نهمین جلسه از دوره چهل و یکم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰، ویژه مسافران و همسفران نمایندگی لویی پاستور با استادی راهنما مسافر علی، نگهبانی مسافر کامران و دبیری مسافر میلاد با دستور جلسه «حرمت کنگره ۶۰ ، چرا رابطه کاری و مالی و خانوادگی در کنگره ۶۰ ممنوع است ؟ و تولد یک سال رهایی مسافر سیامک» در روز شنبه 2 تیر ماه ۱۴۰۳ در ساعت ۱۶:۳۰ آغاز به کار کرد.
![](/EditorFiles/Image/photo_2024-06-23_14-43-11.jpg)
در ابتدا خداوند را شاکرم که به من این فرصت را داد تا در این جایگاه خدمت کنم. از نگهبان و دبیر هم تشکر میکنم که من را لایق دانستند و دعوت کردند تا در کنار شما باشم.
دستور جلسه «حرمت کنگره 60 و این که چرا رابطه کاری و مالی و خانوادگی در کنگره 60 ممنوع میباشد.» است در بخش دیگر هم تولد یک سال رهایی مسافر سیامک است که به آن میرسیم.
در مبحث کنگره و حرمت آن؛ یکی از دلایلی که کنگره رو به رشد و تکامل است و روز به روز بهتر میشود همین حرمت کنگره است. اگر حرمت کنگره نبود ما هر روز داستان داشتیم و همین داستان باعث میشد که جلوی پیشرفت کنگره گرفته شود.
حرمتها هر روز دو بار خوانده میشود. برای منِ نوعی که به عنوان تازه وارد، وارد کنگره میشوم این موارد ملکه ذهنم میشود. در ابتدا اولین پیامی که خوانده میشود، دروغ گفتن، علیه هر کسی سرزنش کردن، حرف یک دیگر را قطع کردن، از الفاظ ناشایست استفاده کردن و ... است که این مسائل نباید در کنگره وجود داشته باشد. اگر ما این مسائل را در هر مکانی رعایت کنیم باعث پبشرفت ما میشود.
همانطور که جناب مهندس روز چهارشنبه فرمودند؛ دروغ گفتن اُماَلفِساد است و مابقی موارد در همین دروغ خلاصه میشود. هر ضد ارزشی در دروغ جا میگیرد. اگر من دروغ بگویم دیگر مهم نیست که آیا کار دیگری میکنم یا نه. اصلی ترین کار همین دروغ است. اگر تازه وارد در ابتدا دروغ گفتن را در حرمتها بشنود دیگر مقدار مواد مصرفی خود را دروغ نمیگوید یا دروغ نمیگوید سیگار نمیکشد و همین ابتدا باعث این میشود تا راهنما به او بهتر کمک کند اما اگر دروغ بگوید در ابتدا خودش اخلالی در عمل خودش ایجاد میکند.
در ده فرمان موسی بیان میشود که ضنا نکن، دروغ نگو، قتل نکن و...
در نوشتارهای کنگره هم بیان میشود که اگر میخواهید به سمت تزکیه و پالایش بروید باید این کارها را نکنید، کارها همان ضد ارزشهاست که با انجام ندادن آن به آرامش میرسیم که باعث خراب شدن حال ما نمیشود.
در کنگره این طور است که جناب مهندس چهار چوبی برای ما قرار دادند که پشت این کار هم تفکری بوده که باعث آرامش بیشتر در کنگره میشود؛ این که رابطه کاری و مالی نداشته باشیم بسیار به ما کمک میکند. جناب مهندس گفتند که این مکان را فقط بگذارید برای درمان در کنگره 60 رابطه مالی نداشته باشید، بدهکار نشوید که بابت بدهی کلاس خود را به تأخیر بیاندازید. اگر نتوانید پول فرد را دهید ممکن است که کلاً قید کنگره و سفر را هم بزنید و در فرد مقابل که پول داده هم حال خرابی ایجاد کنید.
رابطه مالی، کاری و خانوادگی هم نباید داشت که هر کدام از این موارد باعث به وجود آمدن اخلال در روند درمان میشود.
از لباس و پوشش مناسب استفاده کردن. در ابتدا لباس واحدی در کنگره وجود نداشت، افراد با لباس کار یا کفشهای پاشنه خوابانده شده یا با دکمههای باز پیراهن وارد میشدند. از زمانی به بعد گفتند که آقایان از پیراهن سفید و خانمها از شال سفید استفاده کنند.
از لوازم شخصی خود مراقبت کنید. من مسئولیت لوازم شخصی که دارم را باید بپذیرم و فکر نکنم که چون در کنگره هستم میتوانم گوشی خود را در شارژ بزنم و بروم. اگر این گوشی را شخصی بی اجازه بردارد و ببرد، بی ملاحظگی فردی است که گوشی خود را رها کرده و باعث آلوده شدن محیط کنگره شده و آرامش محیط را به هم ریخته.
من گوشی خود را رها میکنم و میروم و این باعث میشود در ذهن افراد هزار سوال پیش بیاید. من با توجه کردن به گوشی و لوازم خودم آرامش محیط را حفظ میکنم.
اگر ما حرمت را رعایت نکنیم الفبای کنگره را رعایت نکردهایم و اولین پله را نتوانستیم بالا برویم و همین مسائل باعث خارج شدن از مسیر میشود. هر کدام از این موارد را اگر رعایت نکنیم باعث خروج ما از مسیر کنگره و صراط مستقیم میشود.
صحبت از دستور جلسه بس است..!
![](/EditorFiles/Image/photo_2024-06-23_14-43-08.jpg)
امروز جشن یک سال رهایی مسافر سیامک است
سیامک در اولین روز یک جوان پر انرژی بود که به واسطه مصرف ماریجوانا و گل چشمههای جوشان خمر او از کار افتاده بود و حال خوب نداشت. معلوم بود که پشت این چهره انرژی زیادی خوابیده است ولی این انرژی از بین رفته بود. با حرکت در صراط مستقیم این چشمهها کم کم باز شد و شور و هیجان باعث شد سفر خوبی داشته باشد و همیشه این انرژی را به برادر لژیونیهایش میداد تا آنها هم سفر خوبی داشته باشند.
از ابتدا پارک لاله میرفت، خدمت میکرد و بدون ترمز سفر کرد. همیشه فرمان بردار بود و کارهایی را که باید را انجام میداد و همین مسائل باعث شد خط خمر او کاملاً به راه بیفتد و امیدوارم مسیری که در آن است را ادامه دهد و از این فرصتی که کنگره در اختیار او قرار داده برای خدمت استفاده کند و به سمت تکامل حرکت کند و ما از حضور او استفاده کنیم. امسال امیدوارم در امتحان کمک راهنمایی شرکت کند و قبول شود و با شال او را ببینیم.
آرزوی مسافر سیامک
آرزو میکنم که هر چه سریع تر کنگره بینالمللی شود و دنیا کنگره را بشناسد.
خلاصه سخنان مسافر سیامک
ممنونم از راهنمای محترمم، ممنونم از نگهبان جلسه. خوشحالم در این جایگاه قرار گرفتم و این جایگاه را تجربه میکنم. روز اول که در این جایگاه قرار گرفتم تولدها را میدیدم و تصور میکردم که خود من هم یک روز در این جایگاه باشم و امروز توانستم که به این جا بیایم.
قبل از ورود من به کنگره دوستان من با فاصله چند هفته زودتر از من به کنگره آمده بودند. یک سال بود که همگی قصد کنار گذاشتن مواد را داشتیم.
آنتی ایکسهای من مواد هم خانواده گل بودند. مرفین هم شاید به صورت تفننی مصرف کرده بودم اما محرک را بیشتر از مرفین ترجیح میدادم. در این بین گل را از همه بیشتر ترجیح میدادم و بیشتر استفاده میکردم. من با مصرف زیاد محرک به این فکر افتاده بودم که مرفین بیشتری استفاده کنم. دوستان من به کنگره آمدند و گفتند ما به مکانی میرویم برای ترک موادمان و من با آن ها من مخالفت میکردم. بعد از یک هفته متوجه شدم دوستانم یک زمانهایی نیستند و من تنها مانده بودم. آن ها من را به کلاس دعوت کردند و من از روی کنج کاوی وارد این جا شدم. روز شنبه بود و شعبه شلوغ بود و من با یک تیشرت بلند و یک پوشش عجیب وارد این جا شدم و خود را به عنوان تازه وارد معرفی کردم، مشاوره شدم و به من شرایط را گفتند. در ابتدا من برای مصرف مرفین مقاومت کردم و گفتم من مصرف نمی کنم ولی به من گفتند روش درمان این است، من در ذهن خود گفتم من که میخواستم گل نکشم و به جای آن مرفین بکشم خب یک سال میآیم این جا و این جا این کار میکنم در ادامه چشمم علی آقا را گرفت و وارد لژیون ایشان شدم و ایشان با روی باز من را پذیرفت.
در ابتدا نمیتوانستم 7 صبح دارو بخورم اما خود را با این قضیه وقف دادم. دو سه هفته اول به گفته علی آقا مصرف خود را منظم کردم و در سه وعده صبح و ظهر و شب ماریجوانا مصرف میکردم و به کارهایم میرسیدم و مصرفم هم کمتر شده بود و با خود میگفتم خب نروم دیگر، نیازی نیست کنگره را ادامه دهم که تصمیم خود را به درستی گرفتم و ادامه دادم و درمان خود را کامل کردم. روزی که درمان خود را آغاز کردم تصمیم جدی گرفته بودم و دیگر لب به گل نزدم.
اولین دارو را که خوردم در ساعت 7 صبح، ساعت 12 ظهر در قله کوه بودم، همان سه دهم هم برای من زیاد بود ولی در ادامه من رفتم تا بالا و باز برگشتم به پایین.
من شاید تا زمانی که پلههای من افزایش پیدا میکرد حال خوبی نداشتم ولی زمانی که پلههای من کاهش پیدا کرد حال من خوب شد همینطور با آموزشهای کنگره و سیدیهایی که مینوشتم، پارک لاله هم به من کمک فراوانی کرد.
تمام این مسائل را مدیون علی آقا راهنمای خوبم هستم، با آموزشهایی که به من دادند من سفر خوبی را تجربه کردم.
بعد از دو ماه سفرم وارد لژیون سیگار شدم و واقعاً خوش گذشت به من در این یک سال.
اولین مشارکت خود را فراموش نمی کنم؛
من در اولین مسافرت خود گفتم که همه به من میگویند که انسان خوش سفری هستی و قول میدهم که در اینجا هم خوش سفر باشم و همینطور هم شد و سفر خوبی هم داشتم و تمام سعی خود را کردم که راهنمای خود را اذیت نکنم. امروز 2 سال و دو ماه است که من در کنگره هستم و یک سال و یک ماه هم است که رها شدم. دوستهای خوبی در اینجا پیدا کردهام.
لویی پاستور یک خانوداده شده برای من و من واقعا خوشحالم و امیدوارم کنگره سریع تر بین المللی شود.
ممنون.
عکس:مسافر مسلم
تایپ و ارسال:مسافر رضا
- تعداد بازدید از این مطلب :
137