English Version
English

گروه خانواده - عقل سالم، مرا به عشق سالم و عشق سالم مرا به تفکر می‌رساند

گروه خانواده - عقل سالم، مرا به عشق سالم و عشق سالم مرا به تفکر می‌رساند

جلسه دوازدهم از دوره سوم جلسات لژیون سردار کنگره ۶۰ ویژه همسفران نمایندگی باشگاه تیراندازی باکمان کنگره ۶۰ به استادی پهلوان همسفر شادی، نگهبانی پهلوان همسفر نرگس و دبیری موقت دنور همسفر فاطمه، با دستور جلسه «پهلوان» روز پنج‌شنبه ۳۱ خردادماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷:۳۰ آغاز به کارکرد.

خلاصه سخنان استاد:

برای اولین‌بار هست که در ورزشگاه تختی حضور دارم. به‌واسطه خدمت مسافرم در بخش مالی در خیلی از شعبات حضور داشتیم، اما انرژی و حس و حالی که اینجا وجود دارد بسیار متفاوت است. اینکه کوه را تا این حد نزدیک به خود احساس می‌کنید و در حلقه عشق، زیباترین حلقه زمینی نشستید و قرار است از عشق‌بازی باخدا و بخشش صحبت کنیم و کمان‌داران را در حال تیر زدن ببینید، واقعاً برای من بی‌نظیر هست و سطح انرژی فوق‌العاده بالایی دارد. به شما تبریک می‌گویم.

کمان‌دارها را که در حال تیراندازی می‌بینم، این بخش از شعر آرش کمانگیر یادم آمد:

زندگی زیباست، زندگی آتش گهی دیرینه پابرجاست
گر بیفروزی‌اش رقص شعله‌اش از هر کران پیداست
ورنه خاموش است و خاموشی گناه ماست

من کجا، همسفر مسافری که در قعر تاریکی‌ها بود و قرارگرفتن در همچنین جمع ورزشکاری کجا؟! اینها همه از معجزات آقای مهندس، خالق متد DST هست.

احساس می‌کنم قبل از هر چیزی خداوند اول بخشنده شد بعد خدا شد، یعنی تا زمانی که خلقتش را آغاز نکرد و موجودی را به وجود نیاورد، خدایی خودش برای کسی معنایی نداشت. زندگی را به من انسان بخشید، چون بخشنده بود شد خالق. آقای مهندس دژاکام DST را بخشید و کنگره ۶۰ و این دور هم نشستن‌ها معنا پیدا کرد، پس نتیجه می‌گیریم قدمت بخشش از من انسان هم بالاتر است.

تعریف‌هایی که تا حالا به آن خیلی فکر کردم؛ کنگره ۶۰، لژیون سردار و فکر می‌کنم، اگر هر کدام را خیلی دقیق و موشکافانه نگاه کنیم، به آن فکر کنیم شاید برداشت‌هایی برای هر کدام از ما در دنیای درونمان احساس می‌شود که سرشار از شادی می‌شویم. محقق، فیلسوف، دانشمند همه را دارد، آنچه خوبان همه دارند تو یکجا داری. همه چیز را دارند، هم علم زندگی را می‌آموزند، هم بسیار بخشنده هستند، هم در جایی که قدم می‌گذارد وقف عام است.

اولین نفر پهلوان می‌شود، هیچ منفعت شخصی برای خودش ندارد. خانواده‌ای را به وجود آوردند که فوق‌العاده همراه هستند، در هیچ‌کدام از انبیا به این شدت خانواده‌ای همراه نداشتیم. اینکه یک نفر بیتش را در کنار خودش نزدیک و دقیقاً شبیه به ید واحده نگه داشته است. استاد امین و آموزش‌های جهان‌بینی‌شان، خانمشانی عزیز، خانم کمان‌دار راهنمای بزرگوار خودم حرف ندارند، هر کدام را نگاه کنید می‌درخشند و بی‌نظیرند. این کاری را که در خانواده و بیتشان انجام دادند از همان موقع شروع کردند برای ما اعضای کنگره که من هم مفهوم ید واحده را متوجه شوم.

همه ما آمدیم در لژیون سردار، لژیون عشق و محبت نشستیم، صرفاً جهت اینکه بگوییم یدالله هستیم، برای اینکه بگوییم خداوند به ما نگاه کرده است و گفت می‌توانی در بخشش به بنده دیگر در روی زمین دست من باشی و احساس کرد ظرف و ظرفیتش را دارم.

شاید اولین‌بار تمام توان من همسفر هشتصد هزار تومان بوده، شاید دویست هزار تومان بوده، با عشق آمدم در گلریزان شرکت کردم. این‌قدر در ذهنم هر شب گفتم آیا می‌شود من هم سردار باشم؟ وقتی توان هشتصد هزار تومان را داد، توان شش میلیون را نیز داد.

ما دعوت شدیم، حتماً خبری هست، هر کس که دعوت نمی‌شود، هر کس سعادت دعوت‌شدن در لژیون سردار را ندارد. ما به این حلقه بسیار زیبا و درخشان زمینی دعوت شدیم.

به منی که شش میلیون را بلدم بازی کنم، به قول دیده‌بان محترم آقای زرکش، قطعاً پنجاه میلیون را هم می‌توانم بازی کنم.

آقای مهندس به ما علم اقتصاد را آموزش می‌دهند، همه این بازی اتفاق و بخشش برای آن هست که من آن نیروی عظیم درونی را بیابم و یاد بگیرم که چطوری پس‌انداز کنم، چطوری به وزن ایده‌آل برسم، چطور صحبت کنم و اینکه در مقابل بزرگ‌تر چه رفتاری داشته باشم، کظم غیظ کنم و بتوانم جلوی خشم خود را بگیرم و در نهایت چندین گره درونی‌ام باز می‌شود. اگر در اوج عصبانیت هستم و بتوانم خشمم را فروبخورم شاید صد تا گره در من باز شود.

وقتی روزهای سه‌شنبه می‌روم سر لژیون می‌نشینیم و سطح انرژی‌مان فوق‌العاده بالا می‌رود، یکی دو روز همچنان این انرژی بالا می‌ماند؛ اما ناگهان این انرژی تخلیه می‌شود. اینها به‌این‌علت هست که مشک درونی‌مان سوراخ است و از کنگره آب زیاد برمی‌داریم، اما به‌واسطه سوراخ‌هایی که در درونمان هست آن آب‌ها را از دست می‌دهیم و انرژی‌ها همه از بین می‌روند.

باید تلاش کنیم و علت را پیدا کنیم دوربین را روی خودمان بیندازیم و کاری کنیم هیچ‌کدام از این حفره‌ها باز نماند. مهم‌ترین چیزی که می‌تواند تک‌تک آن زیاده‌خواهی‌ها، درزها و سوراخ‌ها را بگیرد، چیزی جز بخشش نیست. بامحبت و بخشش می‌توان خیلی از آن‌ها را پوشش داد و طوری کنیم که کینه‌ای از کسی در دل نداشته باشیم، برای تفکر تزکیه کنیم.

این هفته وادی چهارم است «در مسائل حیاتی سپردن مسئولیت به خداوند یعنی سلب مسئولیت از خویشتن است.» جناب مهندس دستور دادند در لژیون‌های سردار در ارتباط با دستور جلسات هفتگی صحبت کنیم.

در وادی چهارم آمده است که اگر می‌خواهی جهان‌ها را از دیدگان خودت ببینی باید تزکیه و پالایش را انجام بدهید که البته نیاز به فر ایزدی دارد که همان عقل است.

آقای مهندس آمدند با متد DST مرا با دنیای خودم آشتی دادند، با اهل‌بیت درونم، با ذهنم و آرشیوم آشتی دادند. من یکی نیستم، من خیلی هستم.

در سلام نماز میگم سلام بر ما، ما کی هستیم؟ من که منم؛ چرا می‌گویم ما؟ ما یعنی من و نفس و روح و تمام چیزهایی که در صور پنهان وجود دارد. همه‌وهمه آن، ما هست و من را با دنیای درونم آشتی می‌دهد.

وادی اول تا سوم فقط تفکر بود، وادی چهارم می‌شود وادی تفکر شهودی، در وادی چهارم دارد هسته انسان را به من نشان می‌دهد. انسان نگاه کن صور ظاهر داری، پنهان داری، آن بقایای جسم خاکی چیست؟

برای پاسخ به هر کدام شاید یک نفر باید سال‌ها و قرن‌ها، در حلقه‌های مختلف زندگی‌اش بیاید و برود تا یک یا دو مورد از اینها را پیدا کند.

از عزیز مصرف‌کننده‌ام سپاسگزارم که من را دعوت کرد. با بلیت ایشان آمدم و به کنگره وارد شدم تا بتوانم این آموزش‌های ناب را بگیرم. امکان ندارد من هر روز تشکر نکنم. انگار یک جهانی جلوام باز شده است که من در کتاب‌های مختلف که سال‌ها خواندم این چیزی را که آقای مهندس به ما یاد می‌دهند را پیدا نکردم.

وادی چهارم می‌گوید؛ قرار است که من تزکیه کنم، گام اول تفکر سالم است، چه جوری فکرکردن را دارم یاد می‌گیرم. می‌خواهی خوب فکر کنی، پندار سالم داشته باشی، باید حواست جمع باشد. تفکر با فکرکردن فرق دارد.

تفکر یعنی هزاران فکر هست؛ ولی فکری که رویش تمرکز کردی و هدف تعیین شد همان تفکرات هست. تفکری که کاملاً سالم است من را به ایمان سالم می‌رساند، من به لژیون سردار و بخشش فکر می‌کنم. چرا این‌همه آدم از آن تعریف می‌کنند؟

من به‌واسطه خدمت‌هایی که در شهرهای مختلف می‌رویم مشارکت‌های جالبی می‌شنوم یک نفر می‌گفت: من ۵ سال است می‌آیم کنگره آن اتفاق که باید برای من بیفتد نمی‌افتد، اما در لژیون سردار کارت کشیدم و خودم نفهمیدم منی که چند بار برگشت‌خورده بودم، چطور سفرم به‌راحتی انجام شد.

سعی می‌کنم حتی به‌اندازه کوچک تجربه کنم برای من شادی چه شد؟ سال اول هر جا و هر چه آقای مهندس گفتند با عشق گفتم چشم. ولی تمام توانم نبود و با دوازده میلیون تومان وارد شدم. آن موقع این‌طوری بود که می‌توانستیم در یک شعبه شش میلیون بدهیم و در شعبه دیگر هم شش میلیون دیگر کارت بکشی. یعنی در دو جا سردار شوم و حس می‌کردم چقدر خوب است. آن موقع هزینه هر رهایی هم مسافر همین‌قدر بود و من می‌گفتم کنار مسافرم که رها شده دو تا را من مهمان کردم، دید من شادی این بود، بعد آقای مهندس صحبت از دنوری و پهلوانی کردند. برای پهلوانی آن پانصد میلیون، روز اول واقعاً نبود. پنجاه گذاشته بودم برای دنوری ولی یک‌دفعه تصمیم گرفتیم دو نفری برای دنوری برویم نزد آقای مهندس.

کم کم بازی شروع شد، احساس کردم که چقدر می‌توانستم توانمندتر باشم، خیلی وقت‌ها پولی در حساب بوده، الان یاد گرفتم طلا بخرم کارهای کوچک کوچک. بازی پس‌انداز کردن شروع شد و انگار آقای مهندس داشت به من می‌گفت تو می‌توانی روی خودت کار کنی.

کسی که پانصد میلیون را بازی می‌کند شک نکنید که نشان در بی‌نشانی را هم می‌تواند و ما امسال قرار است ان‌شاءالله این کار را انجام بدهیم، اگر با تمام وجود آن خواسته باشد انگار نیروها کمک می‌کنند. تفکر، من را به ایمان می‌رساند و ایمان تجلی نور خداوند در انسان است.

اگر من باور قلبی به علم کنگره و آقای مهندس داشته باشم، به من می‌گوید ناامید نباش، حق نداری ناامید باشی، چرا بعضی وقت‌ها ناامیدم و می‌گویم چرا این‌قدر صدا می‌زنم جوابم را نمی‌دهی؟ درست است که خداوند می‌گوید ادعونی استجب لکم، بخوان تا جوابت دهم، یعنی در جهت من باش تا صدایت را بشنوم.

وقتی می‌بخشی؛ یعنی به آن حلقه نزدیکی، اگر با تمام درونمان بخشنده باشم. من گاهی اوقات ممکن است بازی بخشش را راه بیندازم و با جن درونم این کار را انجام دهم.

استاد امین می‌گوید وای به حال من راهنما که چهار سال راهنما بودم و متوجه شوم با جن درونم راهنما شده بودم. وای به حال من شادی که در لژیون سردار باشم. وقتی می‌گوید الذینهم یراعون، یعنی وای بر ریاکاران. چون درون و بیرونشان یکی نیود. اگر من چنین بازی را شروع کرده باشم از گردونه به بیرون پرت می‌شوم وهیچ خیری از آن شخص به دیگران نمی‌رسد.

خداوند می‌گوید بسم‌الله الرحمن الرحیم، خداوند خیلی صفت دارد؛ ولی رحمان و رحیم را تکرار می‌کند، یعنی بخشنده‌ای که با مهر می‌بخشد. رحمانی که رحیم است، یعنی مهربانی چاشنی بخشندگی‌اش هست.

راهنما می‌گوید گلریزان است. می‌گوید بروم حرفی بزنم؛ چون راهنما گفت، این آن ایمانی نیست که گفته تجلی نور خداوند در انسان است. تفکر مرا به ایمان و ایمان مرا به عمل می‌رساند. ما داریم تلاش می‌کنیم که مجریان وادی چهاردهم باشیم و عمل سالم داشته باشیم، عمل سالم حس مرا خوب می‌کند. حس سالم قوت کامل برای عقلم می‌برد و عقل پیغمبر درون است. پس اگر بخشش و پهلوانی و دنوری با عشق کامل باشد آنجا هست که من می‌توانم که سلطان عمل سالم، یعنی بخشش را انجام دهم؛ چون اگر این کار را درست انجام بدهد، همه کارها با عشق انجام می‌شود.

عقل سالم، مرا به عشق سالم و عشق سالم مرا به تفکر می‌رساند.

تایپ: همسفر شرمینه رهجوی ایجنت و راهنمای تیراندازی با کمان همسفر کیمیا
عکاس خبری: همسفر سپیده رهجوی راهنمای تیراندازی با کمان همسفر لیلا
ویراستاری و ارسال: همسفر شهرزاد رهجوی راهنمای تیراندازی با کمان همسفر فاطمه
همسفران نمایندگی تیراندازی باکمان کنگره ۶۰

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .