English Version
English

حریم و حرمت یک چهارچوب است

حریم و حرمت یک چهارچوب است

چهارمین جلسه از دور سی و نهم سری کارگاه های آموزشی کنگره 60 نمایندگی ایمان، به استادی مسافر مهدی، نگهبانی مسافر ناصر و دبیری مسافر عادل با دستور جلسه "حرمت کنگره60، چرا رابطه کاری و مالی و خانوادگی درکنگره ممنوع است؟" در روز چهارشنبه6 تیر ماه 1403 ساعت 17 آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:


خیلی خوشحال هستم که توانستم یک بار دیگر این جایگاه را تجربه کنم و آموزش بگیرم .
در این هفته خیلی صحبت های خوبی درباره ی حرمت و حریم شد و من داشتم به این فکر میکردم که یکی از علت هایی که دستور جلسات در کنگره تکرار می شود، این است که مهدی که الان این دستور جلسه را می شنود و می فهمد، آن مهدی پارسال نیست یعنی می خواهم این را بگویم که برداشتی که من الان از این دستور جلسه دارم متفاوت است.
چون پارسال هم من این دستور جلسه را دیدم ولی امسال توانستم این دستور جلسه را به زندگی خودم بست بدهم و خیلی از تجربیات خودم را توانستم بررسی کنم .
درباره حریم و حرمت بخواهم بگویم به نظر من حریم و حرمت یک چهارچوب است و چیزی است که من را در مسیر نگه می دارد.
اگر بخواهم مثال بزنم خط کشی ها و تابلو ها در خیابان نشان دهنده حریم آن خیابان است و اگر من بخواهم در مسیر بمانم و خارج نشوم، به این خط کشی ها و تابلو ها نیاز دارم . ومن باید این را بدانم که اگر میخواهم که سالم و سلامت به مقصد خود برسم، باید به این خط کشی ها و تابلو ها توجه کنم.
مثلا از خط ممتد عبور نکنم تا بتوانم به انتهای این مسیر برسم .


آقای مهندس درباره ی حریم مثال بسیار جالب و قشنگی می زنند که رودخانه حریم دارد و من اگر وارد آن حریم بشوم و ساخت و ساز کنم ،خسارتی که رودخانه به من می زند به گردن خود من است. زیرا من وارد حریم رود خانه شده ام . از طرف دیگر در سی دی این هفته ، آهن که گوش می کردم . در آنجا هم از حریم صحبت کردند که من خودم تعیین می کنم که با من چگونه و چطور برخورد و رفتار بشود ، وقتی من به کسی بگویم (های) جواب او هم (هوی) است. وقتی من با لحن بدی با کسی صحبت کنم نمی توانم این انتظار را داشته باشم که او با من محترمانه صحبت کند . اگر من کسی را مسخره کنم، نمی توانم این انتظار را از او داشته باشم که اگر اتفاقی برای من افتاد او به من کمکی کند ، وقتی کسی به کمک من نیاز دارد من به جای اینکه به او کمک کنم او را سرزنش کنم، یا با دیگران او را مسخره کنم که مبادا با کمک کردن به او، من هم زیر بار آن تمسخر بروم و .... همه ی این کارها باعث می شود که حتی نه آن آدم بلکه اگر برای من هم مشکلی پیش بیاید، هیچ کس به من کمک نکند. زیرا من خودم جوری رفتار کرده و این را از هستی طلب کردم .

 

گردآوری، تنظیم و ارسال : مسافر محمدجواد

 

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .