استاد امین دژاکام در سیدی موسی (۲) فرمودند: در مورد دستور جلسه امروز من صحبت نمیکنم؛ چون خود اضافه وزن دارم. هر کیلو اضافه وزن تقریباً یک سال سن را بالا میبرد و آدم ۶۰ ساله که ۳۰ کیلو اضافه وزن دارد، مثل آدم ۹۰ ساله است؛ یعنی از نظر توانایی و حرکت افت میکند و دچار مشکل میشود. سیگار هم همینطور است، وقتی شخصی سیگار میکشد، سیستم ایمنی بدنش افت میکند و طول عمر او کم میشود. در کشورهایی که مردم آن سیگار و الکلی هستند، میانگین عمر آنها بین ۴۵ تا ۵۰ سالگی است و اینها واقعاً مسائلی هستند که در کنگره به آن توجه میشود و ما میآموزیم که چطور از راهحلها استفاده کنیم تا بتوانیم زندگی بهتری داشته باشیم.
در ادامه ایشان میفرمایند: یکسری نکات از جلسه قبل (سیدی موسی ۱) جا مانده است. داستان حضرت موسی از جهاتی مثل داستان خود ما است، فرعون، قوم بنیاسرائیل را به بردگی کشیده بود و هر فرمانی داشت میتوانست اجرا کند؛ ولی فرامینش شر بود. نکته تشابه این است که فرعون آنجا بود و فرعون برای ما تاریکی مواد مخدر است. مواد مخدر، نقش فرعون را بازی میکند و ما خودمان نقش قوم بنیاسرائیل را بازی میکنیم.
انسان برای رسیدن به خواستههایش دو نوع الگو دارد: یکی الگوی فرعون، رسیدن به خواستهها به هر قیمتی و دومی الگوی خداوند است. خداوند، خالق جهان است و دارای برنامههایی است که بهوسیله پیامبران و اولیاء، این برنامهها را پیش میبرد. خداوند با کمترین کنش نقشهای میریزد تا حضرت موسی از مادرش دور نشود و در کنار مادرش رشد کند. روش خداوند به ما میگوید: ما بهعنوان انسان که دارای خواسته هستیم، باید ببینیم به کدام یک نزدیکتریم یا برای رسیدن به خواستههای خود بسیار تخریب ایجاد میکنیم و یا به گونهای عمل میکنیم که به کسی آسیب نرسانیم؛ یا از روش فرعون استفاده میکنیم و یا از روش خداوند.
اینکه از کدام روش استفاده میکنید میگوید: شما کی هستید! اگر برای خواستههایتان هر تخریبی ایجاد میکنید، شما به نیروی شیطانی نزدیک هستید و روش شما روش منفی است؛ ولی اگر با کمترین کنش و تخریب عمل میکنید، شما به خداوند و نیروهای الهی نزدیک هستید.
روش رسیدن به خواستهها خیلی مهم و اساسی است؛ مثل اینکه خواسته دارید که سردردتان خوب شود و قرص بخورید، خواستهات درست بوده است؛ ولی به چه روشی؟ از یک روش استفاده میکنید که کبد شما از کار میافتد و پنجاه مریضی دیگر میگیرید، اینجا روش شما، روش فرعون است. فرعون؛ چون تبهکار بود، دچار تکبر شده بود. تکبر، باید بهعنوان یک شرط در وجود فرد باشد تا بتواند از متد غلط استفاده کند و برای اینکه از این قضیه عبور کند، باید تکبر از بین برود.
خداوند به حضرت موسی میگوید: «برو و با نرمی با فرعون صحبت کن تا قومت را نجات دهی» و زمانیکه حضرت موسی از معجزاتش میگوید: فرعون قبول نمیکند و زمانیکه معجزهاش را نشان میدهد، باز فرعون بهخاطر جنس خرابش قبول نمیکند و میگوید: تو با سحر و جادو میخواهی حکومت را از من بگیری و بعد مسابقهای برگزار میکند تا قدرت خودش را نشان دهد؛ ولی حضرت موسی پیروز میشود.
فرعون گفت: «تو خودت بزرگترین جادوگر هستی!»؛ پس چیزی بهعنوان جادو وجود دارد؛ چون نیرویهای منفی و شیطانی وجود دارند. جادو در القائات اثر میکند و خودش مستقیم کاری انجام نمیدهد و روی ذهن انسان، نیروی منفی القاء میکنند که اگر انسان در صراط مستقیم قرار بگیرد، هیچ جادویی در آن اثر نمیکند. در نتیجه جادوگران ایمان میآورند؛ ولی فرعون همچنان انکار میکند تا اینکه عذاب نازل شد و در دریا غرق شد و داستان حضرت موسی در زندگی ما جاری است.
استاد در ادامه فرمودند: داستان دریا، میتواند داستان علم باشد؛ حضرت موسی دریای علم را میشکافد و آن دانشی که به وجود میآید باعث میشود انسانهایی که در اسارت هستند بهواسطه آن دانش از اسارت آزاد شوند و زمانیکه علم آمد، اعتیاد شکافته شد و قوم معتاد از اعتیاد خارج شدند و از دست اعتیاد نجات پیدا کردند؛ ولی کسانیکه روش نادرست را انجام دادند در زیر دریای علم غرق شدن و مردند. اگر علم باشد، انسان میتواند از بند آزاد شود و رهایی اتفاق بیفتد و بهواسطه علمی که حضرت موسی به قوم خود آموزش میداد باعث شد، حس قومش عوض شود و از بند اسارت عبور کنند؛ ولی فرعون نپذیرفت و در دریا غرق شد.
مرحله دوم داستان این است؛ الان که این قوم از تاریکی عبور کردند و به چرخه زندگی میخواهند برگردند، حضرت موسی میرود فرامین را برای آنها بیاورد که چهل روز طول میکشد و مردم در این فاصله توسط شخصی بهنام سامری به تاریکی برمیگردند و زمانیکه حضرت موسی برمیگردد، میبیند که قومش دوباره منحرف شدهاند، به خاطر اینکه خودشان راهشان را انتخاب کردهاند و از خداوند غافل شدهاند.
خداوند به حضرت موسی میگوید: «چه شد که تو رشد کردهای؛ ولی قوم تو هنوز وضعش خراب است؟» و حضرت موسی میفرمایند: «من به دنبال تو شتافتم؛ ولی آنها به دنبال من»؛ من میخواستم فرامین تو را انجام دهم؛ ولی آنها میخواستند به من نزدیک شوند تا به خواستههای خودشان برسند؛ بنابراین من رستگار شدم و آنها گمراه. کسانیکه فرامین خداوند را اجرا کنند رستگار میشوند؛ ولی آنهایی که از هر راهی میخواهند به خواستههای خود برسند، دوباره وارد جهان تاریکی میشوند.
این داستان برای خود ما درس هست؛ وقتی از تاریکی اعتیاد یا از جهان تاریکی خارج میشویم و وارد روشنایی و سفر دوم میشویم؛ بایستی با تلاش و آگاهی تکمیلش کنیم و اگر ناآگاه، نادان و سرخوش باشیم از بندی که آزاد شدی تو را سرمست نگرداند! اگر از رها شدن، سرمست شوید و به دنبال خیلی از چیزهایی بروید که میخواهید، دوباره به تاریکی برمیگردید و دوباره همان چرخه تکرار میشود.
استاد در پایان سیدی فرمودند: اگر درست حرکت کنیم بهجایی میرسیم که دیگر حرکت برای ما سخت نیست و تا زمانیکه رکاب بزنیم به حرکت خود ادامه میدهیم.
منبع: سیدی موسی (۲)
نویسنده: همسفر پروین رهجوی راهنما همسفر نرگس (لژیون دوم)
عکاس خبری: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون چهارم)
رابط خبری، ویراستاری و ارسال: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر نرگس (لژیون دوم)
همسفران نمایندگی زاگرس
- تعداد بازدید از این مطلب :
61