English Version
English

رسیدن به بهشت با حفظ حرمت ها

رسیدن به بهشت با حفظ حرمت ها

جلسه اول دور سیزدهم ازسری کارگاه‌های آموزشی مسافران و همسفران نمایندگی جواد گلپایگان به استادی مسافر احسان، نگهبانی مسافر جواد و دبیری مسافر محمد رضا با دستور جلسه «حرمت کنگره۶۰ واولین سال رهایی مسافر نعمت » پنجشنبه ۷تیر ماه۱۴۰۳ ساعت ۱۶ آغاز به کار کرد

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان احسان هستم یک مسافر خداوند بزرگ را شاکرم که هرچه او را سپاس بگویم باز هم کم است که اجازه توفیق خدمت در این جایگاه را به من داد تا در این جایگاه قرار بگیرم و خدمت کنم. از جواد عزیز نگهبان جلسه و دبیرشان سپاسگزارم که توفیق این خدمت را به من دادید. دستور جلسه امروز من قبل از اینکه وارد این دستور جلسه بشوم بر خودم لازم می‌دانم که تبریک ویژه به ایجنت محترم و آقای بهروز برای رهایی‌شان و تبریک می‌گویم به آقا جواد جایگاه خدمتی‌شان مبارک باشد و همچنین به دبیر ایشان. جایگاه ایجنت جدید خانم راضیه را تبریک می گویم و تشکر می کنم از ایجنت قبلی بخاطر زحماتشان. یادم می‌آید روز اولی که به اصفهان رفتم اقای منصوری گفت خوانساری به جای خوبی آمدی من را بغل کرد و 60 درجه زیر صفر من رو ذوب کرد. اگر آن روز این کار را نمی‌کرد من الان کارم تمام بود. دستور جلسه امروز دو تا دستور جلسه است یک دستور جلسه حرمت کنگره ۶۰ است و یکی دیگر جشن اولین رهایی نعمت عزیز است. استاد من به من یاد داد از همان لحظه اولی که وارد کنگره شدم این بود که اعتیاد درمان دارد و درمان آن قطعی است. به خاطر دارم روز اولی که به کنگره رفتم کسی که با من مشاوره می‌کرد به او گفتم اینجایی که من آمدم و از راه دور آمدم خداوکیلی من درمان می‌شوم و من اینجا را از روی سایت پیدا کردم آیا اینجا من را در آن نقطه اصلی که می‌خواستم اولین دود مواد را بکشم قرار می‌دهد گفت تو را می‌گذارد بالاتر.اگر آن نقطه، نقطه خوبی بود که مصرف کننده نمی‌شدی. آن روز نفهمیدم که چه می‌گفت ولی بعدها آرام آرام دستم آمد ، برای پیام هم این را انتخاب کردم که اعتیاد درمان دارد و درمان قطعی هم دارد و درمان قطعی یعنی رسیدن به حال خوش ، رسیدن به همان بهشت که منظور از بهشت آن آرامش درون است. شما برای انجام وظیفه به این دنیا آمدید و از یک جایی انشعاب گرفتی که بسیار جای امنی بود. چهارشنبه جناب مهندس در مورد قرآن صحبت کردندکه همه می‌گفتند شما این مطالب را از قرآن آورده‌اید و برای چه این کار را کردید، خوب مگر ما از قرآن بالاتر داریم کتاب به تو می‌گوید که دروغ نگو، کار زشت نکن، حرمت‌ها را نگه دار، در کجا این‌ها را به شما یاد می‌دادند که در اینجا هست. کسی که مصرف کننده مواد مخدر است اگر علامه دهر باشد مصرف کننده باشد هیچ چیز ندارد و حتی اگر مولتی میلیاردر باشد واجب‌ترین کار برای او آمدن به کنگره است. حرمت ها فقط برای کنگره نیست، ما در کنگره حرمت را برای زندگی در بیرون از کنگره تمرین می‌کنیم.  مثلا اگر بخواهم خلاصه‌تر آن را بگویم مثل سخن آقای بهجت که گفتند رفتن به طرف ارزش‌ها و دوری از ضد ارزش‌هاست، همین. همه پیامبران برای تذکر دادن امده اند، تذکر دادن به معنی نصیحت کردن نیست ما تذکر دادن را با نصیحت کردن اشتباه گرفتیم همه مطالب در درون و برون ماست. دستور جلسه دوم ما نعمت عزیز است امروز تولد یک سال رهایی ایشان است. به نعمت عزیز و همسفر ایشان تبریک می‌گویم. اوایل که در شعبه خمین بودم و در تازه واردین بودم همسفر نعمت عزیز را می‌دیدم باعشق خدمت می‌کند. آن زمان آقا نعمت حالش خوب نبود و در یک فضای دیگری بود که خودش می‌داند در چه فضایی بود و اصلاً کنگره را قبول نداشت، مطالب در درون او بود که همین الان هم که مشارکت می‌کند فوران اطلاعات است . نعمت ،انسان بی‌اطلاعاتی نبود برای همین است که مهندس می‌گوید حتی اگر علامه دهر بودی هرچه بلد بودی را باید بگذاری پشت در البته این را برای تازه واردین می‌گویم اینجا پشت در نگذاری، مطالب را نمی‌گیری و در قسمت آموزش که سه ضلع دارد قسمت دانایی اگر بخواهی به رهایی برسی این غیر ممکن است بدون دانایی به درمان اعتیاد برسد. ضلع‌ رسیدن به دانایی آموزش است. اگر کمی فکر کنیم نعمت هم یک سری اطلاعات داشت . نعمت با حال خراب پیش ما آمد همسفر ایشان که بسیار با عشق و علاقه به کنگره می‌آمدند و بعداً هم در جایگاه مرزبانی قرار گرفته بودند در هر صورت خدمتگزار خیلی خوبی بودند .خدمت ها هیچگاه از بین نمی‌روند ما یک جایی می‌کاریم، یک کمکی می‌کنیم که ابدی است. ما تا خدا زنده هست هستیم و در کاسبی باید حواسمان جمع باشد. در رابطه با آقا نعمت نوشتم می‌دانم که راه سختی را طی نموده‌ای این اتمام حجت است برای کسانی که بهانه می‌آورند که من مشکل دارم و گرفتاری دارم. نعمت عزیز با آن حال خرابی که داشت یک مشکل دیگر هم داشت این بود که روی آب‌های خلیج فارس و روی دریا کار می‌کرد. ۱۵ روز از عمرش را در این شهر و ۱۵ روز را روی دریا بود و انسان وقتی از محیط منزلش جابجا می‌شود خوابش نمی‌برد به هم می‌ریزد ، هرچی که آقا احسان در درون او می‌کاشت دو روز می‌رفت روی آب‌ها و همه به هم می‌ریخت، شرایط بسیار بحرانی بود اما نعمت عقبه‌ها را خیلی خوب طی کرد. استاد من میگوید سختی کار شما تا فهمیدن هست وقتی که فهمیدی کار تمام شده است .کاری که نعمت کرده مهم است بهش تبریک می‌گویم و به کسانی که به نعمت کمک کردند هم تبریک می‌گویم. من دیگر صحبت نمی‌کنم افتخار آقا نعمت و همسفرش دست بزنید.

سلام دوستان نعمت هستم یک مسافر من زمانی که وارد کنگره شدم در ابتدا کنگره و درمان آن را باور نداشتم، چون خیلی جاها رفته بودم و نتیجه نگرفته بودم. من با مصرف قرص ب2 توسط دکتر محمدی با کنگره آشنا شدم. در ابتدا پارک جنگلی بود و ایجنت و راهنماها بسیار زحمت کشیدند تا من در کنگره بمانم. من سفر سختی داشتم چون در دریا کار می‌کردم. آقای مهندس می‌فرماید اگر می‌خواهید در قطب، فضای گرمسیر یا سردسیر زندگی کنید باید سازگار شوید و من دو هفته در فضای گرمسیر و دو هفته در فضای سردسیر بودم و سازگاری برای من خیلی سخت بود. من چند بار لژیون عوض کردم و هر راهنما برایم زحمت می‌کشید. در گلپایگان خوب بودم اما وقتی وارد فضای شرجی و گرمسیر می‌شدم برمی‌گشتم و کار برایم مشکل می‌شد. آقا احسان می‌گفت هر کس نور را ببیند هرجا برود باز هم برمی‌گردد و درست می‌شود. همسفرم خیلی برای من زحمت کشید و اگر من نمی‌آمدم همسفرم در کنگره بود. راهنمایم خیلی به من کمک کرد و آنقدر پله‌های من را بالا و پایین کرد و به من امید داد تا به آنچه می‌خواستم برسم. عشق و محبت بین من و آقا احسان در شعبه رکابدار شکل گرفت ، البته من تا شش ماه بعد رهایی هم حال خوبی نداشتم و هیچ وقت نمی‌توانستم از همسفرم تشکر کنم اما امروز از همسفرم بسیار سپاسگزارم که صبورانه در این مسیر من را همراهی کرد .

خلاصه سخنان همسفر راهنما زهرا:

سلام دوستان زهرا هستم همسفر. در ایتدا خدا را شکر می کنم که توسط امیره عزیز امروز در این جایگاه قرار گرفتم. به امیره عزیز و مسافرشان و راهنماهای محترمشان خانم بهیه و آقای احسان تبریک عرض می‌کنم‌. خانم امیره اولین همسفر شعبه گلپایگان بودند. در ابتدا با خانم امیره هم لژیونی بودیم اما در ادامه افتخار راهنمایی ایشان را داشتم. امیره سفر سختی را طی کرد تا به آنچه می‌خواهد برسد، چهارسال بدون مسافر می‌آمدند. خیلی‌ها در این مسیر ناامید می‌شوند زمانی که می‌بینند مسافر نمی‌آید انها هم نمی ایند اما اگر از عمق وجود بخواهیم سختی‌ها و تاریکی‌ها را می‌پذیریم و ادامه می‌دهیم . همیشه به همسفران می‌گویند باید کفش آهنی پا کنید چون این مسیر، مسیر سختی هست اما می‌شود به نتیجه رسید. روزی که امیره گفت آقا نعمت می‌آید و سفرش را دوباره شروع کرده است همه خوشحال شدیم و خدا را شکر که به نتیجه رسیدند. ارشین عزیز دختر خانم امیره همیشه به او امید می‌داد و می‌گفت پدرم می‌آید و به رهایی می‌رسد. همسفران کوچک هم نقش بسیار مهمی در سفر خانواده دارند‌ امیره الگوی عشق و خدمت در کنگره است و همیشه دوست دارد جایگاه‌های دیگر را تجربه کند. ایشان مرزبان پارک هستند و عاشقانه خدمت می‌کنند. یادمان باشد اگر خداوند مسیر کنگره را نشان ما داد قدر آن را بدانیم چون بیرون از کنگره افراد بسیار زیادی هستند که از اعتیاد خانواده خود ناامیدند و دنبال راهی هستند که به درمان برسند. خدا را شکر که مسیر کنگره را به ما نشان داد و توانستیم سفر خوبی را در کنگره شروع کنیم. همه ما برای آموزش و خدمت به هستی آمده‌ایم و هر کس می‌تواند در هر جایگاهی بهترین خدمتگزار باشد. امیدوارم امیره و مسافرشان هر دو بیایند و شال راهنمایی دریافت کنند چون در سکون اتفاقی نمی‌افتد و باید همیشه در حرکت باشیم. امیدوارم همه عزیزان مثل رود جاری باشند 

خلاصه سخنان همسفر امیره:

سلام دوستان امیره هستم همسفردر ابتداخدا را شکر در مکانی هستیم که دل و زبانمان با هم یکی است. ۵ سال است که من وارد بهشت شده‌ام، در تاریخ 1398/4/7بود که من با کلینیک تماس گرفتم و گفتم به مسافرم قرص ندهید اما آقای محمدی آدرس پارک جنگلی را به من داد. من خودم تخریب زیادی داشتم و حالم بد بود و همیشه دنبال دعوا بودم. وقتی وارد پارک شدم عزیزان سفیدپوش را دیدم که من را راهنمایی کردند و بذر امید را در دلم کاشتند. خانم بهیه راهنمای اولم همیشه کنارم بود و موج سواری را به من یاد داد. از ایشان سپاسگزارم که همیشه من را راهنمایی کردند. از همه راهنماهای مسافرم و راهنمای خودم سپاسگزارم . یک بار با امضای خودم مسافرم را به کمپ فرستادم و پشت دیوار با ناله‌های نعمت گریه کردم اما صبر کردنم بی‌نتیجه بود . خدا را شکر با وجود دوری از ما نعمت توانست سفر خود را پشت سر بگذارد و ما هم به گوهر شب چراغ دست پیدا کنیم. چیزی که ما در کنگره پیدا کردیم با هیچ کجا قابل مقایسه نیست. از همسفران کوچکم سپاسگزارم که همیشه کنار ما بودند. خانم بهیه همیشه می‌گفت خوبی‌های مسافرت را بنویس و وقتی من انجام می‌دادم می‌دیدم که بدی‌های خودم از مسافرم بیشتر بود. وقتی انسان به موضوع ایمان داشته باشد به خواسته‌اش می‌رسد. هر کس باید به صفات بد خودش فکر کند و روی خودش کار کند. من در کنگره تصمیم گرفتم خودم خوب شوم و باز هم تلاش می‌کنم تا به آنچه می‌خواهم برسم . من به مسافرم افتخار می‌کنم که تلاش کرد سفر خوبی داشته باشد و باعث امید من و فرزندانم شد.همه ما هم درد هستیم و همه باید برای پایداری این ساختار تلاش کنیم. از خانم بهیه وخانم زهرای عزیز سپاسگزارم که الگوی صبر و استقامت بودند و از خانم ریحانه عزیز که راهنمای خدمتی من بودند تشکر می‌کنم. امیدوارم همه عزیزان به طعم خوش رهایی برسند و در کنگره ماندگار شوند

رهایی های شعبه:

تایپ وویرایش: مسافر رضا لژیون هفتم
عکس مرزبان خبری: مسافر مسعود
تنظیم و ارسال: مسافر محمد لژیون سوم
نمایندگی جواد گلپایگان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .