در پس بیهودگیهای زندگیام نمیدانم دنبال چه چیزی میگردم؛ ولی فقط این را میدانم دنبال جایی میگردم که مرا از دلتنگی، پوچی، یاس، ناامیدی و ... نجات دهد و کنگره تنها جایی است که در آنجا به آرامش میرسم و برای چند ساعت همهچیز و همهکس حتی عزیزترین کسانی که دوستشان دارم را رها میکنم و فقط صحبتهای راهنمای عزیزم و استادانی که در کارگاههای آموزشی در مورد دستور جلسات هفتگی و تجربههای خودشان صحبت میکنند را بادل و جان گوش میکنم تا روزبهروز بر دانایی و جهانبینی من افزوده گردد؛ به خاطر اینکه میدانم اگر به چنین صحبتهای نابی گوش نکنم به ضرر خودم است و به قول وادی سوم باید دانست هیچ موجودی به میزان خود انسان به خویشتن خویش فکر نمیکند.
احساس دلتنگی را برای لحظهای از یاد میبرم؛ بله دلتنگی، دلتنگ آن روزی که بعد از سالها بودن در کنگره و سفر با متد درمانی کنگره به لطف خداوند نوبت ما هم رسید و رها شدیم، دلتنگ آن روزی که گل رهایی را از دستان پرتوان آقای مهندس دریافت کردیم و شیرینترین و زیباترین روز زندگی من و مسافرم بود که هیچوقت آن روز و آن لحظه را فراموش نخواهیم کرد؛ روزی که فکر میکردم تازه از مادر متولدشدهام و دیگر سختیها تمامشده است، دیگر هیچ مشکلی وجود ندارد؛ ولی آقای مهندس همیشه میفرمایند: مشکلات تمامی ندارد، مشکلات همیشه هستند برای اینکه انسانها به تکامل برسند، ما باید راهحل درست آنها را پیدا کنیم، نیروهای منفی همیشه وجود دارند و در کمین انسانها هستند.
در نوشتار کنگره ۶۰ میخوانیم سفر دوم بهمراتب هم سخت و هم سهل است. اگر انسان با آموزشهای کنگره به آن دانایی و جهانبینی درست رسیده باشد سفر دوم برایش آسان و سهل است، ولی اگر به دانایی و جهانبینی درست نرسیده باشد سفری سخت و مشکلتر از قبل خواهد داشت. مسافر من هم به خاطر یک اشتباه که به قول خودش میگفت میتوانم آن را درست کنم میتوانم آن را جمعوجور کنم، ولی با تکرار همان اشتباه بود که فرورفتن به عمق تاریکیها را دوباره تجربه کرد. امیدوارم چه مسافران و چه همسفران با تفکر و اعتمادبهنفس بیشتری خواستههای خودشان را اجرایی کنند، چون فرصت کم است و همیشه خیلی زود دیر میشود، پس قدر رهایی، سلامتی، رسیدن به آرامش و داشتههایمان را بدانیم.
نویسنده: همسفر از نمایندگی شهرری
ویراستاری و ارسال: راهنما همسفر فهیمه (لژیون ششم)
همسفران نمایندگی شهرری
- تعداد بازدید از این مطلب :
139