English Version
English

یک همسفر امیدوار

یک همسفر امیدوار

به‌نام خالق روشنایی‌ها، من یک همسفرم که کفش‌های آهنین به پا می‌کنم‌. من یک همسفرم، همسفری که از تاریکی‌های زندگی خسته شده‌ و خواهان رسیدن به روشنایی‌هاست، همسفری که قصد آزادی و رهایی دارد. من امیدوارم و در پی چیزی هستم که آقای مهندس و همسفرش سال‌‌ها پیش برایش جنگیدند، آری من مریم می‌خواهم با تلاش، بردباری و آموزش در کنگره و آن حس و حال قشنگ کنگره، برای نداشته‌هایم بجنگم، پس کفش‌های آهنینم را به پا می‌کنم و با تمام سختی‌ها، سفر مسافرم را درک خواهم کرد، درک می‌کنم که چگونه بیمار شدی و من باید صبوری پیشه کنم تا آرام‌آرام از دل موج‌های خشمگین تاریکی‌ها بیرون آیی. کفشی از آهن به پایم می‌کنم که حتی اگر لازم باشد دور دنیا را شانه به‌شانه‌ات زیر پا بکشم ولی در آخرش رهایی و آزادی‌ات را ببینم.
مسافرم! روی شانه من که همسفرت شده‌ام تکیه کن، در کنارت پا به پای می‌آیم، آموزش‌ها را می‌گیرم، از ضدارزش‌ها دوری می‌کنم و حکم عقل را اجرا خواهم کرد تا کمک کنم. آشیانه‌ای امن و ساکت برایت مهیا می‌کنم تا با آرامش سفرت را طی کنی.
ما همسفران دیر یا زود باید به این نقطه برسیم که فقط به‌خاطر خودمان به کنگره می‌آییم، این را هم باید بدانیم که مسافران ما در عمق چاهی هستند که شاید خیلی اوقات متوجه آن نباشند و این ما هستیم که باید به آن‌ها کمک کنیم تا از چاه خارج شوند. من این حال قشنگ و امیدواری را مدیون آقای مهندس و خانواده محترم‌ ایشان و راهنمای عزیزم خانم نجمه هستم‌ و خدا را شاکرم و اکنون دل‌نوشته‌ای با شوق، عشق و روشنی را از جان دل بر قلم آورده‌ام.
نویسنده: همسفر مریم، راهنما همسفر نجمه (لژیون سوم)
ویرایش: رابط سایت همسفر سیما، راهنما همسفر نجمه (لژیون سوم)
ارسال: همسفر فهیمه، راهنما همسفر سلیمه (لژیون چهارم)
همسفران نمایندگی گنجعلی‌خان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .