English Version
English

با حل کردن چالش‌ها ما می‌توانیم رشد کنیم

با حل کردن چالش‌ها ما می‌توانیم رشد کنیم

چگونه رها کنیم و به خدا بسپاریم؟ توکل از شنیدن توکل کن چه به ذهنمان می‌آید؟ همه ما زیاد شنیدیم که به خدا بسپار و رها کن، ولی اینکه آیا من فقط بگویم خدایا توکل به تو كافي هست؟ یک نفر می‌تواند در دل دریاچه‌ای از مشکلات شنا کند آب تا گردنش برسد و همه جا تاریک و تیره باشد آن وقت هست که یادش می‌رود به نیرویی دست به دستی هست که می‌تواند نجاتش دهد؛ اما این نجات اینکه به دست کمکی از آسمان برسد به یک چیزی بیشتر از حرف زدن نیاز دارد بلکه  باید با تمام وجود تلاش و کوشش کنیم و بعد با ایمان و اعتقادی که در دلمان پرورش دادیم به آن نیروی بالاتر به خداوند سپرده و اعتماد کنیم. من باید قبل از هر چیز بتوانم حرکت کنم و نهایت زورم را بزنم تا بتوانم بگویم خدایا من دیگر توانایی ادامه دادن ندارم و خودت کمکم کن و منتظر معجزه باشم این یعنی رهاسازی، یعنی واگذار کردن. همه چیز به دستانی که می‌توان همه چیز را درست کند. این يعني توكل، یعنی اینکه دیگر نگرانی‌ها و ترس‌های درونی‌ام پاکسازی شود و جای آن امید و اعتمادم به خداوند باشد، این اجازه دادن نه تنها با کلام بلکه با عمل هم باید اتفاق بیفتد نباید فقط بگویم خدایا به خودت سپردم و بعدش برگردم سراغ همان دغدغه‌ها و ترس‌های قبلی‌ام.

برای توکل به خداوند از ته دل من باید باورهایم در مورد خدا خودم و جهان هستی را بهبود ببخشم. من وقتی باورها و دیدگاه‌های ضد و نقیض را در ذهنم دارم، مثلاً هم باور دارم که خداوند بخشنده و مهربان هست هم باور دارم که خدا به شدت ما را عذاب می‌دهد، کلی از این دست باورهای ضد و نقیض در من هست که باید روی آن‌ها کار کنم تا خنثی شوند و ایمان و توکلم به خدا واقعی باشد، اگر من به زور بخواهم مشکلاتم را به خداوند بسپارم و کلامی بگویم که خدایا به امید تو در صورتی که هیچ حرکتی و هیچ تلاشی نکرده‌ام پس تمام مشکلات من به خاطر باورها و نوع نگاه‌های من است وقتی که من وسط یک مشکل یا چالش هستم، خواسته من از خداوند به چه صورت هست؟ آیا گفتگوی ذهنی من این هست که خدا هست، خودم و دیگران را سرزنش می‌کنم و خود را فارغ از هر مسئولیتی می‌دانم؟ من باید روی نوع نگاهم کار کنم من به میزان چالش‌هایی که دارم باید ببینم که چقدر خسته‌ام، چون به همان میزان ایمان من قوی‌تر و توکلم بیشتر هست.

همه ما در یک سطحی از مسئولیت‌پذیری و ایمان هستیم. داشتن مشکل و حل نشدن مشکلات دلیل بد بودن ما نیست، نباید خودمان را سرزنش کنیم که چون این مشکلات را داریم پس حتماً آدم بدی هستیم. بحث ما کار کردن روی خود و بحث آسیب شناسی هست. آسیب شناس یعنی اینکه ما بدانیم که گره کار ما کجاست؟ ما یک سری جهان‌بینی‌های غلطی داریم که باید رفع کنیم. وقتی که ما در مشکل گرفتار می‌شویم به این معنی نیست که ما بدبخت و بیچاره‌ایم بلکه به این معناست که چون جهان آینه ماست پس دارد به ما نشان می‌دهد که کجاهای درون ما مشکل دارد و باید درست در این مواقع از خودمان بپرسیم که این مشکل چه چیزی را می‌خواهد به من بگوید؟ پاسخ این سؤال را به این صورت می‌توانیم پیدا کنیم که چه باوری در من وجود دارد؟ که به صورت این مشکل در زندگی من بازتاب پیدا کرده است، با حل کردن چالش هاست که ما رشد می‌کنیم، چالش برای همه آدم‌های دنیا وجود دارد، تمام انسان‌ها فارغ از ثروت و قدرتی که دارند همواره با چالش‌هایی روبرو هستند، انسان‌های موفق چالش‌ها را به چشم فرصت نگاه می‌کنند و از آن به عنوان سکوی پرتاب برای رشد و پیشرفت استفاده می‌کنند، مثال شخصی را در نظر بگیریم که یک مغازه‌ای دارد و با رشد پیشرفتی که داشته است، توانسته مغازه‌اش را توسعه دهد. در مسیر رشدش با چالش‌هایی رو برو شده است، اگر آن چالش‌ها را حل کند، می‌تواند به رشد برسد و اگر بترسد و جا بزند هیچ وقت موفق نمی‌شود. انسان‌های موفق به این صورت مشکلات زندگی‌شان را حل می‌کنند و رشد می‌کنند و شروع به حل چالش بعدی می‌کنند و به همین ترتیب به موفقیت‌های بیشتر می‌رسد، در مقابل انسان ناموفق تا به یک چالش برخورد می‌کند، ناامید می‌شود و دست از تلاش بر می‌دارد و از خود سلب مسئولیت می‌کند و عالم را گناهکار می‌داند و همین روند را ادامه می‌دهد، این افراد هرگز نمی‌توانند موفق شوند، چون یکی از رمزهای موفقیت،پشتکار و استمرار است که در حل چالش‌ها و مشکلات باید این نکات را رعایت کنیم.

وقتی که ما در وسط یک چالش قرار می‌گیریم حتماً یک سری سختی‌ها پیش می‌آید که ممکن است که ما فکر کنیم که وقتی که در مسیر هستیم باید همه چیز هموار باشد و ما به راحتی به اهدافمان برسیم، ولی به این صورت نیست در هر کاری و هدفی که داریم باید یک سری چالش‌ها و سختی‌ها را پشت سر بگذاریم البته به این معنی نیست که منتظر چالش باشیم. نه اصلاًاما باید بدانیم که چالش هست و ما باید حل کنیم تا به رشد برسیم، هر چه چالش بزرگ‌تر باشد رشد ما هم بزرگ‌تر هست. اگر ذهنمان را این طور تربیت کنیم که اگر ما مشکلی داریم باید بترسیم و جا بزنیم، ولی نه باید به تلاش خود ادامه دهیم، اگر تلاش ما در مسیر درستی باشد، دیگر ناامیدی به سراغ ما نمی‌آید و به مرور راه‌حل‌های لازم به ذهنمان می‌آید و متوجه می‌شویم که برای حل این مشکل باید این مهارت‌ها را یاد بگیریم.

 

نویسنده: مسافر ابوذر لژیون دوم

خدمتگزار سایت: همسفر مهران

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .