دستور جلسه: «حرمت کنگره ۶۰، چرا رابطه کاری، مالی و خانوادگی در کنگره ممنوع است؟»
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان ملیحه هستم یک مسافر.
امیدوارم حالتان خوب باشد حال من هم خدا را شکر خوب است. دستور جلسه امروز «حرمت کنگره ۶۰، چرا رابطه کاری، مالی و خانوادگی در کنگره ممنوع است؟»کلمه حرمت از حریم گرفته شده است. حریم کنگره خیلی مقدس است و باید برای آن ارزش قائل باشیم. اولین پیامی که خوانده میشود چه میگوید؟ «کنگره مکان مقدس و امنی است که هر شخصی با ورود در این مکان باید حرمت آن را حفظ نماید.»
برای چه مقدس و امن است؟ تقدسش برای چیست؟ بهخاطر اینکه ما به اینجا میآییم و از ضد ارزشها دور میشویم. اعتیاد به سیگار بزرگترین ضدارزش است. با مصرف سیگار در واقع هنوز بند من به بند شیطان وصل است، حتی اگر از OT رها شده باشم. اگر هیچگونه مواد مخدر یا قرصی استفاده نکرده باشم؛ ولی سیگاری باشم، یعنی بندم وصل شیطان است.
وقتی ما وارد کنگره میشویم، میخواهیم از آن سیاهی و ضدارزشها دوری کنیم. اولین چیزی که در حرمت صحبت میشود، دروغگویی است. جناب مهندس فرمودند؛ بزرگترین ضدارزش دروغ گفتن است. زیرا کسی که دروغ میگوید، یک چیزی را پنهان میکند و در حال کفرورزیدن است.
از ابتدا که وارد تازهواردین میشویم، به ما میگویند که ما با هم دوست هستیم و میخواهیم صادق باشیم. مصرف شما هرچه هست، همان را بیان کنید. اگر از اول پنهانکاری کنم و کم یا زیاد بگویم، قطعاً آن چیزی که انتظار دارم را نمیتوانم به دست آورم. ما قرار است یکسری ضد ارزشهای بزرگ را از خودمان دور کنیم، پس از اول که وارد میشویم باید صداقت داشته باشیم.
وقتی وارد لژیون سیگار میشویم، راهنما از ما میپرسد مصرف سیگارت چطور است؟ آیا قلیان میکشی؟ ناس میخوری؟ باید همه را کامل توضیح دهیم، زیرا راهنما طبق آنچه ما بیان میکنیم به ما برنامه میدهد.رهجویی که در مسیر باشد و درست حرکت کند، از همان اوایل سفر در رفتار، چهره و خوابش مشخص میشود. رهجویی که آخر سفر است و تا نصف شببیدار است، درست حرکت نکرده و خودش را گول میزند. باید خوابش تنظیم باشد؛ حالا ۹ شب را نمیگوییم ولی ۱۱ شب حتماً باید بخوابد تا صبح بیدار شود.
بعد از دروغ گفتن، غیبتکردن، علیه کسی سرزنشکردن و تجسسکردن ضدارزشهای دیگری هستند. اینها همه چیزهایی است که باید رعایت شود.پوشش باید درست باشد. ما به هیچچیزی که در جامعه است کاری نداریم، اما قوانینی وجود دارد که باید پوشش عرف جامعه را داشته باشیم؛ چون ما میخواهیم این مکان مقدس و امن برایمان حفظ شود و بهخاطر همین برای ورود و خروج خود حداقل کاری که میکنیم این است که؛ سعی کنیم پوشش مناسب و مقنعه داشته باشیم.
ما در کنگره در حال سفر هستیم. میگویند کنگره مکان مقدس و امنی است؛ درست است که امن است؛ ولی این بدان معنا نیست که بیرون بروم درحالیکه کیف خود را روی صندلی بگذارم و بگویم آنجا امن است! امن به معنای این است که بهراحتی سفر کنم و من باید خود مراقب لوازم و کیفم باشم.
موضوع دیگر اینکه چرا در کنگره نباید رابطه کاری و مالی وجود داشته باشد؟ بهخاطر اینکه همه ما فقط در مکان، زمان و فضای کنگره ۶۰ با همدیگر دوست هستیم و خارج از اینها هیچ دوستی با یکدیگر نداریم. اگر همدیگر را بیرون از کنگره دیدیم، اصلاً نباید با هم سخن بگوییم و کسی از این موضوع ناراحت نمیشود، این بهخاطر این است که حریم حفظ شود.
رهجویی در لژیون سیگار من بود که الان دیگر از کنگره رفته است. در کلینیک بغل کسی نشسته بوده و شروع کرده به صحبتکردن در مورد اینکه مصرفش چه بوده است. او میگوید شیشه میکشیدم، خانه را خیلی تمیز میکردم و همه چیز را میشستم، اصلاً هم خسته نمیشدم و خواب هم نداشتم. حتی کنترل تلویزیون را باز میکردم و لابهلای کنترل را هم تمیز میکردم. رهجوی من هم گفته است پس حالا من هم امتحان کنم ببینم چطور است؟ پس بدانید نیروی منفی چگونه نرم و خزنده میآید و انسان را از مسیر خودش دور میکند.
بهخاطر همین است که میگویند خارج از کنگره با یکدیگر رابطه نداشته باشید و فقط در حد سلامکردن در کنگره باشیم. اینجا برای ما بهشت است، به شرطی که قوانین را رعایت کنیم و در کار هم تجسس نکنیم؛ چون باعث میشود به حاشیه کشیده شویم.رهجویی که در مسیر باشد، بعد از مدتی حتی رنگ چهرهاش تغییر میکند. دود سیگار چرب است و بر روی چشمان ما اثر میگذارد، حتی روی بینایی ما اثر دارد. وقتی ما یک پاکت سیگار میکشیم، مانند این است که روزی نصف لیوان روغن را میخوریم. در آخر سفر رنگ چهره شفاف میشود و پرده کنار میرود.
قبلاً من فکر میکردم خمر فقط مشروب است؛ ولی سیگار نیز خمر است. هر چیزی که از سد خونی مغز عبور کند و باعث اختلال در کارکرد مغز و فرمان عقل شود، خمر است.وقتی سیگار را سقوط آزاد کنار گذاشته بودم، حالم خیلی بد بود. وقتی یکی صحبت میکرد، میخواستم عصبانیتم را سر او خالی کنم. بهخاطر اینکه نیاز بدنم بود؛ ولی فکر میکردم وسوسه است. در کنگره با دارویی که به ما داده میشود، مسئله نیازِ ما برطرف میشود. بارهاوبارها گفتم وسوسه مانند یک مهمان ناخوانده میماند.
آدامس نیکوتین میخوریم و بهوسیله آن نیاز ما تأمین میشود و به درمان میرسیم. وسوسه همیشه وجود دارد که میآید، اگر به آن بها دهیم و دعوتش کنیم، میماند؛ ولی اگر به آن اهمیت و بها ندهیم، دم خود را میگذارد روی کولش و میرود. حالا بگوییم بیا یک چایی هم بخور، دیگر ماندنی خواهد شد. وسوسه میآید و زود میرود، وسوسه مانند کبریتی است که اگر در آب بزنیم سریع خاموش میشود.
در سفر با آدامس نیکوتین، نیاز بدن ما تأمین میشود؛ زیرا بدن ۵ درصد نیاز به دارو دارد و ۹۵ درصد جهانبینی است. وقتی وسوسه میآید، آن موقع زمان رشد من است. من باید به هنگام وسوسه تفکر کنم که چگونه با آن برخورد کنم، آن موقع میتوانم رشد کنم.
گردآوری و تایپ: مسافر فهیمه - نمایندگی رز.
ویرایش: همسفر مرجان - نمایندگی رز.
بازبینی: همسفر مریم - نمایندگی رز.
- تعداد بازدید از این مطلب :
145