English Version
English

کنگره یک دانشگاه است

کنگره یک دانشگاه است

جلسه هفتم از دوره سی‌ و پنجم سری کارگاه‌های آموزشی عمومی مسافران و همسفران کنگرۀ 60، نمایندگی فردوسی مشهد، با استادی دیده‌بان محترم مسافر علیرضا، نگهبانی مسافر رضا و دبیری مسافر مهدی با دستور جلسه «حرمت کنگره ۶۰، چرا رابطه کاری و مالی و خانوادگی ممنوع است؟» پنجشنبه 7 تیر ماه 1403 ساعت 17:00 شروع به کار کرد.

سخنان استاد:

سلام دوستان علیرضا هستم یک مسافر. خدا را شاکرم تا روزی من قرارداد تا در این جایگاه قرار بگیرم و خدمت کنم. انسان‌هایی هستند که حواسشان جمع است و در لحظه تصمیم می‌گیرند و واکنشی از خود برجای می‌گزارند که لحظه‌ بعد که آینده‌ آن‌ها است، اتفاق بهتری رقم بخورد. خیلی‌ها در خویشتن به خویش خود فکر نمی‌کنند. خویش من در این لحظه در تن من است. هر کلام و عکس‌العملی که نشان بدهد، لحظه‌ بعد که خویش من است در گرو خویشتن من است. یعنی در این لحظه هر کاری که من انجام دهم، لحظه‌ بعد باید جوابگوی آن باشم. هستند کسانی که در لحظه تصمیم می‌گیرند، و در لحظه زندگی می‌کنند و تصمیم درست را می‌گیرند، که لحظه‌ی بعد در آرامش باشند، که لحظه‌ بعدشان روشن باشد، که سوار بر یک صوت و یک نوری باشند که از زندگی‌شان لذت ببرند. کسانی که در لحظه کلامشان و نگاهشان حریم دارد، حرمت دارد و کنترلش می‌کنند، در ثانیه‌ها و ساعت‌ها و هفته‌ها و ماه‌های بعد قطعاً اتفاقات بهتری برایشان می‌افتد.
هر جایی حریم و حرمت و قوانینی دارد و کسانی که وارد آن حریم و حرمت می‌شوند باید قوانین آن را رعایت کنند. چون می‌خواهند استفاده و بهره‌وری بکنند. کسانی که حریم را رعایت نمی‌کنند، دو اتفاق برایشان می‌افتد. یکی به خودشان لطمه می‌زنند و دومی به دیگران لطمه می‌زنند. و هیچ حرمت‌شکنی بدون مجازات نیست، چون نوشته‌ شده است. یک سری حرمت‌ها و قوانین نوشته‌ نشده هم داریم که آن‌ها دشوارتر و مجازات بدتری دارد. ولی چیزی که امروز به‌ عنوان حرمت کنگره‌ی 60 نوشته‌ شده و همه‌ شما آنها را حفظ هستید، همه‌ این‌ها باعث می‌شود که من در یک صلح و آرامشی به یک نتیجه‌ای برسم. همه‌ ما دو تا صورت آشکار و پنهان داریم، بلدیم ولی نمی‌دانیم که چگونه کار می‌کنند. وقتی‌ که ما دروغ می‌گوییم، الفاظ ناشایست بیان می‌کنیم، حرف یکدیگر را قطع می‌کنیم و یکدیگر را سرزنش می‌کنیم، عملاً چه در صور آشکار چه در صور پنهان داریم با یکدیگر درگیر می‌شویم و یک اتفاقات ناخوشایندی را داریم برای خودمان رقم می‌زنیم.
خیلی از ما دوست داریم که این حرمت‌ها را رعایت بکنیم، ولی جفتمان خبر داریم که این حریم و حرمت‌ها و قوانین خویشتن که قرار است رعایت بکنیم، یک نیرو می‌تواند آن را از بین ببرد، و آن نیروی تاریکی و جهل و نادانی درون خودمان است، که آقای امین دژاکام یک مثلث ترس، ناامیدی و منیت و یا حتی کبر برای ما ترسیم نموده‌اند. این سه عامل باعث می‌شود که من حرمت‌های کنگره را زیر پا بگزارم و قوانین را رعایت نکنم و راه چاره‌اش هم فقط جهان‌بینی کنگره است، فقط تزکیه و پالایش است.

یعنی شناخت مسیر درست و تزکیه کردن، تزکیه و تزکیه را پالایش کردن. یعنی انجام و انجام و دوری از ضد ارزش‌ها. یعنی دروغ نگفتن، حرف یکدیگر را قطع نکردن، الفاظ ناشایست بکار نبردن. وقتی کم‌کم در این بستر ناچار می‌شوم این‌ها را انجام بدهم، این من را ملزم می‌کند به مومن بودن. وقتی ما مؤمن می‌شویم، بیرون کنگره هم باید این را اجرا نماییم. این خیلی مهم است، تا بتوانیم پرهیزکار شویم. ما در کنگره توانمند می‌شویم، ولی این توانمندی به درد نمی‌خورد. ما باید گستره توانمندی‌مان را در سه ضلع کنگره، کار و خانواده بکشیم. نه این‌که اینجا یک‌جور عمل کنیم و سرکار متفاوت عمل کنیم، و در منزل به گونه‌ای دیگر رفتار کنیم. این اتفاق یک بستر و یک توانمندی در تشخیص می‌خواهد که آن‌ هم فقط زیر سایه‌ بخشش اتفاق می‌افتد. بزرگ‌ترین نیروی خداوند که به هستی اجازه داد رخ بنماید. قابل‌رؤیت باشد. به‌ واسطه‌ همین بخشش، همین عشق و محبت، همین بودن و همین لذت بردن از یکدیگر. اگر من در کنگره آموزش ببینم، و این خواست را در درون خودم به وجود بیاورم، می‌توانم در آینده‌ای نه‌ چندان دور تغییرات بزرگی را در زندگی‌ام ببینم. آقای مهندس فرمودند "کسانی که می‌خواهند پولدار بشوند باید جهان‌بینی را اجرا نمایند". یعنی تزکیه و پالایش بکنند. جسم ما درمان می‌شود و روان ما تزکیه و پالایش می‌شود و ما جهان‌بینی را اجرا می‌کنیم. اگر این فرمول را انجام دهیم قطعاً انسانی خواهیم بود که به‌ دور از فقر زندگی می‌کنیم.
کسی که فقیر است، قطعاً جهان‌بینی‌اش قوی نیست. جهان را درست نمی‌بیند و درست در لحظه نمی‌تواند زندگی کند و قوانین را زیر پا می‌گذارد. شاید برای منی که در مضیقه‌ مالی هستم دشوار باشد، اما از هر جنسی که می‌خواهم باید از آن بگذرم و ببخشم. یعنی اگر محبت می‌خواهم، باید محبت کنم. اگر پول می‌خواهم باید از پولم بگذرم و ببخشم. اگر حال خوب می‌خواهم، باید بستری را به وجود بیارم که دیگران حال خوب را تجربه بکنند. اگر احترام می‌خواهم، باید به دیگران احترام بگزارم. این قانون است. قانونی که همه‌ی ما در کنگره در کنار هم یاد می‌گیریم. مرزبان، راهنما، ایجنت، حتی من که در کسوت دیده‌بانی هستم در حال یادگرفتن هستم. کسی نمی‌تواند بگوید من یاد گرفتم. همان‌طور که آقای مهندس هیچ‌ وقت نمی‌گویند که من یاد گرفتم، و تمام شد. اصلاً تمام نمی‌شود. ما لحظه‌ به‌ لحظه آغاز می‌کنیم برای لحظه‌ی بعد و این‌قدر قوانین وجود دارد و زیاد هست که ما هر لحظه از قانونی به قانون دیگر سفر می‌کنیم. ولی چهارچوب آن‌ یکی است. ما در کنگره به این قضیه مؤمن می‌شویم، ولی تا پرهیزکار نشویم فایده ایی ندارد و دردی از ما دوا نمی‌کند. وقتی‌ که من یک عملی مثل مواد زدن، سیگار کشیدن یا الفاظ ناشایست و ... را در کنگره انجام نمی‌دهم، ولی وقتی‌که رفتم بیرون کنگره سیگار می‌کشم و غیره فایده ندارد. جمیع تمام این اعمال می‌شود درمان .
من یک‌ زمانی فکر می‌کردم همه‌ چیز در کنگره است، ولی همه چیز بیرون از کنگره است. ما در کنگره آموزش می‌بینیم و بیرون کنگره تجربه و تفکر می‌کنیم و دوباره برمی‌گردیم به کنگره و آموزش می‌بینیم. ما بیرون از کنگره با جهان هستی در ارتباطیم. کنگره یک دانشگاه است. پس تلاش می‌کنیم که خودمان را برای بیرون آماده بکنیم، که شاگرد خلف کنگره باشیم. یک لطف بزرگی در حق ما شده و همه‌ ما با یک درد مشترک و با خواسته‌ خود آمده‌ایم که یک اتفاق بزرگ را برای خودمان رقم بزنیم نه برای دیگران. امیدوارم که در این مسیر همه‌ ما ثابت‌قدم باشیم و به یکدیگر کمک بکنیم و به همدیگر کمک بکنیم.
از این‌ که به صحبت‌های من گوش کردید متشکرم.

تایپ: مسافر محمد جواد لژیون هفدهم
ویرایش: مسافر کاظم لژیون سوم
تصویر بردار و ارسال خبر: مسافر محسن لژیون پنجم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .