![](/EditorFiles/Image/IMG_%db%b2%db%b0%db%b2%db%b4%db%b0%db%b6%db%b2%db%b7_%db%b1%db%b7%db%b0%db%b4%db%b1%db%b4.jpg)
جلسه دهم از دوره سی و پنجم سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره۶۰ نمایندگی شیخبهایی اصفهان با استادی راهنما جلال امینی، نگهبانی مسافر حسین و دبیری مسافر حسین با دستور جلسه «حرمت کنگره۶۰، چرا روابط کاری و مالی و خانوادگی در کنگره ممنوع است» پنجشنبه ۳۱ خردادماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶ آغاز به کار کرد.
![](/EditorFiles/Image/IMG_%db%b2%db%b0%db%b2%db%b4%db%b0%db%b6%db%b2%db%b7_%db%b1%db%b7%db%b0%db%b3%db%b2%db%b9.jpg)
سلام دوستان جلال هستم یک مسافر.
تشکر ویژه دارم از تمامی خدمتگزاران کنگره ۶۰ به ویژه خدمتگزاران صدیق شعبه شیخ بهایی، ایجنت محترم شعبه، مرزبانان عزیز، یک خدا قوت ویژه دارم به همکاران عزیزم راهنماهای محترم زیرا این حس و شور و حال که در شعبه شیخ بهایی جاری است را مدیون این عزیزان هستیم.
طبق سنت همانطور که دبیر اشاره کرد دو دستور جلسه داریم به دستور جلسه اول فقط یک اشاره میکنم زیرا زمان کم است و اعمال نیز زیاد: مطمئن هستم استادان عزیز در روزهای گذشته حق مطلب را ادا نمودند.
دستور جلسه اول
«حرمت کنگره ۶۰ ،چرا رابطه کاری و مالی و خانوادگی در کنگره ممنوع است»
حرمت کنگره از اهمیت بسیاری برخوردار میباشد، آنقدر این موضوع اهمیت بالایی دارد که در جلسات دو بار قرائت میشود و میتوان گفت یک مانع و مهاریست برای جلوگیری از عبور از خط قرمزها و هر شخصی این خط قرمزها و این حرمتها را رعایت کند قطعاً در کنگره ماندگار میشود و میتواند از آموزشهای ناب کنگره ۶۰ استفاده کند ولی هر کس خدایی نکرده این حرمتها را بشکند بیشک از گردونه آموزشی خارج میشود، و مطمئناً اول به خودش آسیب میرساند و بعد ممکن است آسیب به شعبه وارد کند، با توجه به اهمیت کار در اسرع وقت مسئولین مربوطه از پیش آمدن مشکلات جلوگیری خواهند کرد بیشتر از این به دستور جلسه اول نمیپردازم.
دستور جلسه دوم
«پنجمین سال رهایی سینا عزیز»
این تولد بیشک با دستور جلسه اول بیربط نیست، طبق آیین کنگره ۶۰ ما در روز پنجشنبه تولد داریم و این تولدها باعث میشود که سفر اولیها خودشان را در آن جایگاه تصویرسازی کنند و بدانند دور از دسترس نمیباشد.
خیلی خوشحالم که امروز توفیق این را داشتم که در جشن با شکوه شرکت کنم.برای من لذت بخش است و با کلام نمیشود این حس و حال را توصیف کرد، حسی که راهنما در این جایگاه قرار بگیرد و تولد آزادمردی رهجویش باشد و این رهجو خود تبدیل به یک منبع خیر شده باشد،خیلی لذت وصف ناپذیری دارد باید در این جایگاه قرار بگیرید، حقیقتی است که در نوشتارهایمان به آن توجه میشود، آرزو میکنم همه راهنماهای عزیز در این جایگاه قرار بگیرند و این حس را درک کنند.
آقا سینا از صمیم قلب عاشق خدمت هستند،چند ماه سفر بودند که این جرقه خدمت در ایشان خورد.،صحبتهای خود را با یک شعر شروع میکنم که بیربط با دستور جلسه اول و دستور جلسه دوم نمیباشد.
حریمِ عشق را درگَه، بسی بالاتر از عقل است
کسی آن آستان بوسد، که جان در آستین دارد.
این بیت مصداق بارز سینای عزیز میباشد.به وضوح دیدم مسئولیتی که در قبال رهجوهایش دارد و این برایش مهمتر از همه چیز بوده است و این توفیق را خداوند به ایشان داد که در اولین باری که امتحان داد شال کمک راهنمایی از آنش شود؛ زیرا خواستهاش قوی بود شور و شوق بسیاری داشت. سریعا خدا این توفیق را به ایشان داد که بتواند لژیون خود را راه اندازی کند، بدون اینکه خدایی نکرده کسی سفارش ایشان را کند.آقای ترابخانی به ایشان لژیون داد. واقعاً باعث تعجب بود؛ زیرا خیلیها خدمت بیشتری داشتند و همچنین سابقه بیشتری داشتند ولی در نوبت بودند،دوستانی که با آقا سینای عزیز هم دوره بودند یادشان است.
آقا سینا با قدرت، این لژیون را اداره کردند به رهجوهای ایشان و همچنین بنیان کنگره تبریک عرض میکنم.یکی از صفات سینا مودب بودن است و اینکه خیلی به روز میباشد.سعی میکند علم کنگره را به روز داشته باشد،عاشق خدمت است،مسئولیت پذیر است. به کنگره هم مالی و هم قدمی کمک کرده است حتی فراتر از توان خودش که این باعث مباهات است. تبریک عرض میکنم به آقای مهندس و خانواده محترم، به مادربزرگ ایشان تبریک ویژه عرض میکنم،امیدوارم مستدام باشند خیلی خوشحالم که امروز سلامت هستند و در جمع ما حضور دارند و این روز را با چشمای خود دیدند. یادم میآید روزی که آقا سینا به شعبه آمدند مادربزرگشان همسفر اولشان بودند، خیلی آقا سینا را دوست دارند و این حس متقابل است.خداوند را شکر میکنم که این روز فرا رسیده است. به همسفر دوم ایشان که در سفر دوم به ایشان ملحق شد تبریک عرض میکنم و سفر آقا سینا عزیز با ایشان تکمیل شد؛ زیرا میدانید که هر فرد زمانی تکمیل میشود که زندگی مشترکش را شروع کند. به راهنمای همسفر، هملژیونی و تمام اعضا این تولد را تبریک عرض میکنم.
![](/EditorFiles/Image/IMG_%db%b2%db%b0%db%b2%db%b4%db%b0%db%b6%db%b2%db%b7_%db%b1%db%b7%db%b3%db%b5%db%b2%db%b1.jpg)
سلام دوستان سینا هستم مسافر
آنتی ایکس مصرفی: شیشه، هروئین، حشیش، متادون
مدت تخریب: شانزده سال
روش درمان: D.S.T
داروی درمان: O.T
مدت سفر: ده و نوزده روز
راهنما: آقای جلال امینی
رهایی: پنج سال
ورزش: والیبال
آرزو:
خواستهام وسعت گرفتن کنگره بیرون از مرزها وماندن ما در کنگره و خدمت کردن است
سلام دوستان سینا هستم مسافر
ابتدا از آقای مهندس مرد بزرگ تشکر میکنم بابت اینکه من اکنون هر چی دارم از آقای مهندس و کنگره شصت است. ایشان باعث شدند که امروز تمام ما اینجا حضور و فرصت صحبت کردن داشته باشیم تا انسان بتواند از آن تاریکی که خودش را گم کرده دوباره پیدا کند. از راهنمای بسیار عزیزم آقای جلال امینی تشکر میکنم که آقا جلال غیر از راهنما برای من استادی بودن که به من عشق، ایمان،احساس زندگی دادند و انگیزه ای شدند که بتوانم دوباره زندگی خود راشروع کنم و خودم را پیدا کنم ،بسیار از آقای جلال سپاسگزارم و افتخار میکنم که در رکاب ایشان شاگردی میکنم و همیشه تا زمان زمان هگاست و من هستم شاگرد ایشان خواهم بود. از آقای حسین صالحی سپاسگزارم که به عنوان یک تازه وارد مرا پذیرفتند. از همسفرم مادر بزرگ عزیزم تشکر میکنم که در دورانی که شاید هیچکس نبود ایشان بودند و همیشه سنگ صبوری برای من و امیدی بودند و این را فقط خودمان میدانیم و خدای خودمان. در دورانی تاریکی اعتیاد داشتیم نقش همسفر خیلی مهم است که آموزش گرفته باشند و ایشان با سلاحی به نام عشق به من امید دادند که شمع من خاموش نشود. از راهنمای همسفرم خانم فرزانه از راهنمای سفر اول ایشان ،خانم زهرا تشکر میکنم که خیلی زحمت کشیدند از همسفر خودم تشکر میکنم بااین که همسفر من یک نفر سیگاری در خانواده نداشتند ولی با وجود این در کنگره بنده اتصال ایشان برقرار شد.با اینکه از دورانی که من باهاشون ازدواج کردم در کنگره بودم و بخاطر خدمت هایی که داشتم و سختی های که کنگره داره تایمی که باید برای خدمت بزارم ایشان با تمام وجود و در تمام مراحل زندگی قدم به قدم بودند. از تمامی عزیزانی که در کنگره ازشان آموزش میگیرم شکر میکنم.
قصه من هم چی بگم؟از کجا بگم؟ من سینا هم یک روزی مثل تمام بچه هایی که مصرف کننده بودند و هستند خیلی خوش و خرم خونواده ای بسیار خوب تحصیل کرده مهندس، وضع مالی بسیار خوب شرایط مالی بسیار خوب و و..درگیر اعتیاد شدم و اعتیاد با من از دوران نوجوانی با من شکل گرفت و هر کس بگوید ابتدای مصرف، اعتیاد بد است دروغ است. سالهای اول خوب بود بسیار من نیروگرفتم و خیلی مسائل را با اعتیاد حل کردم. همسفرهایی که در کنار ما آموزش میگیرند به سختی میتوانند که درک کنند که یک مسافر چگونه میتواند از این وابستگی جدا شود؛ اما اول کار خیلی زیباست و همه چیز خوش و خرم است و در ادامه هر چی جلوتر بیای میبینی که اعتیاد؛ مثل فیلم های اهریمنی که یخ میزند تمام این یخ بندی تمام وجود انسان خانواده، کار، احساس، رفتار، کردار همه را از تو میگیرد و به جایی میرسی که تو دیگر راننده این ماشین نیستی و کنترل به دست نیرویی دیگر است.همه دوستان و اعضای خانواده از تو میخواهند که این کار را ادامه ندهی و خودت هم میخواهی؛ ولی نمیشود که نمیشود.شاید ده سال عذاب کشیدم تا خداوند به من راه کنگره را نشان بدهد، تمام راهکار های که وجود داره که میتواند یه اعتیاد به پایان برسد من تجربه کردم هر موقع که با خواسته خودم تلاش کردم نتوانستم. خیلی راهها رفتم، پیش یه دکتر رفته بودم بعد از هفت سال به من گفت شما تا آخر عمر باید متادون بخوری و باز هم نشد.
به دلیل شراکتی که با یکی از دوستانم داشتم و با مشکل برخورده بودیم رابطه من با او قطع شده بود. از قضا یک روز در بیمارستان پدر او را دیدم که برای عمل آمده بود ولی کسی همراه او نبود و بر اساس مثلث نفس واحده جن درونی به من میگفت که کنارش نمان و برو ولی روح به من میگفت که کنارش بمان و کمک کن و آن شب و آن فرد را بخشیدم و از اتاق عمل که بیرون آمد به دلیل مصرف تریاکی که داشت به من گفت یک شربت همراهم است آن را بده تا بخورم من هم فکر کردم که آن آبشیره است و به او دادم و مصرف کرد و من هم از فرصت استفاده کردم و از آن مصرف کردم تا فردای آن روز بسیار نئشه بودم و از او پرسیدم این چه چیزی بود که مصرف کردی گفت این شربتOT بود که در کنگره به صورت رایگان میدهند. و به مدت یک ماه دنبال آدرس کنگره بودم تا بتوانم شربت را به صورت رایگان دریافت کنم و فقط به دنبال شربت بودم و اصلاً به درمان فکر نمیکردم؛ زیرا به آن باور نداشتم. راهنمای تازه واردین آقای حسین صالحی بودند که مرا پذیرفتند و بعد از یک ماه که در کنگره رفت و آمد کردم خداوند آقای جلال امینی را سر راهم قرار داد و ایشان به من عشق خواستی را منتقل کردند. راهنما در مسیر درمان بسیار مهم است؛ در صورتی که رهجو فقط یک هدف داشته باشد و این است که خواسته داشته باشد و تسلیم شود. من در کنگره روزنه امیدی پیدا کردم که این امید را در هیچ جای و هیچ مرکز ترک اعتیادی پیدا نکردم و همین باعث شد که بیایم و تسلیم شوم. هرچند که سفر اولم با سختی زیادی همراه بود و هر موقع که کم میآوردم تصویر نبرد درون همیشه همراه من بود و یک جای سفر مشکلات من حل نمیشد و سفر کردن برایم بسیار سخت بود که به راهنمای خود گفتم که وسوسه شیشه همراه من است و از من رها نمیشود. و ایشان فرمودند: که فقط باید خدمت کنی تا حالت خوب شود و پیش خود میگفتم که چون ایشان شیشه مصرف نکردند حال مرا نمیتوانند درک کنند و چندین بار ایشان به من گفتند که باید خدمت کنی که یک بار تصمیم به خدمت کردن گرفتم و با همان یک بار خدمت کردن مسیر برای من باز شد. سفر اولم به شکر خدا تمام شد و و سه ماه بعد از رهایی خود توانستم شال راهنمایی را دریافت کنم و متوجه شدم که مشکلات همیشه است و من به تنهایی نمیتوانم آنها را حل کنم و میتوانم با خدمت کردن در مقابل مشکلات ایستادگی کنم؛ چون خواسته خدمت کردن داشتم از خدا خواستم تا به من کمک کند تا بتوان در جایگاه راهنمایی قرار بگیرم.
به نظر من ایمان زمانی در شخص به وجود میآید که اگر انسان دو قدم برای خدا برداشتخداوند نتیجه آن را نشان میدهد و کنگره تنها جایی بود که وعدههای آن دروغ نبود. در کنگره من معجزاتی دیدم که گاهی سجده شکر به جا میآوردم و میگفتم و برای دیدن این معجزات انسان فقط باید خواسته داشته باشد و تسلیم شود. و در راه خدا قرار بگیرد.
افرادی که راهنما میشوند این ایمان را آوردهاند که درمان قطعی است و مسیر درست است. اگر تمام قوانین را به درستی انجام دهی از تمامی مشکلات؛ مثل بیعزتی بیاحترامیدخارج میشوی و فقط باید خواسته درمان داشته باشیم. وقتی در جایگاه دنوری قرار گرفتم خداوند معجزات فراوانی را در کارم به وجود آورد که شاید هیچکس باور نکند و اینها تمام از معجزات کنگره بود.
ممنونم که به صحبت های من گوش کردید.
![](/EditorFiles/Image/IMG_%db%b2%db%b0%db%b2%db%b4%db%b0%db%b6%db%b2%db%b7_%db%b1%db%b7%db%b2%db%b9%db%b2%db%b5.jpg)
سلام دوستان فرزانه هستم یک همسفر
خداوند مهربانم را بسیار سپاسگزارم که امروز سعادت پیدا کردم در کنار این خانوادهی عزیز باشم.
این تولد را در رأس به آقای مهندس دژاکام و کلیه خدمتگذاران شعبه شیخ بهایی تبریک میگویم، به آقا سینا و راهنمای محترمشان آقا جلال تبریک میگویم و خدمت مادر بزرگ عزیزشان خانم مهری و به سمیه عزیزم تبریک میگویم، شخصی که در کنگره ۶۰ قدم بر میدارد در وادی نهم آقای مهندس میگوید پاداش شما دست همیاری شما را خواهد داد و آقا سینا با رعایت حرمتها بخاطر اینکه رهجوهای خدمتگذار تربیت کردند و در بیرون خداوند یک همسفر صبور و مهربان را سر راهشان قرارداد پاداششان را گرفتند، هر شخصی که در کنگره ۶۰ خدمت میکند چه مسافر و همسفر نیاز دارد به یک پشتوانه محکم دارد و خانم سمیه با اینکه تجربه اعتیاد نداشت ولی پشتوانه محکمی بودند برای مسافرشان، خانم سمیه تطبیق تولدشان با حرمتها این بود که تک،تک بندهای حرمت را رعایت کردند و فقط یک عیب داشتند که در نوشتن مشقِ عشق کوتاهی میکردند آن هم بخاطر مشغلهی کاری زیادشان، اما خیلی زود مسیرشان را پیدا کردند و شروع به نوشتن کردند و مسیر زندگیشان کلا تغییر کرد.
نوشتن لیست چهل سیدی چهارده ماه زمان برد و تمام که شد سر لژیون باخیال راحت نشسته بود و گفت اولین روزی هست که احساس خیلی خوبی دارم و خانم فرزانه اشارهای به موضوع نوشتن سیدی نمیکند قطعا اگر راهنما از رهجو درخواست نوشتن سیدی میکند به خاطر رسیدن رهجو به حال خوب است و خانم سمیه به این حال خوب رسید که گوارای وجودش بعد از رهایی اتفاقهای خوبی برایش افتاد.
روز دوشنبه استادی حرمت کنگره شصت نصیبش شد، من همیشه از خلوص نیت سمیه درس گرفتم یک بار نشد غیبت کند یا سر زنش و بدگویی شخصی را بکند و همیشه در کنگره شصت برای ماه مبارک رمضان یا کمک به زمین یا لژیون سردار خانم سمیه همیشه پیش قدم بودند و زمانی که در جایگاه دِنور قرار گرفت و پرداخت کرد برای من درس بزرگی بود، مشارکت توام با اشک میکرد و میگفت من هیچکاری برای کنگره انجام ندادهام و من حتی تحمل اینکه مسافرم یک نخ سیگار مصرف کند را ندارم و تجربه بزرگی بود همسفری که تجربه اعتیاد را ندارد در کنگره اینقدر خدمت میکند و با تمام وجود از سر ذوق اشک میریزد و اگر همسفری اشک میریخت برایش شانه میشد و اگر خندید خوشحال میشد و خانم سمیه خواسته دارد که در جایگاه پهلوانی قرار بگیرد و قطعا لایق جایگاه پهلوانی هم هستند و انشاالله شال پهلوانی را برگردنشان خواهیم دید.
و مطمئن هستم با نوشتن مشقِ عشق به جایگاه راهنمایی هم خواهد رسید تا الگوی مناسبی باشد برای اعضای کنگره شصت، ممنون که به صحبتهای من گوش کردید.
آرزو:
خواستهام دستاورد های علمی آقای مهندس به نتیجه برسد و شاهد تحول جهانی باشیم.
سلام دوستان سمیه هستم یک همسفر
خدای مهربانم را بسیار تا بسیار شاکرم که در این مکان مقدس حضور دارم، خیلی ممنونم از آقای مهندس؛ واقعا جایگاهشان آنقدر بالاست که در زبان من حقیر نمیگنجند. از آقا جلال امینی خیلی تشکر میکنم، از خانم فرزانه عزیز که من را با همه فراز و نشیبهایی که داشتم تحمل میکردند، از هم لژیونیهام تشکر میکنم، خیلی از ایشان آموزش گرفتم، از مامان مهری و خانواده همسرم هم خیلی تشکر میکنم و خداراشکر میکنم که وارد این خانواده شدم. در مورد آقا سینا عشق، محبت و محبت بلاعوض به مخلوقین را من از ایشان یاد گرفتم. همیشه میبینم که با عشق تو یه زمانی که میدانم حوصلهاش گنجایش اینکه با من هم صحبت کند را ندارد ولی اگر رهجویش زنگ بزند از وقتش میگذرد و به سمتشان واقعا با عشق پرواز میکند .چند روز پیش داشت در مورد رهجوهاش صحبت میکرد واقعا اشک میریخت و این عشق را میدیدم و میگفت من از بچههای لژیونم راضی هستم. خداوند انشاالله از دستش راضی باشد و من میبینم که خیلی تلاش میکند.
و امیدوارم در ادامه به جایگاهی که لیاقتش را دارد برسد. خیلی محرم رهجوهایش است، میبینم که هر اتفاق یا مشکلی پیش میآید که شاید من از هم لژیونیهای خودم که مسافرشان در لژیون آقا سینا هستند میشنوم ولی خودش هیچ صحبتی نمیکند؛ از ویژگیهای یک راهنماست که بتواند صحبت های رهجو را پیش خودش نگه دارد. آقا سینا یک ویژگی خوبی که دارد خیلی حامی است. حامی خانواده است وقتی مشکلی پیش میآید، خیلی حمایت میکند. من قبل از اینکه به کنگره بیایم اصلا بخشش و بخشیدن را بلد نبودم، به کار کردن اعتیاد شدید داشتم، شاید تا دوازده شب من سر کار بودم و خیلی کار میکردم و نیازی هم نبود؛ خودم واقعا یک جورایی معتاد کار بودم. همیشه دوستانم میگفتند تو رو هیچوقت نمیشه پیدا کرد و همیشه سر کار هستی. من به برکت آموزشهای کنگره یاد گرفتم اولویتبندی در زندگی داشته باشم. خیلی کار میکردم و الان که مقایسه میکنم، میبینم که واقعا بعد از این که وارد کنگره شدم و مخصوصا بعد رهایی چقدر دربهای رحمت الهی به روی ما باز شده است. بعد از «دنور» شدن که به نظرم یک کار خیلی کوچک در برابر نعمتهایی که خداوند در کنگره به من داده است، میدیدم که هزار برابرش وارد زندگی من میشود. بنده تعجب میکردم که وقتی آقا سینا میگفت که اعلام «دنوری» کردم و من میگفتم ما با این مسائل دچار مشکل نشویم و میدیدم که ایمان من ضعیف است و خداوند هزاران برابرش را میبخشد و باز شدن تمام گرهها را میدیدم. دوشنبه که خانم فرزانه گفتند که برای استادی به اردستان بروم روزی بود که فوق العاده پر مشغله بودم و قبل از اینکه بخواهم بروم موبایلم زنگ میخورد و پیام میآمد و تمام کارهایم یکی پس از دیگری حل میشود؛ به آقا سینا گفتم چقدر خوب است، انگار که هر چه خدمت راه دورتری باشد بهتر است و کارها خود به خود حل میشوند و واقعا یک نشانه بود. خیلی واقعا تغییرات زیادی دیدم که کمتر از معجزه نبود. گاهی اوقات از خداوند چیزی میخواستم که بعداً فراموش میکردم و وقتی که به عقب بر میگردم و نگاه میکردم که چیزهایی که خواسته قلبی من بود خداوند به من داده و از این بابت خداوند را شکر میکنم. فکر میکنم مهمترین پیامی که میتوانم داشته باشم برای مسافرها است: «واقعا قدر همسفرها را بدانید، اینها خیلی شیر زن هستند، اینها خیلی بزرگ هستند»
احساس میکنم که من هیچوقت نمیتوانستم تحمل کنم که مسافرم مصرف کننده باشد. یکی از همکارانم سیگار مصرف میکرد و میدانست که من هم جسمی و هم روحی به هم میریختم و همیشه میگفت که تو یک روز نیایی که من راحت سیگار بکشم. وقتهایی که در لژیون تعریف میکنند و از خاطراتشان میگویند و از حالتهایی که مسافرانشان دارند، میگویم خدایا من در این داستان کجا قرار دارم و واقعا تو در من چه دیدی من اینچنین جریاناتی را نمی توانم تحمل کنم. واقعا قدر همسفرانتان را بدانید اگر چه سخت است، گاهی اوقات که مسافرم از حالاتشان میگوید که دست خودشان نیست ولی مطمئن هستم که وقتی این ده ماه را بگذرانید و حتی همسفران هم این ده ماه را تحمل کنند بهترین میوهها و بهترینهای خداوند نصیبشان میشود. من تشکر میکنم از مسافرم که مسیر کنگره را برای من باز کردند و بزرگترین تحول زندگی من شاید بعد از رهاییم بود، چیزهایی که میبینم و در درون خودم خیلی واضح و روشن است و باید خیلی نابینا باشم که این نشانهها را نبینم. از خانم فرزانه تشکر میکنم، از آقا جلال تشکر میکنم که من همیشه در آقا جلال، آقا سینا را میبینم و همیشه میگویم رهجو اگر رهجوء واقعی باشد همیشه صفات و ویژگیهای راهنمایش را دارد.
ممنون که به حرفهای من گوش دادید
مرزبان کشیک مسافر رحمان
![](/EditorFiles/Image/IMG_%db%b2%db%b0%db%b2%db%b4%db%b0%db%b5%db%b2%db%b3_%db%b1%db%b6%db%b4%db%b8%db%b3%db%b8(2).jpg)
نگارش: مسافر مهدی لژیون۱۶، مسافر علی اصغر لژیون۲۵، مسافر منصور لژیون۱۴، مسافر فرزاد لژیون۱۴،
ویراستار: مسافر حمزه لژیون۱، مسافر عباس لژیون۲۵
ارسال مطلب مسافر رسول
- تعداد بازدید از این مطلب :
414