قلم در دست گرفتم تا بنگارم آنچهرا که در زندگیام گذشته است! از شریک زندگی بودن تا همسفر شدن. از ظلمت تا روشنایی. از جهل تا آگاهی. از نفرت تا عشق. از نادانی تا دانایی و در آخر از اعتیاد تا رهایی.
قبل از رهایی مسافرم و آمدنش به کنگره با مشکلات زیادی روبهرو بودم و زندگی سختی را گذراندم تا اینکه مسافرم با این مکان مقدس آشنا شد و به کنگره آمد. با ورودش به کنگره دخترم، همسفر پدرش شد و امید و شور و نشاط در چهرهاش مشخص شد.
بعد از چند ماهی که تغییر را در مسافرم دیدم، خودم هم همسفر مسافرم شدم و پابهپای او به کنگره آمدم. خیلی از این روش درمان راضی بودم؛ هر روز حالمان بهتر میشد و اشک شوقوشادی را در چهره فرزندانم میدیدم. بهشکر خدا مسافرم سفر خودش را بهخوبی به پایان رساند و وارد سفر دوم جهانبینی شد و آسایشوآرامش به زندگی ما برگشت.
بعد از رهایی، چند ماهی به کنگره نیامدم و فکر میکردم دیگر حالم خوب شده است. بعد از مدتی حس کردم آموزشها را کامل و درست یاد نگرفتهام تا اینکه مسافرم برای سفر دوم وارد شعبه سهروردی شد؛ وقتی دیدم مسافرم دوست دارد سفرش را ادامه بدهد، خودم هم تصمیم گرفتم به این شعبه بیایم، احساس کردم اینجا دوباره جای من است؛ سفر خودم را از اول شروع کردم و به مدت ۱۰ ماه و ۷ روز سفر کردم و بهشکر خدا وارد سفر دوم شدم. خیلی اوقات خوبوخوشی را با دوستان هملژیونیام، راهنمایم و دیگر دوستانم سپری میکنم و هر روز روحیهام قوی و قویتر میشود.
به کنگره آمدم تا یاد بگیرم، محبت را بهچهترتیب و بهچهشکل نثار مسافرم کنم، آمدم تا کینه و نفرت و هر مشکل دیگری که داشتم را درست کنم. اینجا بود که یاد گرفتم تنها اعتیاد، مشکل من و مسافرم نبود، خودم هم ضد ارزشهای زیادی داشتم که کولهباری مشکل در من ایجاد کرده بود که با لطف خدا و با آموزشهای ناب کنگره مشکلاتم حل شد و هر روز حالم بهتر و بهتر شد. شکر شکر شکر، انشاءالله بتوانم یک کنگرهای بمانم و خدمتگزار خوبی برای این سیستم باشم. به امید موفقیتهای بیشتر برای همه اعضاء.
نویسنده: همسفر مرضیه، رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون چهارم)
رابط خبری: همسفر فاطمه (ت)، رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون چهارم)
عکاس خبری، همسفر محبوبه، رهجوی راهنما همسفر پریسا (لژیون یکم)
ارسال: راهنما همسفر زهرا (لژیون هفدهم)
همسفران نمایندگی سهروردی اصفهان
- تعداد بازدید از این مطلب :
167