English Version
English

حرمت‌ها به ما می‌گویند: ما باید طوری رفتار کنیم که مشکلی درست نکنیم

حرمت‌ها به ما می‌گویند: ما باید طوری رفتار کنیم که مشکلی درست نکنیم

هشتمین جلسه از دوره چهل و چهارم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰، نمایندگی حر، به استادی راهنمای محترم مسافر علیرضا، نگهبانی مسافر رضا و دبیری مسافر علی با دستور جلسه " حرمت کنگره 60، چرا رابطه مالی و کاری و خانوادگی در کنگره ممنوع است؟ " روز شنبه دوم تیر ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد
سلام دوستان علیرضا هستم یک مسافر

ابتدا خدا را شکر می‌کنم و قدردان جناب مهندس هستم و سپاسگزار راهنماهای خودم هستم که حضور در کنگره را مدیون این بزرگواران هستم، امروز دستور جلسه شامل دو بخش است یکی حرمت‌های کنگره ۶۰ و بخش دوم تولد یک سال رهایی مسافر محمودرضا، حرمت‌های کنگره شاید یکی از مهم‌ترین بخش کنگره و خیلی از اجتماعات و جمعیت‌های دیگر در کشور و خارج از کشور هر جمعیت و هر گروهی که دور همدیگر جمع می‌شوند یک سری قوانین برای خودشان وصف می‌کنند که حد و مرز خودشان را بدانند و اگر مشکلی پیش آمد بدانند مقصر چه کسی است،  اما کنگره بجز قوانین یک چیزی دارد به نام حرمت و این دوتا با همدیگر تفاوت دارد، قوانین برای این است که من در اینجا احساس آسایش داشته باشم و همه چیز منظم برقرار شود و در زمان مناسب و نفرات جایگاه و حد و اندازه خودشان را بدانند، اما حرمت‌ها برای حد و اندازه‌های این شکلی نیست برای این است که مهر و محبت بین ما مشکلی پیش نیاید، قوانین فقط برای این است که اگر مشکلی پیش آمد بدانیم چگونه برخورد کنیم ولی حرمت‌ها برای این است که اصلا مشکل و دردسری به وجود نیاید، حرمت‌ها به ما می‌گویند: ما باید طوری رفتار کنیم که مشکلی درست نکنیم، فرق قانون و حرمت این است شما تا زمانی که قوانين را رعایت کنید در حد و مرز همدیگر وارد نمی‌شوید ولی شاید مهری بین ما نباشد ولی اگر حرمت‌ها را رعایت کنیم انرژی مثبت و محبت از بین ما خارج نمی‌شود.
من تجربه حرمت‌های کنگره را در زندگی خودم بردم، من در کنگره یاد گرفتم اگر کنگره می‌آیی فقط کنگره را برای کنگره بخواه و دنبال کار و کاسبی نباش دنبال رفیق بازی و ارتباط خانوادگی در اینجا نباش، اینجا فقط بیا که آموزش بگیرید تا در زندگی استفاده کنید یعنی از هر جایی فقط یک استفاده کنید ما اگر در زندگی خود رعايت کنیم اگر برادرم هست فقط برادرم باشد شریک من نباشد اگر شریک من هست نباید فامیل من باشد تا زمانی که فقط شریک من هست می‌توانم با آن کار کنم اگر وارد رابطه خانوادگی و رفت و آمد بشویم با همان شریک به مشکل می‌خورم.

کنگره با حرمت‌ها به من یاد داده که اینجا با راهنما فقط رهجو باشید، رفیق نباشید! مسافرت نروید رابطه کاری و مالی نداشته باشید اگر این‌ها را می‌گوییم برای اینکه اینها را تجربه کرده‌ایم و آزموده‌ایم اگر این کار را انجام بدهید از راهنمای خود مثل قبل انرژی نمی‌گیرید، راهنما تا زمانی برای شما تقدس است و تا زمانی برای شما جذاب است که فقط در کنگره آن را ببینید اگر در خانه خودتان آن را ببینید بعد از مدتی از جایگاه تقدس پایین می‌آید و دیگر از آن آموزش نمی‌گیرید، برادر لژیونی تا زمانی برای تو جذاب است که رابطه مالی با آن نداشته باشید اگر می‌خواهید رفت‌ و آمد و رابطه داشته باشید با فامیل و خانواده خودتان داشته باشید اجازه بدهید کنگره فقط کنگره بماند آقای مهندس یک تعریف از حرمت‌های کنگره داد که ما حرمت‌ها را گذاشته‌ایم که به دردسر نیافتیم ما فقط می‌خواهیم درمان اعتیاد کنیم و به قول مهندس به این یکی آسیب نزنید.

من و رهجویم مگر می‌شود که همدیگر را دوست نداشته باشیم ولی اگر بیرون کنگره با هم ارتباط برقرار کنیم این مهر بین ما کم می‌شود این یک بعد حرمت‌های کنگره است و چیز دیگری که من تجربه کردم این است که اگر می‌خواهم حرمت‌ها را رعایت کنم چشمم فقط به خودم باشد کنگره جای امن و مقدسی است ولی اینطور نیست که همه حرمت‌ها را رعایت کنند به من ربطی ندارد که فلانی حرمت‌ها را رعایت می‌کند یا نه، اگر چشمم به این باشد که بقيه رعایت می‌کنند یا نه؟ آیا این حرمت را فقط برای من نوشته‌اند همه به هم رابطه دارند به من ربطی ندارد من مسئول خودم و همسفرم و مجموعه‌ای که مسئولیت آن با من است مثال راهنما هستم لژیون خودم اگر ایجنت هستم شعبه خودم و من کاری ندارم بقيه چه کار می کنند.
ولی تجربه ثابت کرده اگر می‌خواهید کنگره همیشه برای ما جذاب بماند و اگر می‌خواهید انرژی دریافت کنید فقط باید استفاده کنگره ای از آن ببرید و استفاده دیگری نداشته باشید، انشالله که استفاده درست داشته باشیم ممکن است کسی در کنگره رفت آمد خانوادگی داشته باشد و این به من ارتباط ندارد، انشالله که بتوانیم دیدگاه بهتری نسبت به حرمت ها داشته باشیم که چیکار کنم که به کنگره آسیبی نرسانیم و اما در مورد محمودرضای عزیز که اولین سال رهاییشان می‌باشد، در ابتدا خوش آمد می گویم خدمت همسفر و راهنمای همسرشان، محمودرضا یک بار در شعبه شهر ری سفر کردند ولی چون برگشت خوردند این بار در شعبه حر سفر کردند، روزی که محمود رضا وارد سفر شد اولین چیزی که می‌شد دید ناامیدی و احساس گناه بابت گریزی که داشت در چهره مشخص بود و به شدت هم خودش را ناکام می‌دانست که اصلا هم خوب نیست و این دلیل شده بود محمودرضا شعبه خودش را رها کند و به شعبه حر بیاید، احساس گناه به شدت چیز بدی است و محمود رضا ابتدای سفر این حس را با خودش یدک می‌کشید و تا مدت ها این احساس گناه را به دوش می‌کشید که چرا من سفرم را خراب کردم چون من خدمتگزار بودم و این باعث شده بود محمودرضا خوب سفر نکند و غیبت زیاد داشت و سی دی نمی‌نوشت و خیلی از مسائل شخصی و خانوادگی خودش را نمی‌توانست حل کند، هیچکدام از ما که اشتباه می‌کنیم آدم گناه کار نیستیم چون گناه را انجام دادیم ولی گناه کار نیستیم، محمودرضا ماند و تا اواسط سفرش آن ارتباط خوبی که با بچه ها پیدا کرده بود و با همه دوست شد و به رهایی رسید و با حضور خودش و ذره ذره بر مشکلات غلبه کردو خوشحالم که امروز روزهای خوبی را از محمود رضا می‌بینم و امیدوارم در زندگی شخصی خودش هم موفق و شاد باشد، چون ما آمدیم در اینجا زندگی زناشویی و کاری و شخصی خودمان را درمان کنیم ثمره کنگره در رابطه من با همسرم می‌باشد اگر آنجا رابطه‌ام خوب باشد مطمئنا در آنجا خوب کار کردم و ثمره خوبی خواهم داشت، برای محمودرضا آرزوی موفقیت دارم و انشالله در کنگره بماند و خدمت کند، از اینکه به صحبت های من توجه کردین ممنونم

خلاصه سخنان مسافر محمودرضا 

سلام دوستان محمودرضا هستم یک مسافر،

آرزو دارم که در کنگره بمانم و جایگاه‌هایی که دوست دارم را تجربه کنم، خدا را شکر می‌کنم که اجازه دادند این جایگاه را تجربه کنم از آقای مهندس و خانواده محترم ایشان تشکر می‌کنم که این بستر را فراهم کردند، من در شعبه شهر ری سفرم را شروع کردم وقتی سفرم را خراب کردم خیلی حال بدی داشتم و با ناامیدی وارد شعبه حر شدم به طوری که با مشاوره تازه‌واردین هیچ ارتباطی نگرفتم و برای انتخاب لژیون هم گفتم اولین لژیونی که دیدم همان‌جا می‌نشینم و خدا را شکر می‌کنم که آقا علیرضا را راهنمای خودم انتخاب کردم و شروع به سفر کردم و شانس دیگری که داشتم آقا علیرضا ورزشی بودند و من هم شروع به ورزش فوتبال کردم و من همیشه از صحبت‌های آقای حسنی یک چیزی یاد گرفتم، من همیشه آرزوی مردن داشتم زیرا از مصرف مواد هیچ لذتی نمی‌بردم و هیچ موقع هم جرأت خودکشی را نداشتم تشکر می‌کنم از آقا علیرضا و تشکر می‌کنم از خانم زهره راهنمای همسفرم و همه عزیزانی که از شعبه شهر ری تشریف آوردند و تشکر می‌کنم از همسفرم و شانس دیگری که داشتم این بود که همسفرم با من سفر کرد اگر همسفر من نبود وقتی سفرم را خراب کردم معلوم نبود که دوباره برگردم دوستانی که تمایل ندارند که همسفر داشته باشند بدانند که همسفر خیلی می‌تواند به آنها کمک کند و حتی اگر در زندگی خود به مشکلی برخورد کنید با آموزش‌های کنگره راحت حل می‌شود یک مسئله‌ای که آقا علیرضا همیشه تاکید می‌کند ارتباط با همسر است زیرا مهم‌ترین جایی که می‌تواند حال ما خوب باشد و احساس آرامش داشته باشیم و اینکه اگر در خانه با همسر رابطه خوبی نداشته باشیم واقعا زندگی برای ما مثل جهنم می‌شود به هر حال در زندگی مشکلاتی به وجود می‌آید ولی راهی است برای حل کردن آنها، از دوستان هم‌ لژیونی تشکر می‌کنم از دوستانی که مشارکت کردند تشکر می‌کنم از گروه مرزبانی و ایجنت فعلی و دوره قبل تشکر می‌کنم، از همه شما ممنونم که به صحبت‌های من گوش کردید.

صحبت های راهنمای همسفر:

سلام دوستان زهره هستم همسفر خیلی خوشحالم که امروز در جمع شما عزیزان هستم و این جشن را به شادمانی داریم سپری می‌کنیم اول از همه خدا قوت می‌گویم به راهنمای محترم، بسیار سپاسگزارم بابت زحماتی که می‌کشید انشالله که این خدمات در زندگی شما جاری و ساری باشد، در رابطه با دستور جلسه استاد بسیار زیبا صحبت کردند زیاد نمی‌خواهم صحبت کنم، خانم لیلا جزو اولین رهجو های من بودند در نمایندگی شهر ری بسیار بسیار رهجوی مطیع و بی آزار از رهجو هایی که واقعا چالش ایجاد نمی‌کنند و تکلیف خودشان را می‌دانند از زمانی که صفت همسفر بودن بر ما گذاشته می‌شود باید یاد بگیریم که دائما در حال آموزش باشیم و این آموزش ها به ما کمک کند که ما به آرامش برسیم، همانطور که آقای محمودرضا گفتند چالش های زیادی داشتند و من یکبار هم ندیدم که همسفر لیلا بخواهد بهانه بیاورد و این فکر کنم به معنای واقعی رهجو بود وقتی وارد لژیون می‌شوید باید سرتان را با سر راهنما عوض کنید؛ چون راهنما یک فکر تجربه شده است زمانی که اطلاعاتش را در اختیار رهجو قرار می‌دهد تا پایان سفر بی چون و چرا باید حرف راهنما را گوش کند، بسیار رهجوی خوبی است، خدمتگزار است و من برایش آرزوی موفقیت می‌کنم.

از همه شما سپاسگزارم بابت مهمان نوازی‌تان و آرزوی بهترین ها را برای همه دارم.

صحبت های همسفر:

سلام دوستان لیلا هستم همسفر

خدای خودم را بسیار شاکرم که امروز اینجا هستم و در این جایگاه قرار گرفتم و این جایگاه را دارم تجربه می‌کنم از آقا علیرضا خیلی ممنونم، من دو سه هفته پیش در جهان خواب و در صور پنهان از طرف خود شما به این جشن و تولد دعوت شدم و خیلی بابت این قضیه خوشحالم، اول از جناب مهندس و خانوده محترم‌ ایشان تشکر می‌کنم که چنین بستری را فراهم نمودند و از راهنمای محترم آقا علیرضا که تمام این مدت زحمت مسافر من را کشیدند سپاسگزارم و من هم از آموزش های ایشان استفاده کردم از طریق مسافرم و خیلی آموزش گرفتم از ایشان ممنونم برای خودشان و خانواده‌ ایشان آرزوی بهترین ها را دارم از راهنمای خوبم خانم زهره عزیز خیلی ممنونم چون ما سفر خیلی سختی داشتیم و اگر ایشان نبودند شاید من هم اینجا نبودم از همه عزیزانی که از شعبه شهر ری تشریف آوردند خیلی ممنونم، از عزیزانی که در شعبه حر در این جشن شرکت کردند ممنونم و در آخر از مسافرم محمودرضا خیلی ممنونم که اینجا است و این حال خوش را اول به خودش هدیه داد و بعد به من هدیه دادند، من چون در جایگاه تازه‌واردین خدمت می‌کنم دوست دارم امروز که آمده‌ام در شعبه حر بگویم که صبور باشید و در این مسیر حرکت کنید، می‌دانم که زندگی کنار یک مصرف کننده سخت است چون آن زندگی و همسر را دوست دارید برای شما سخت است دیدن نشئگی و خماری مسافر برای همسفر سخت است ولی با آموزش های کنگره می‌توانیم سختی های کنگره را راحت‌تر تحمل کنیم، صبر کنید و مطمعن باشید که خداوند جواب این صبوری ها را می‌دهد یک جمله که شنیده‌ام خیلی دلم می‌خواهد برای شما بگویم، آخر قصه خدا همیشه شیرین است، اگر شیرین نیست، پس آخرش نیست، مطمعن باشید که به آن شیرینی که خداوند وعده داده است حتما خواهیم رسید.

ممنونم از اینکه به صحبت های من گوش کردید.

تایپ: مسافر احمد
بارگذاری: مسافر محمود
مرزبان کشیک: مسافر علی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .