در این سیدی استاد امین میفرمایند که اضافه وزن و سیگار باعث میشود که سیستم ایمنی بدن افت پیدا کند و هر یک کیلو اضافه وزن، یک سال انسان را به پیری نزدیکتر میکند و باعث سکته و از بین رفتن او میشود. در جلسه قبل در مورد داستان حضرت موسی صحبت کردیم، این داستان از جهاتی شبیه داستان همه ما انسانها است. فرعون روی انسانهای آن زمان سلطه داشت و آنها را به بردگی کشیده بود. در زمان ما فرعون وجود ندارد اما تاریکی و اعتیاد روی ما مثل فرعون عمل میکند و بردگی، نقش ما در این برهه از زمان است و اعتیاد نقش فرعون، خواستههای نفس در این داستان مسئله بسیار مهمی است. ما برای رسیدن به خواستهها دو الگو داریم، یکی الگوی فرعونی که اگرخواستهای دارم باید به هر قیمتی به آن برسم و دیگران برای من مهم نیستند. دومین الگو، الگوی خداوند است
خداوند هم در مقابل آفرینش جهان خواسته و نقشهای دارد و باید کسانی مثل اولیا و پیامبران، آن نقشه را اجرا نمایند. خداوند میخواهد آموزشهایی را به انسان انتقال بدهد که این داستان توسط حضرت موسی اجرا میشود، روش خداوند این است که با کمترین کنش انجام شود. مثلا برای حضرت موسی که به دنیا میآید نقشهای میریزد که در ظرف چند ساعت دوباره به آغوش مادرش برگردد و در کنار مادرش بزرگ شود و مادر از دوری فرزندش دلتنگ نشود و فرزند رشد کند تا بتواند فرمان الهی را اجرا نماید.
در اینجا به ما یاد میدهد، ما به عنوان یک انسان که خواسته داریم و میخواهیم به خواستهمان برسیم باید ببینیم به کدام یک از این روشها نزدیک تر هستیم که تخریب ایجاد نشود و حق کسی ضایع نگردد، این نکته مهم است و اینکه از کدام روش استفاده میکنیم، به ما میگوید چه کسی هستیم، جزء نیروهای الهی هستیم یا نیروهای شیطانی، اگر برای اجرای خواسته خود هردکاری را انجام بدهیم و تخریب ایجاد کنیم، به نیروی شیطانی نزدیکتر هستیم اما اگر با کمترین کنش و کمترین تخریب عمل کنیم به نیروی الهی و خداوند نزدیک هستیم، هم به خواسته خود میرسیم و هم به آرامش.
تکبر فرعون باعث شد که از هر روشی برای به بردگی گرفتن انسانها استفاده کند و خود را خدای دیگران قلمداد کند اما حضرت رسول اینگونه نبود و میگفت من هم انسانی مثل شما هستم و از آینده خبر ندارم، من هم نیاز به غذا دارم ومثل بقیه میمیرم ولی فرعون خودش را مثل بقیه نمیدانست، خودش را کاملا متمایز و متفاوت میدانست.
جادو در داستانهای کلامالله آمده، پس وجود دارد، زیرا نیروهای منفی وجود دارند اما دیده نمیشوند تا ما فکر کنیم اصلا وجود ندارند، چون اگر فکر کنیم نیروی مخرب وجود ندارد، آن را نادیده میگیریم و با نادیده گرفتن ما، او کارش را انجام میدهد، البته جادو، خودش مستقیماً کاری انجام نمیدهد بلکه به ذهن انسان القا میکند یعنی خودش نمیآید چاقو بزند، اینقدر در ذهن القا میکند که فلانی آدم بدی است که تو باور میکنی و دعوا راه میاندازی پس چاقو را میزنی. با القا شما را برای ورود به افکار منفی آماده میکند، البته در کلامالله گفته شده که جادو در انسان اثر نمیکند مگر به اذن خداوند و اگر انسان در صراط المستقیم حرکت کند، آرامآرام میتواند از آن القائات فاصله بگیرد.
داستان حضرت موسی اتفاق افتاده است، دریایی که شکافته شد میتواند دریای علم باشد که حضرت موسی دریای علم را میشکافد، دانشی که به وجود میآید باعث میشود آن انسانها به واسطه کسب این دانش، از اسارت آزاد شوند چرا که قبل از شکافته شدن دریا، قوم بنیاسرائیل در اختیار و در اسارت فرعون بودند، در کنگره هم بعد از شکافته شدن علم اعتیاد، قوم معتادین از اسارت اعتیاد خارج شدند و نجات پیدا کردند و کسانی که از روشهای غلط درمان استفاده میکردند در اعماق این دریای علم غرق شدند چون تنها با علم و دانش است که رهایی اتفاق میافتد.
انسانها وقتی انتخاب میکنند هیچکس نمیتواند آن را تغییر بدهد حتی اگر پیامبر باشد، مگر اینکه خودشان بخواهند. عزت و بزرگی نزد قدرت مطلق است و اگر شما عزت و بزرگی بخواهید باید فرامین خدا را اجرا کنید نه اینکه خودتان را به یک نفر نزدیک کنید که به واسطه او به خواسته خود برسید این گمراهی است، زیرا زمانی که به خواسته خود نرسید او را رها میکنید و سعی میکنید به نفر بعدی نزدیک شوید تا کارتان انجام شود و اینجا تاریکی و گمراهی اتفاق میافتد. وقتی از تاریکی و جهان اعتیاد خارج شده و وارد روشنایی میشویم، در سفر دوم که هم سخت است و هم سهل، مبارزه و تلاش ادامه دارد و بایستی با دانایی این مرحله تکمیل شود و از این بند آزاد شده، نباید سرمست شد چون اگر سرمست شویم، به یک شکل دیگر وارد جهان تاریکی میشویم و این چرخه ادامه پیدا میکند.
نگارش و تایپ: همسفر محبوبه (از لژیون هشتم)
ویرایش و ارسال: همسفر فاطمه (خدمتگزار سایت)
- تعداد بازدید از این مطلب :
115