English Version
English

با بودن در حریم کنگره رهایی پایدار می‌ماند

با بودن در حریم کنگره رهایی پایدار می‌ماند

سومین جلسه از دوره پنجاه‌وچهارم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره۶۰ نمايندگی پروين اعتصامی اراک، با استادی راهنما مسافر صابر، نگهبانی مسافر ناصر و دبیری مسافر علی اکبر با دستورجلسه «حرمت کنگره ۶۰ ، چرا رابطه کاری و مالی و خانوادگی در کنگره ممنوع است؟» پنج‌شنبه  ۷ تیرماه ۱۴۰۳ ساعت 16:45 آغاز به کار نمود. در ادامه تولد اولین سال رهایی مسافر عادل با شور فراوان برگزار شد.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان صابر هستم یک مسافر؛ خداوند را شکر می‌کنم که بار دیگر توانستم در این جایگاه خدمت کنم.سپاس‌گذار آقای مهندس و خانواده محترمشان هستم.اگر امروز حال خوب را تجربه می‌کنم حاصل زحمت‌های این عزیزان است. در ابتدا رهایی‌های شعبه را به خود این عزیزان و راهنماهای محترمشان تبریک عرض می‌کنم.
دستور جلسه امروز حرمت کنگره ۶٠ است؛ در ادامه هم تولد اولین سال رهایی آقا‌عادل و همسفر محترمشان را با هم جشن می‌گیریم. در مورد دستور جلسه حرمت وقتی که ما وارد کنگره۶٠ می‌شویم هدف اصلی ما درمان اعتیاد است و احیای یک فرد و احیای یک خانواده است. در کنگره قوانین و حرمت‌ها و بایدها و نبایدهایی برای من مشخص شده که مرا در مسیر درست هدایت می‌کند و هدف ما این است که از مسیر درمان خارج نشویم.
یکی از این مسائلی که  مهم است حرمت کنگره۶٠ است که ٢بار در کارگاه آموزشی خوانده می‌شود و نشان دهنده اهمیت این موضوع است. در کنگره۶٠ یک‌سری قوانین تحت عنوان حرمت برای ما مطرح می‌شود.من باید تفاوت حرمت و قوانین را بدانم. یک سری قوانین داریم، یک سری حرمت داریم. کنگره بر مبنای قوانین پایه‌گذاری شده است. اگر من به عنوان یک مسافر در ابتدای ورودم به کنگره یک‌سری قوانین را ندانم و شاید به درستی آنها را اجرا نکنم برای همین یک رهجو تا ٢ماه و تا وقتی با قوانین آشنا شود به او سخت گرفته نمی‌شود. رهجو باید قبل از پنج در شعبه حضور داشته باشد حال اگر رهجو یک هفته است که آمده از ابتدا اگر دیر آمد او را منع نمی‌کنیم  یا از هفته اول اگر سی‌دی ننوشت باز هم او را منع نمی‌کنیم. فرصت می‌دهیم تا خودش را با قوانین وقف دهد و یک سری تبصره برای این وجود دارد.
اما وقتی صحبت از حرمت کنگره۶٠ می‌شود به نظر من همان ابتدای ورود یک فرد که بحث درمان اعتیاد است روزهای ابتدایی اگر این حرمت را نداند و رعایت نکند از همان ابتدا ممکن است از مسیر درمان خارج شود.یک تازه وارد بعد از٣جلسه که راهنما انتخاب می‌کند اگر حرمت‌ها را نداند از مسیر درمان خارج می‌شود؛ مثلا اگر بیرون از کنگره سوار ماشین یک سفر اولی شود ممکن است دیگر به کنگره برنگردد. یا ممکن است آن سفر اولی که با او رفته برنگردد. پس حرمت کنگره۶٠ خیلی فراتر از قانون است؛ اگر آن را اجرا نکنیم تخریب در من به وجود می‌آورد.
در جلسه نگهبان ٢بار حرمت کنگره۶٠ را بیان می‌کند که در آن می‌گوید کنگره مکان مقدس و امنی می‌باشد که هر فردی با ورود در این مکان باید حرمت آن را رعایت کند. آیا فقط در این مکان باید حرمت را بدانیم؟ فکر می‌کنم منظور این است که من وقتی وارد این مکان می‌شوم و نام مسافر به من اطلاق می‌شود و به عنوان یک رهجو وارد این سیستم می‌شوم جزئی از این سیستم هستم و ورود من دراین مکان من را ملزم می‌کند به رعایت این حرمت، حالا این حرمت بخشی از آن اجرا در داخل کنگره است و بخشی از آن در بیرون کنگره است.
اگر دستور جلسه را نگاه کنید نوشته حرمت کنگره۶٠ و در ادامه می‌گوید چرا رابطه مالی،کاری،خانوادگی، در کنگره۶٠ ممنوع است؟ یعنی سه آیتم را برای من مشخص کرده است. حالا چرا این سه آیتم  را برای من مشخص کرده است؟ چون این سه موضوع مواردی هستند که بیشتر در بیرون از کنگره برای ما اتفاق می‌افتد. در سایر مواردی که در حرمت آمده است مثل دروغ‌گفتن، سرزنش‌کردن، تجسس‌کردن، در کار دیگران دخالت کردن،  همه این‌ها  چه در داخل کنگره۶٠ وچه در بیرون از کنگره۶٠ ضدارزش تلقی می‌شوند. اما  سه  موردی که اینجا بیان کرده است در ظاهر خودش ضدارزش نیست در واقع مربوط به ساختار درونی کنگره‌۶٠است شاید من درجای دیگری و در سیستمی دیگر یا جایی سرکار باشم این‌ها ضدارزش برای من تلقی نشود مثلا با خود می‌گویم اگر با دوستم رفیق شویم وبا هم رفت‌آمد کنیم چه ایرادی دارد؟ رابطه کاری پیدا کنیم چه ایرادی دارد؟ اگر یک نفر بیکار است ومن او را سرکار ببرم چه ایرادی دارد؟
در اینجا می‌خواهد برای ما مشخص کند که همه ما در موردش قطعا تفکر کردیم و آموزش دیدیم،  می‌خواهد به من یادآوری کند که اگر من به  اینجا آمدم تا درمان اعتیادم را انجام دهم یک سری قوانین را باید رعایت کنم که نه به خود آسیب وارد کنم نه به درمانم ونه به خانواده آسیب وارد شود چون ممکن است یک سری ارتباطات خارج از فضای کنگره به خانواده من آسیب بزند. حالا خارج از مواردی که رعایت نکردن آن می‌تواند در من تخریب ایجاد کند.
به نظر من حریم شخصی افراد و رعایت نکردن آن در این موارد نقض می‌شود. ما در کنگره  اعتیادمان را درمان می‌کنیم و کاری با وضعیت شخصی و خصوصی همدیگر نداریم اما وقتی من برای انجام کاری به یکی از اعضای کنگره، بیرون از کنگره مراجعه می‌کنم مثلا یک نفر نجار است من کار نجاری دارم و پیش او می‌روم در واقع من دارم وارد حریم شخصی  فرد شدم یا ارتباط خانوادگی پیدا کنم در واقع من وارد حریم شخصی  فرد می‌شوم که چنین کاری  در کنگره ضدارزشی است.
در ادامه تولد اولین سال رهایی عادل عزیز و همسفر محترمشان را داریم؛ این تولد را به آقای مهندس و خانواده محترمشان وکنگره دیده‌بان‌ها و ایجنت محترم آقای مهدی و همه خدمت گزارانی که تلاش می‌کنند که یک نفر در کنگره به درمان برسد ویک روزی مثل امروز تولد یک سالگیش رو جشن بگیریم تبریک می‌گویم. به عادل عزیز و همسفر محترمشان تبریک می‌گویم.
عادل هم وقتی وارد کنگره شد یک تجربه ناموفق رهایی داشت اما برگشت کرده بود و مجددا وارد کنگره شد. وقتی که وارد شد با کوهی از مشکلات درونی و بیرونی و شاید ناامیدی وارد شد ودر همان ابتدای سفر یک بیماری برای یکی از عزیزانش اتفاق افتاده بود که دائم در مسیر تهران واراک بود و خیلی نقطه شروع سختی داشت و فراز و نشیب‌های زیادی در طی سفرش داشت.
عادل اطلاعاتی چه قبل از کنگره وچه بعد کنگره به همراه خودش داشت، آموزش‌های کنگره را هم در مسیری که آمده بود دریافت کرده بود، اما وقتی می‌گویند تا از شک نگذری به یقین نمی‌رسی؛ عادل فکر می‌کنم مرحله شک او خیلی طولانی شد و شاید هنوز پذیرش کنگره برایش قابل قبول نبود اما آمد و این مسیر را گذراند و در یک جایی تکانی خورد.
مخصوصا از جایی که سفر سیگارش را شروع کرد و من در یک مقطعی فکر می‌کردم که عادل ادامه سفر ندهد چون وضعیتش خیلی از لحاظ درونی به هم ریخته است. ولی فکر می‌کنم جایی که توانست کمکش کند نقش همسفرش بود. همسفرش در این سالها در کنگره حضور داشت و خدمت کرد وآموزش گرفت وناامید نشد. تلاش کرد به امید روزی که مسافرش برگردد و سفرش را انجام بدهد و به ایشان خیلی تبریک می‌گویم که این اتفاق برایشان افتاد و ماندند و استقامت کردند که توانستند شرایطی را فراهم کنند تا مسافرش به کنگره برگردد. اینجا نقش همسفر خیلی خودش را نشان داد.
درست است می‌گوییم اگر فردی خواسته قویی داشته باشد می‌تواند به درمان برسد ولی یک‌سری جاها هم هست که خیلی می‌تواند کمک کننده و سرنوشت ساز باشد در ادامه هم وارد لژیون سردار شد و خدمت مالی انجام داد در سایت خدمت کرد در اوتی  خدمت کرد و امیدوارم که عادل و همسفر محترمشان در کنگره وخارج از کنگره به خواسته‌های خوبی که دارند برسند.

آرزوی مسافر عادل:
به امید خداوند جایگاه راهنمایی را بتوانم تجربه کنم.
اعلام سفر مسافر عادل:
آنتی‌ایکس شیره و اپیوم، روش درمان DST، داروی درمان شربت OT، مدت سفر ۱۳ماه و ۱۸ روز با راهنمایی آقا صابر
صحبت‌های مسافر عادل:
سلام دوستان عادل هستم یک مسافر؛ ابتدا سپاسگذار خداوند هستم که راه کنگره را به من نشان داد تا اینجا باشم و  این جایگاه را تجربه کنم. از آقای مهندس تشکر می‌کنم و همیشه ممنون ایشان هستم که این بستر را فراهم کرد و این فداکاری را انجام داد و با دانایی که داشتند توانستند این مسیر را برای ما هموار کنند تا ما بتوانیم از تاریکی خارج شویم. از راهنمای خودم آقا صابر خیلی ممنونم و با حرف و سخن نمی‌توانم از ایشان قدر دانی و تشکر کنم.
من چند سال قبل هم داخل کنگره ۶۰ بودم و یک سفر ناموفق داشتم؛ حتی قبل از ورودم به کنگره ۶۰ چون من حدود هجده سال مصرف کردم ولی سیزده سال از مصرفم را به دنبال راهی بودم که بتوانم مواد مصرف نکنم و روش های مختلفی را امتحان کردم.
هیچ کدام از این روش‌ها به نتیجه نرسید،  حتی با همسفرم به پزشک مراجعه کردیم، به روانشناس مراجعه کردیم اما به نتیجه نرسیدیم. تا اینکه با کنگره ۶۰ آشنا شدم و روش درمانی DST که واقعا یک معجزه هست و برای من ثابت شد، چون در گذشته من با تمام وجود می‌خواستم که از دست مواد خلاص شوم ولی موفق نمی‌شدم.حتی به مدت یک ماه هم  نتوانستم که مصرفی نداشته باشم.
این نشان می‌دهد که روش DST روش کاملا درستی است. مکمل درمان جهانبینی است؛ اینکه می‌گوییم جهان بینی مرتبه  اول که به کنگره ۶۰ آمدم سفر کردم و شش ماه هم رهایی داشتم ولی جهانبینی و نگاه من به اعتیاد تغییر نکرده بود و من متوجه نشده بودم که به چه علت نبایستی مصرف نکنم. دوست داشتم مصرف نکنم ولی دلیلش را نمی‌دانستم با اینکه از نظر جسمی سفر قبلی حالم خیلی خوب بود و روز بعد رهایی کاملا حالم خوب بود ولی تغییر نگاه و جهانبینی در من اتفاق نیفتاده بود.
اگر این تولد پیامی داشته باشد؛ فکر می‌کنم فرمانبرداری باشد چون فرمانبرداری باعث شد تغییر جهت اتفاق بیفتد و وقتی به حرف‌های ایشان توجه می‌کردم و سعی می‌کردم انجام دهم در مسیر درست قرار گرفتم. موضوع دیگر این بود که در سفر ناموفقی که داشتم و انجام نمی‌دادم این بود که وقتی گریز می‌زدم یا سفرم پایین و بالا می‌شد به راهنمایم دروغ می‌گفتم و راهنما نمی‌توانست به من کمک کند.
اگر حرمت ها را رعایت نکنیم بیشترین آسیب متوجه خود شخص می‌شود . در ادامه از راهنمای درمان سیگارم اقا محسن خیلی تشکر می‌کنم که در درمان سیگار خیلی به من کمک کردند. از آقای احمد راهنمای لژیون جونز قدر دانم، از همسفرم خیلی ممنونم که چه زمانی در تاریکی بودم و چه زمانی که در سفر بودم خیلی به من کمک کرد. از خانم فرزانه راهنمای همسفرم خیلی ممنونم، اگر ایشان نبود شرایط زندگی و مسیر  زندگی ما کامل فرق می‌کرد. از خانم رضوان تشکر می‌کنم که ادامه سفر همسفرم با ایشان بود و خیلی به ما کمک کرد. از تمامی راهنماها و سفر دومی‌هایی که با دیدن‌شان امید گرفتم و راهم را ادامه دادم قدر دانی می‌کنم.
اگر کسی در سفرش مشکل دارد این را بداند که این مشکلات جزئی از سفرش هست و باید از این مسیر  عبور کند و تمام این موانع را پشت سر بگذارد تا بتواند به رهایی برسد و هرگز نا امید نشود.
صحبت‌های راهنما همسفر فرزانه:
سلام دوستان فرزانه هستم یک همسفر؛ خیلی خوشحالم که یک بار دیگر در جمع شما هستم و این جایگاه را دوباره تجربه می‌کنم. تولد یکسال رهایی آقای عادل را به خودشان به آقای صابر به الهام عزیزم به خانم رضوان عزیزم تبریک عرض می‌کنم. در این مدت دیدم که چقد اذیت شدند و استقامت کردند و ادامه دادند و در این جایگاه قرار گرفتند.
گاهی می‌دیدم که اتصالشان به مو می‌رسد ولی پاره نمی‌شد و همیشه حضور داشتند و صبوری می‌کردند. حتی اگر سفرشان خراب می‌شد باز ادامه می‌دادند و این خیلی ارزشمند است. چند وقت پیش یک مطلبی را در پیج آکادمی مطالعه می‌کردم از خانم شادی که خیلی زیبا بود گفتند:خانواده مثل یک کشتی می‌ماند که مسافر داخل آن کشتی  مانند یک ناخدا است و همسفر نقش قطب نما دارد. بنظرم خیلی تفسیر قشنگی بود اگر ناخدا حالش خوب نباشد نمی‌تواند قطب نما کمکی به آن کند، نمی‌تواند قطب نما را بخواند و کشتی را به مقصد برساند و اگر از آن طرف قطب نما درست عمل نکند و در معرض نیروهای منفی و مغناطیسم قرار بگیرد نمی‌تواند جهت درست را نشان دهد.
هردو باید بیایند کنار هم و آموزش بگیرند و تلاش کنند تا بتوانند کشتی خانواده را به مقصد برسانند. الهام عزیز و عادل عزیز از این موضوع جدا نبودند، هردو آمدند تلاش کردند آموزش گرفتند تا توانستند رشد کنند و به این جایگاه برسند و دوست داشتم از الهام چند کلمه ای تعریف کنم.
الهام اولین رهجوی من در لژیون بود همانطور که خانم رضوان گفتند کنار یک همسفر مهربان کنار مسافرش بود هیچ گاه مقابل مسافرش نایستاد و کنار مسافرش قرار گرفت و یک خدمت‌گزار نمونه برای شعبه بود. در این چندسال هیچگاه از چیزی شکایتی نداشت که چرا این جایگاه را به من سپردند و آن جایگاه را به من نسپردند و اصلا در حاشیه قرار نگرفت و من واقعا تحسین کردم.
مورد دیگر دستور جلسه امروز حرمت می‌باشد و خانم الهام رعایت حرمت ها را همیشه خط قرمز خود قرار داده بود. حتی در زمانی که راهنمای تازه واردین بود یک رهجو می‌خواست وارد لژیون من شود بعد دیدم منصرف شد. پرسیدم چه اتفاقی افتاد؟ گفتند اول وارد شد دیدند که من داخل لژیون شما نشستم گفتم شاید این حس بهشان انتقال داده شده باشد.  همیشه سعی داشت عمل صالح را در الویت قرار دهد و من همیشه ایشان را مورد تحسین قرار می‌دادم. خانم الهام که در این زمان شال راهنمایی را دریافت نموده و مطمئنم که آقای عادل هم این جایگاه را کسب می‌نماید.
صحبت‌های راهنما همسفر الهام:
سلام دوستان الهام هستم یک همسفر؛ در ابتدا  بابت تجربه این جایگاه خدا را شکر می‌کنم، از آقای مهندس و خانواده ایشان که واقعا من و مسافرم و خانواده من را احیا کردند  تشکر می‌کنم. از  ایجنت ها مرزبان ها و تمامی خدمت‌گزاران شعبه که در این مسیر مارا همراهی کردند تشکر می‌کنم و اگر ما اینجا حضور داریم و حال خوبی داریم بخاطر زحمات این عزیزان است و  از خانم فررانه عزیزم تشکر می‌کنم.
از آن روزی که من وارد لژیونشان شدم ورق زندگی ما برگشت و حال زندگی ما خوب شد و به سمت آرامش و خوشبختی قدم برداشتیم. به محض اینکه من در لژیون خانم فرزانه آمدم تمام کابوس ها تمام شد. شاید در اوایل زمان برد تا آموزش بگیرم ولی خانم فرزانه صبوری کردند و وادی چهارده را به من نشان دادند.
تشکر می‌کنم از خانم رضوان عزیزم که خیلی آموزش ها به من دادند؛ یکسال و نیم بیشتر نیست که در لژیونشان هستم اما  خیلی جهان بینی من تغییر کرد، چراغ راه بودند و در مشکلات راه ها را به من نشان می‌دادند.
از آقای صابر که غزال تیزپای مارا به دام انداخت تشکر دارم، عادل جذب آقای صابر شده بود و آقای صابر توانست بر عادل تاثیر بگذارد و روشی که ایشان دارند می‌تواند خیلی تاثیر گذار باشد که در این زمان من و مسافرم در این جایگاه قرار گرفتیم. از مسافرم که این راه ها با همه سختی ها به مقصد رساند و خدارا شکر که آمد و به درمان رسید تشکر می‌کنم.
سفر مسافرم طولانی شد ولی باید این موضوع را در نظر بگیریم که مسافرم شرایط سختی داشت. اوایل که من به کنگره ۶۰ نمی‌آمدم و خودم یک عاملی بودم که سفر نکند و می‌گفتم که هر روز کجا میروی؟ من نمی‌دانستم کنگره کجاست چرا میروی؟  امروز جشن، امروز پارک امروز ماه رمضان باید سفره افطاری را تدارک ببینیم و برایم کلافه کننده بود و شرایط سختی بود و دوران کرونا مادرشان درگیر بیماری بودند و بعد از مدتی فوت شدند و بعدهم خواهرشان دچار بیماری سختی شدند و متاسفانه خواهرشان هم فوت شد.
واقعا شرایطی که هر انسانی در زندگی عادی هم نتواند تحمل کند که زندگی اش به هم می‌ریزد. عادل در این شرایط سفر می‌کرد و واقعا توقعی نمی‌رفت چون نمی‌توانست به کنگره ۶۰ بیاید. اما بعد از گذراندن این بحران‌ها دوباره مسیرش را در پیش گرفت و به موفقیت رسید. تمام این مدت  فکر می‌کنم من هم شرایط رهایی و یکسال تولد را نداشتم،  من هم خیلی در تاریکی ها بودم. فرزند اعتیاد بودم؛ یعنی در اعتیاد به دنیا آمدم، خانواده ای مصرف کننده داشتم وتمام اقوام و  هر آن  کسی که می‌شناختم مصرف کننده بود و در درد و سختی و فقر و اعتیاد بزرگ شده بودم.
اکنون از خانواده  فرار کرده بودم  و در دوسال اول که فکر می‌کردم خوشبخت ترین زن دنیا بودم فهمیدم که همسرم دچار اعتیاد است و تمام دنیا بر سرم خراب شد. حال خیلی بدی داشتم و این موضوع برای من چندین سال طول کشید و من نمی‌توانستم با این موضوع کنار بیایم.
بعد از به کنگره ۶۰ آمدن هم حال خوبی نداشتم، دوسال طول کشید تا من متوجه شوم اعتیاد و درمان چیست، با مسافرم باید چطور برخورد کنم و بعد این مدت حال من خوب شد. عادل به درمان رسید و سلامتی به دست آورد  ولی اگر عادل یک چیز دریافت کرد من صدها چیز دریافت کردم.
اینجا وادی چهاردهم و عشق را یاد گرفتم، با پدرم  نمیتوانستم ارتباط بگیرم و دوستش نداشتم. حس خوبی نداشتم اما چندسال اخیر حالم خوب و حسم خوب شد و با پدرم رابطه خوبی پیدا کردم. با او زندگی و عشق ورزیدم و پدرم را از دست دادم. همه این ها را از کنگره دریافت کردم و اینکه توانستم با پدرم زندگی کنم و اگر با کنگره آشنا نمی‌شدم پدرم را از دست می‌دادم و به او  حس بدی داشتم و با او زندگی نکرده بودم.
حال  چه کاری باید در کنگره انجام بدم که  خانواده ام را به من برگرداند؟   من در آستانه جدا شدن بودم، وقتی که به کنگره آمدم کنگره باعث شد فرزندان من در خانواده بزرگ شوند و خانواده ما پابرجا بماندو من از تاریکی ها خارج شوم. مدتی قبل به بچه ها گفتم:  حال من خوب است و حس خوبی به همه دارم حتی به آن مسافر تازه واردی که تازه وارد می‌شود؛ درصورتی که من خودم را  هم دوست نداشتم چه رسد به دیگران، من چه خدمتی می‌توانم انجام دهم که برابری کند با این چیزهایی که کنگره به من داده است؟ خداوندا شکر که در این‌جا رشد کردم.

تایپ: مسافر محمد رضا
عکس: مسافر مهدی
تنظیم: مسافر سعید

نمایندگی پروین اعتصامی اراک

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .