English Version
English

رهرو آن نیست گهی تند و گهی خسته رود

رهرو آن نیست گهی تند و گهی خسته رود

رهرو آنست که آهسته و پیوسته رود

حمد و سپاس خداوند را که شایسته پرستش است.  از همان زمان که سفر فراق، را آغاز نمودیم مسافر شدیم. سفر از بهشت بیکران به جهان خاکی؛ سفری که جدایی ما را از عرش ازلی به فرش ابدی رسانید و فراق بین عاشق و معشوق را رقم زد. دانستم که این سفر هم سخت است و هم سهل ...
دانستم که این سفر ، "تقدیری" است برای تکامل انسان؛
"من رشته محبّت تو پاره‌ می‌کنم، تا گره خورد نزدیکتر شویم به هم".
برگی دیگر از تدبیر خداوند قادر و متعال، برای محک زدن ارادت دلدادگانش. باز هم عاشق برای معشوق، خیر و نیکی رقم زده تا با قرار گرفتن در جهان خاکی تکامل خویش را به اوج برساند و هر چه بیشتر به صفات خداوندی نزدیک شود ...
و امّا این فرشتۀ آتش لوسیفر است که تلاش می‌کند تا احدی از بندگان به انتهای سفر نرسند، آخر شیطان مهلتی خواسته، از قادر متعال، تا با تمام توان بر رهروان این سفر انحراف ایجاد کند ... وسواس الخنّاس .
فرشته آتش می‌کوشد، در این پهنه با زیبنده‌ترین شکل، مانع از رسیدن مسافران به مقصد شود، و گاهی موفق شده است. آن زمان که به وعدهٔ لذّت بیشتر، کار بیشتر و هزاران ترفند دیگر، که شاید بهتر و زیباتر و سریعتر به مقصد خواهی رسید، مسیر ما را از صراط مستقیم، به قعر چاه اعتیاد منحرف کرد، و هر بار با قهقۀ مستانه‌ای، پیروزی خود را جشن گرفت. چه پیروزی زیرکانه‌ای که با یک تیر به هزاران هدف رسیدن ...
امّا این عشق و اقتدار قدرت مطلق است که در بدترین و سیاهترین لحظات، حال خراب بندگانش را مشتاق‌تر و گرانتر می‌خرد. اذن خروج می‌دهد تا سفری دیگر آغاز ‌شود، چراکه انسان، خام است و بی‌تجربه، بسیار سفر باید کرد تا پخته شود خامی.
فرصت اندک است، پس تلاش می‌کنم بی آنکه به تعلقات لوسیفری بیاندیشم، از جهل بیرون آیم و طیّ طریق کنم تا به سلامت به خانه دوست رَسَم. تمام نعماتی که خداوند عطا فرموده را بکار گیرم؛ از عشق و ارادۀ او مدد گیرم، تا از این گذرگاه به نیکی عبور کنم.
بی‌گمان لوسیفر با حیله و نیرنگ‌ رهایم نخواهد کرد و هر بار ترفندهایی چون افکار پریشان و انحرافی، پول و قدرت، و یا ترفند‌هایی از جنس روابط کاری و مالی، مسائل خانوادگی، که تلاش می‌کند تا شاید بتواند در سفر کنگره، مرا از میانه راه باز گرداند. این ترفندها همیشه در کشکول لوسیفر بوده و هست.
تمام این معرکه‌ها، هم انرژی و هم زمان را از من خواهد گرفت، شاید هرگز نتوانم جبران کنم، در این فرار ساعت‌های عمر...  شاید در میانه راه با ترفندی جا بمانم و حسرتی شود برای تمام توشهٔ عمر.
پس بیاندیشم، این سفر بسیار مقدّس و ارزشمند است و رسیدن به مقصد، پاداشی دارد گرانبهاتر، چون سلامت جسم و روان و معرفتی عمیق در جهان‌بینی.
آنگاه قدرت مطلق فرمان داد، پس سالم بمان و سفر خویش را تمام کن و معرکه‌ها را رها کن ... آرامش خود را حفظ کن و آهسته و پیوسته سفر کن و از هر آنچه تو را از مسیر دور می‌کند دوری کن ...
رهرو آن نیست گهی تند و گهی خسته رود؛
رهرو آنست که آهسته و پیوسته رود؛
با تشکر از نگارنده: مسافر مهدی لژیون هفتم؛

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .