یازدهمین جلسه از دور سیزدهم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی اردستان با استادی مسافر حسین و نگهبانی مسافر محمدرضا و دبیری همسفر جواد با دستور جلسه " وادی چهارم و تأثیر آن روی من " پنجشنبه ۳۱ خردادماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶ آغاز به کارکرد.
![](https://imgurl.ir/uploads/d11065_IMG_20240623_230630_810.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
در ابتدا تشکر میکنم از جناب آقای مهندس و خانواده محترمشان و از راهنمای گرانقدرم آقای منصوری تشکر میکنم. ما امروز دو دستور جلسه داریم اول وادی چهارم و دوم جشن سه سال رهایی راهنمای محترم مسافر سجاد. قبل از شروع جلسه مقداری در مورد نظم تربیت احترام گذاشتن به یکدیگر تأکید میکنم و اینکه بایستی حرمتهای کنگره را رعایت کنیم. هنگامیکه جشن تولد یک راهنما است باید بیشتر خدمتگزاران ازجمله راهنما و مرزبانان اداره جلسات را ب عهده بگیرند تا جلسه ب نحو احسن اجرا گردد.
در مورد دستور جلسه اول که وادی چهارم است عنوان وادی بیان میکند که در مسائل حیاتی به خدا سپردن یعنی سلب مسئولیت از خویشتن. در مورد دستور جلسه ما در ابتدا باید مرزی را بین خودمان و دیگران ترسیم کنیم که آیا وظیفه ماست که مشکلاتمان را حل نماییم یا وظیفه خداوند و دیگران است که مشکلات من را حل و فصل نماید و تمام مشکلاتی را که داریم و پایه و اساس خانه خانواده خود را متزلزل نمودهایم آیا مسئول آن خودمان بودهایم یا دیگران بودهاند.
اگر کمی تفکر کنیم متوجه خواهیم شد که همه این موارد بر عهده خود ما هست بعضی از افراد نسبت به جهل خودشان مصر هستند و اصرار و پافشاری بر جهل باعث فنا و نابودی آنها میشود. کسانی که اینگونه هستند اگر در مراحل خدمتی هم قرار بگیرند و چندین سال هم خدمت کرده باشند نسبت به آن مجموعه بدهکار هستند و فرقی نمیکند در چه لباسی خدمت کنند.
ما در کنگره یک دستور جلسه داریم به نام خدمت و خیانت و این دو موضوع فاصله چندانی باهم ندارد ما باید همیشه مراقب حرف و سخن خودمان در مورد دیگران و حتی خودمان باشیم رهجویان هر لژیون خودشان باید گلیم خودشان را از آب بیرون بکشند و راهنماهایشان نباید در کارشان دخالت کنند. در کنگره هر کس باید وظیفه خودش را به نحو احسن انجام دهد و کاری به دیگران نداشته باشد این عمل باعث میشود در مرز خودمان حرکت کنیم و در این صورت است که خداوند به ما کمک خواهد کرد در این صورت است که درخت کنگره را قوی مینماییم. ما که در کنگره هستیم و خودمان را جزو اعضای کنگره میدانیم باید برای دیگران سرمشق و الگو باشیم تا با نگاه کردن به ما و کارهای ما راه درست زندگیشان را انتخاب نمایند.
![](https://imgurl.ir/uploads/t01094_IMG_20240623_230635_997.jpg)
خط و مرز وادی چهارم این است که ما نه از اینطرف بام بیفتیم نه از آنطرف بام و خط و مرز ما این است که در یک قسمت باید توکل کنیم درصورتیکه قبل از آن تلاش و کوشش برای اصلاح کار خود داشته باشیم. در این وادی یک سری مسئولیتها بر عهده من است و یک سری مسئولیتها بر عهده خداوند است. من باید خودم باعث رشد خودم بشوم و بعدازآن به خدا توکل نمایم و قطعاً خداوند مرا یاری مینماید. اگر حواسمان به کارهای خودمان نباشد تمام رشتههایی را که انجام دادهایم بهیکباره پنبه میگردد. باید حواسمان به کردهها و کارهایمان باشد تا غرق نشویم. در آخر اینکه باید هم خداوند را در نظر بگیریم و هم مسئولیتهای خودمان و مراحل نفس را یاد بگیریم و اینکه فاصله بین نفس اماره و نفس مطمئنه خیلی کم است و اینکه میگویند صراط مستقیم از یک مو باریکتر است و اگر حواسمان به کردههایمان نباشد از این مسیر طرد میشویم.
![](https://imgurl.ir/uploads/u727101_-2147483648_-211462.jpg)
دستور جلسه دوم؛ سه سال رهایی راهنمای تازه واردین مسافر سجاد را در ابتدا به جناب مهندس و خانواده محترمشان و به خود مسافر سجاد و خانوادهاش و به تمام خدمتگزاران کنگره ۶۰ اردستان تبریک عرض میکنم. از خداوند درخواست میکنم که با تلاش و کوششی که ایشان انجام میدهند راه پیشرفت را برای خود هموار نمایند تا اینکه بهرهاش در ابتدا به خودش و در مرحله بعد به دیگران برسد. از اینکه به صحبتهای من توجه کردید از همه شما سپاسگزارم.
سخنان راهنما تازه واردین مسافر سجاد:
سلام دوستان سجاد هستم یک مسافر
من هم تشکر میکنم از تک تک دوستان که تشریف آوردند به جشن خودشان و مرا همراهی کردند و سپاسگزارم از جناب مهندس و خانواده محترمشان. تشکر میکنم از راهنمای خوبم حسین آقا و تشکر میکنم از مسافر پژمان عزیز و راهنمای اوایل سفرم آقای پرویزی. تشکر ویژه میکنم از همسفرم و راهنمای محترمشان و از همسفرانم طلب حلالیت میکنم برای وقتهایی که باید در کنارشان میبودم و نبودم.
جناب مهندس میفرماید: چه بسا زنان از مردان مردانهتر و چه بسا مردان از زنان در خانهتر؛ و من فکر میکنم همسفرانی که مسافرشان مصرف کننده مواد هستند اما در کنارشان میمانند و همه سختیها را تحمل میکنند فرشتههای روی زمین هستند؛ و همسر من یکی از کسانی بود که واقعاً در کنار من ماند. امیدوارم و تمام تلاشم را میکنم که برای همسر و فرزندانم جبران خسارت کنم. خوشحالم از اینکه جایی به اسم کنگره بود و آموزشهای ناب کنگره در این زمان برای امثال من وجود داشت و توانستم از آنها استفاده کنم و گذشت کردن را یاد بگیرم.
من در کنگره چندین بار در برابر امتحانات سختی قرار گرفتم اما خوشحالم که در کنگره ماندگار بودم و سربلند از امتحان بیرون آمدم و از این بابت هم خدا را شکر میکنم. باز هم تشکر میکنم از راهنمای خوبم مسافر حسین که زحمتهای بسیاری برای من کشیدند و حرفهای ایشان همیشه در هنگام بروز مشکلات برای من همچون کلید میماند از مسافر پژمان عزیز هم تشکر میکنم که مدتی را در مکتب ایشان بودم و همین آموزشها بود که زندگی من را نجات داد. امیدوارم در کنگره ماندگار باشم و از خداوند میخواهم روزی که در کنگره خدمت نکنم، روزی باشد که در این بعد نباشم. از همه شما سپاسگزارم.
سخنان راهنما همسفر، همسفر مرضیه:
سلام دوستان مرضیه هستم همسفر
من هم این تولد زیبا را در رأس به آقای مهندس و خانواده محترمشان و خدمت آقای ایوبی راهنمای محترم و همچنین به آقای سجاد و خانم فاطمه و هم فرزندان عزیزشان تبریک عرض میکنم.
هدف همه ما که در کنگره حضور داریم رهایی یک انسان هست؛ چه مصرفکنندهای که برای درمان وارد کنگره میشود و چه همسفری که برای خدمت اینجا حاضر میشود. جناب مهندس در کتاب ۶۰ درجه میفرماید: همه تولدها مثل هم هستند ولی در جزئیات تفاوتهای بسیاری دارند و قطعاً پیامهایی که از تولد دریافت میکنیم بسیار ارزشمند هستند.
خانم فاطمه در زمان مصرف مسافرشان سختیهای زیادی را تحمل کردند چون هیچکسی را در این شهر نداشتند اما با ایستادگی و مقاومت، امروز در این جایگاه قرار دارند زیرا مسئولیت خود را بهدرستی پذیرفتند در ادامه در خدمت راهنمایی قرار گرفتند و در خدمت سرداری و خدمت سایت هم فعال بودند و چه کسانی که بهواسطه راهنمایی آقای سجاد وارد کنگره شدند و به حال خوش رسیدند مطمئناً این برکات امروز در زندگیشان جاری است.
بازهم خدمت این عزیزان تبریک عرض میکنم و امیدوارم همه ما بتوانیم قدردان نعمت کنگره و آموزشهای جناب مهندس باشیم. سپاسگزارم.
سخنان همسفر، راهنما همسفر فاطمه:
خدایا راهگمکردهام
راز چشمان تو را گمکردهام
خوب میدانی چه ها برمن گذشت
با گناه و معصیت عمرم گذشت
ای کریم ای جاودان ای مظهر لطف و کرم
تو ببخشا تو ببخشا حال زارم را ببین
چند سالی است طریق راه پیداکردهام
چهره او را برای خود نمایان کردهام
او دژاکام است برگی از تبار انبیاء
ناب و خوب و مهربان، راستقامت تا خدا،
او برای ما مهیا کرده است یکراه راست
آشیانی که هر سویش بود نام خدا
او به ما راه جدل با نفس را آموخته
عشقبازی با تو را در ذهن ما اندوخته
هر چه پاداش است بر آن پیر بااحساس ده
در بهشتت همنشینی را بر او چون حضرت عباس ده
آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است. دوستان تنها پیوند محبت ما را به هم متصل نگاه خواهد داشت.
سلام دوستان فاطمه هستم یک همسفر. بسیار تا بسیار خوشحالم که امروز در این جایگاه قرار گرفتم و از خداوند بسیار سپاسگزارم که به من توفیقی داد که در این مکان مقدس روزها و لحظهها را سپری کنم. از همه شما عزیزان سپاسگزارم که با حضور خود و مشارکتها به من لطف داشتید و ما را در این جشن همراهی میکنید.
زندگی ماقبل از آمدن به کنگره خیلی سخت بود؛ اصلاً زندگی نمیکردیم و فقط همزیستی داشتیم و من در این شهر هیچکسی را نداشتم؛ نه خانواده و نه فامیل؛ و تنها جایی که میتوانستم بروم امامزاده اسماعیل بود و حتی نمیخواستم خانوادهام از مصرف مسافرم اطلاعی داشته باشند. صحبتم امروز با همسفرانی است که اینجا حضور دارند؛ میخواهم به آنها بگویم که میشود و غیرممکن نیست. به نظر من انسان باید همیشه مثل خورشیدی باشد که برایش فرقی ندارد به چه کسی بتابد و به چه کسی نتابد.
اگر انسان سراسر وجودش پر از عشق باشد برایش فرقی ندارد که به چه کسی محبت میکند. همه ما میتوانیم روزهای خوش و پر از قشنگی را ببینیم به شرطی که عاشق مخلوقات خداوند باشیم. در پایان از مسافرم تشکر میکنم که سختیهای سفر را به خاطر خانوادهاش تحمل کرد از مسافرم تشکر و سپاسگزاری میکنم و همیشه به عشقی که در وجود مسافرم هست افتخار میکنم. از جناب مهندس و خانواده محترم و همچنین از راهنمای مسافرم و راهنمای خودم تشکر میکنم.
تایپ: مسافر ابوالفضل لژیون اول
عکاس: مسافر مجتبی لژیون پنجم
تنظیم و ارسال: مسافر محمدرضا (لژیون دوم)
مسافران نمایندگی اردستان
- تعداد بازدید از این مطلب :
199