ندگی ما برمبنای خواست، تقدیر و فرمان ِالهی برنامهریزی شده است. من همیشه فکر میکردم که بر مبنای تقدیر الهی؛ یعنی اینکه من هیچ دخالتی در سرنوشت خودم ندارم و هر چه برای من پیش میآید، تقدیر و سرنوشت است. از بزرگترها میشنیدم که باید راضی بود و این تقدیر و سرنوشت است. با ورود به کنگره، قرار گرفتن در مسیر آموزشها و گوش دادن به سخنان گُهربارِ جناب مهندس متوجه شدم، درست است که تقدیر امر خداوند است؛ اما من هم نقش موثری در سرنوشت خودم دارم. من خواستههای زیادی دارم و دوست دارم که همه آنها به وقوع بپیوندد، مثل تحصیلات عالی، شغل و درآمد خوب، خانه و ماشین عالی، آرامش روح و سلامتی جسم و ... اما آیا برای رسیدن به خواستههایَم تلاش کردهام؟ به اندازه کافی درس خوانده و سختی کشیدهام؟ آیا برای رسیدن به حال خوب حاضر هستم که ببخشم، محبت بدون چشم داشت، داشته باشم و از ضد ارزشها دوری کنم؟ چه مقدار بها پرداخت کردهام؟ حال اگر من این کارها را انجام داده و کاشتههای خوبی داشته باشم، میتوانم برداشتهای خوبی هم بکنم و به خواستههای خودم برسم؛ اما اگر کاشته خوبی نداشته باشم، قطعاً برداشت خوبی هم نخواهم داشت و اگر در صراط مستقیم حرکت نکنم، نباید انتظار فردایی روشن داشته باشم. ممکن است کاشت دیروز من خوب باشد؛ اما من با افکار غلط و منفی زلزلهای به پا کرده یا باعث به وجود آمدن سیلی ویرانگر شده باشم که نفس اماره را حاکم بر شهر وجودی خودم کرده و تقدیرم را خراب کرده باشم؛ پس طبق فرمایشات جناب مهندس: تقدیر، نامه پیشین و یک اصل کلی است و در زندگی ما نقش کامل دارد به عبارتی، آنچه دیروز کاشتهایم، امروز برداشت میکنیم و آنچه امروز میکاریم، فردا برداشت خواهیم کرد. به امید کاشتههای باارزش و برداشتهای مفید و سودمند.
ویرایش: همسفر مهکامه، رهجوی راهنما همسفر نازی (لژیون چهاردهم)
تصویرگر: همسفر سمیه، رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون دوم)
ارسال: همسفر گندم، رهجوی راهنما همسفر شهناز (لژِیون سوم)
همسفران نمایندگی ستارخان
- تعداد بازدید از این مطلب :
78