در اینجا حس میتواند نقش بسیار مهمی برای ما داشته باشد؛ اگر حس را تقویت کنیم، همه جا برای ما کارساز است. جهان بر مبنای اضداد بنا شده است در غیر این صورت، جهان معنای خودش را از دست میدهد. پس حس را که تقویت کنیم در همه جا برای ما کارساز است؛ حتی حس شنوایی، گاهی این گونه است که ما داریم یک مطلب را گوش میکنیم، چهار جای دیگر هم داریم سیر میکنیم. حرفهایی را که یک شخص میزند، تکهتکه میشنویم، بعد یک نتیجه دیگری از حرفهای او میگیریم.
![](/EditorFiles/Image/5555(34).jpg)
تقویت حس درتمام مسائل و در همه جا میتواند نقش داشته باشد، در کینه، محبت و دوستی، در همه موارد.
اگر حس تقویت بشود ما به خیلی از مطالب دسترسی پیدا میکنیم که در باور خودمان نمیگنجد؛ یعنی از یک چرخه وارد چرخه دیگر میشویم، از یک درجه وارد درجه دیگر میشویم.
حس یک مصرفکننده را در نظر بگيريد؛ با روش DST و جهانبینی، تبدیل به یک چیز دیگر میشود که اصلاً غیر قابل باور است. فردی که باور نمیکنید همان موجود است و خود او هم باور نمیکند که مراحلی را توانسته طی کند و وارد پله دیگری شود و با عقل و تفکر صحیح، میتوانیم خیلی از مطالب را قبل از پیش آمد یا وقوع محاسبه نماییم.
از دیدن راههای دور و تاریک، شما را آنچنان هدایت میکند که با خویش، احساس چندگانهای مییابید. به عبارتی با عقل و تفکر صحیح، میتوانید خیلی از مسائل را قبل از پیشآمد یا وقوع محاسبه نمایید.
در مورد کارهایی که نمیدانیم چه هستند با تفکر و تعقل و حس قوی میتوانیم آن مطلب را محاسبه یا پیشبینی کنیم. تفکر و تعقل در دید و بصیرت اثر بسیار زیادی دارد. این تنها یکی از موارد پیش آگاهی هست که توسط حس انسان دارا میباشد و یا میشود. سایر موارد، حاضر شدن در محدوده خواستن و یا حاضر بودن است. خوب، گویا ما در این بابت اطلاعِ زیادی داریم ولی به جهت اینکه دانسته شود باید کمال کمالات را طی نماییم. حیات از نقطه شروع تا انتها، همه امتحان است.
از کلاس اول تا آخرین مدرک تحصیلی، همه امتحان است. هر کاری میخواهیم بکنیم در دوستی و در ازدواج هم همینطور. حیات اصولاً امتحان است، هیچ آغاز و پایانی وجود ندارد، ما همیشه بوده و هستیم.
ممکن است به علت تعداد نقطهها و تکرارهای پیاپی، چندان دلهره در جسم و اندیشه حاصل نشود اما یک نقطه مخصوص است که در شروع لازم به تفکر و تعمق میباشد که به جهت جمع آن، نیاز به اندکی حوصله و صبر است به همین سبب، در کل نقطه ارتعاشی پدید میآید. از این طول ارتعاش، زمامدار راستین میفرماید، تمامی لحظات در این مسیر بودیم و صبر و رحمان الهی ما را برای همیشه نجات میداد.
پس بحث امروز راجع به حس بود که در تمام هستی این حس وجود دارد. این حس را حتی در گیاهان میبینیم. هوا گرم میشود شکوفهها بیرون میآیند، سرد میشود، گیاه به خواب میرود.
ارتباط ما با جهان هستی بر مبنای حس است، رابطه ما با یک دوست بر مبنای حس است، در تمام هستی حس وجود دارد. ارتباط با جهان هستی، عشق و محبت ما، شنیدن یا بیان و کلام و نگاه ما بر مبنای حس است و اگر این حس منفی بشود یا فاسد بشود در آن موقع مشکلات زیادی برای نفس که صاحب حس است به وجود میآید. درحرف زدن باید یک چیز ساده و به درد بخور بگوییم. میخواهیم ببینیم حس به چه درد میخورد. گاهی سوء تفاهمها در روابط به وجود میآیند که باید توجه کنیم که چگونه این سوء تفاهمها از بین بروند. حرفهایی که میزنیم روی آن تعمق کنیم، همینطور حرفهایی که میشنویم؛ چون چندین مراحل باید کار کنند تا این احساس به کلام تبدیل شود و یا کلام تبدیل به احساس شود.
گردآوری و تایپ: همسفر اعظم لژیون راهنما همسفر فاطمه (لژیون یکم)
ویرایش: رابط خبری، راهنمای تازهواردین همسفر صدیقه لژیون راهنما همسفر فاطمه (لژیون یکم)
ارسال: همسفر زهرا لژیون راهنما همسفر زینب (لژیون دوم)
همسفران نمایندگی وکیلی
- تعداد بازدید از این مطلب :
119