English Version
English

رعایت حرمت کنگره ،رشد من را به هستی ثابت میکند

رعایت حرمت کنگره ،رشد من را به هستی ثابت میکند

ششمین جلسه از دوره پنجاه و هشتم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی پرستار؛ با استادی راهنما مسافر رضا ، نگهبانی مسافر مهدی و دبیری موقت مسافر محسن با دستور جلسه « حرمت کنگره 60،چرا رابطه کاری و مالی و خانوادگی در کنگره ممنوع است؟ » و همچنین تولد اولین سال رهایی مسافر مجتبی در روز شنبه مورخ دوم تیر ماه 1403 راس ساعت 16:30 آغاز به کار نمود.

 

 

 

 

 

سلام دوستان رضا هستم یک مسافر 

امیدوارم برای همه ی شما هفته خوبی باشد و اتفاق های خوبی برای شما در این هفته بیفتد، از آقای مهندس و خانواده محترمشان سپاسگزارم امیدوارم هرجا هستند سلامت باشند. در مورد حرمت کنگره ۶۰ آقای مهندس در روز چهارشنبه مُفصَّل صحبت کردند، در کنگره خیلی به آن توجه و پرداخته شده و دو بار در جلسه خوانده می‌شود و این اهمیت موضوع را می‌رساند. نوشتاری است که بند بندش به تجربه اضافه شده، یعنی بیست و چند سال که از عمر کنگره می‌گذرد بند بند اضافه شده و تا به امروز این نوشتار حرمت در اختیار ما قرار گرفته و بابت هر بندش و بابت هر کلامش شاید صدها نفر شاید هزاران نفر متاسفانه چراغ خانه‌شان خاموش شده است چراغ خانه‌هایی که می‌توانست روشن باشد ولی متاسفانه به دلیل رعایت نکردن یک بند از حرمت کنگره و آن کلام ساده متاسفانه هم خودش و هم آن شخصِ مقابل که وارد موضوع شده‌اند از کنگره رفتند.

این نوشتاری که در اختیار ما قرار گرفته اگر هرچه زودتر یک مسافر اهمیت آن را متوجه بشود که واقعاً سخت است، من خودم که در سفر اول بودم اعتیاد کاری با من کرده بود که خیلی از حرمت‌ها را نگاه نمی‌داشتم نه تنها حرمت کنگره بلکه حرمت کسانی که در زندگی من قابل احترام بودن نگاه نمی‌داشتم، می‌خواستم احترام آنها را نگه دارم ولی اعتیاد با من کاری کرده بود که من فراموش کردم که باید حرمت بزرگترها را داشته باشم حرمت پدر و مادرم را به نحو احسن داشته باشم، متاسفانه انسان تا وقتی چیزی را دارد حرمتی برایش قائل نمی‌شود ولی وقتی از دست می‌دهد تازه می‌فهمد که آن چیز چقدر برایش قابل احترام بوده است.

 

یک سری از چیزها قابل جبران است و یک سری از چیزها قابل جبران نیست به نظر من اگر کسی به جهان بینی و درک لازم برسد من رضا اگر بتوانم قبل از اینکه برایم اتفاقی بیفتد قبل از اینکه آن روز سخت برسد اگر بتوانم احترام هر موضوع یا احترام هر کس و یا احترام هر چیزی که در زندگی من امروز قرار گرفتند به درستی رعایت کنم به تعادل رعایت کنم نه برای یک چیزی بیش از حد حرمت قائل بشوم و نه کمتر از آن، هستی برای من در ادامه آن احترامی که از دست رفته است را برمی‌گرداند من را محترم‌تر از همیشه می‌کند و تا آنجایی که لازم است من را به بالا می‌برد چه انسان‌های محترمی که در کنگره احترام‌هایی را پیدا کردند ولی متاسفانه به دلیل رعایت نکردن حرمت کنگره ۶۰ آسیب جدی دیدند و امروز اثری از آثارشان در کنگره ۶۰ دیده نمی‌شود علی رغم اینکه یک روزی به بزرگی رسیده بودند، این درسی است برای من رضا که حواسم باشد هر چقدر جایگاه در کنگره بالاتر می‌رود هستی انتظار دارد که تو حرمت بیشتر را رعایت کنی هستی از من رضا انتظار بیشتری دارد چون آموزش بیشتری به من داده شده است، وقت بیشتری برای من گذاشته شده، استادهای بیشتری برای من صحبت کرده‌اند و تفکر بیشتری به من داده شده است بنابراین خیلی مهم است که اگر خودمان حرمت خودمان را رعایت نکنیم کسی از بیرون برای ما احترامی قائل نباشد. جلسه حرمت دارد، پیراهن سفید حرمت دارد، داروی اوتی حرمت دارد، زمان در کنگره ۶۰ حرمت دارد، راهنما حرمت دارد، رهجو حرمت دارد و تمام چیزهایی که ما در کنگره با آن سر و کار داریم حرمت دارند و شناخت این‌ها به من کمک می‌کند تمام آن احترامی که من از دست داده‌ام دوباره به من پس داده بشود.


یک دقیقه از وقت من مانده است که آن را به مجتبی عزیز اختصاص می‌دهم، من به مجتبی خیلی تبریک می‌گویم، به آقای مهندس تبریک می‌گویم تک تک این رهایی‌ها و تولدها به واسطه حضور ایشان است، به واسطه قلب بزرگ ایشان است که یک روزی احترام گذاشتند به تمام آدم‌هایی که در راه مانده بودند، احترام گذاشتن به دل‌های شکسته‌ای که پشت در بودند و ایستادند با جیب خالی و با دست خالی، از وقتشان، از مالشان، از آبروشون، از زندگیشان و از همه چیز گذشتند. امروز به وفور شاهد این تولدها هستیم تولدهایی که شاید عادی بشود ولی عادی نیست، در هر کدام از این تولدها جشن و سروری در آسمان برپا می‌شود هر کدام از این تولدها اتفاق بسیار بزرگی در هستی است و نمونه‌اش را در هیچ جای جهان ما شاهد نیستیم.

مجدداً به مجتبی تبریک می‌گویم، مجتبی با تخریب خیلی زیادی وارد کنگره شد، مجتبی استرس بسیار بالایی داشت، خیلی عجول بود شاید آن موقع نمی‌توانست حرمت‌ها را حفظ کند ولی همه در سفر اول تقریباً همینجوری بوده‌ایم این روال را طی کرده‌ایم مجتبی زود خودش را پیدا کرد و با وظایفش خیلی زود آشنا شد و خیلی زود حرمت‌ها را شناخت و به نظرم به خاطر احترام به آن حرمت‌های کنگره ۶۰ امروز جایگاه خوبی کسب کرده، مسئول نشریات شعبه است و ورزش بان دارت کنگره است در واقع هر قسمتی که به مجتبی سپرده می‌شود از پَسَش بر می‌آید و قطعاً در ادامه می‌تواند راهنمای خوبی هم باشد امیدوارم تمام سفر اولی‌ها جایگاهی که امروز مجتبی تجربه می‌کند را تجربه کنند. خیلی ممنون از اینکه به صحبت‌های من گوش دادید.

 

 

 

سلام دوستان مجتبی هستم یک مسافر
خداوند را خیلی شاکرم و آرزو میکنم که همه ی سفر اولی ها رها بشوند و تولد یکسال رهاییشان راجشن بگیرند چرا که من یک هفته ای هست که کلی شوق و شور بابت امروز دارم، از آقا رضا خیلی تشکر میکنم بابت تمام زحماتی که برای من کشیدند و نه تنها به عنوان یک استاد راهنما بلکه به عنوان یک برادر بزرگتر و یک دوست در کنار من بودند.


من روزی نبود که در محل کار با همکار ها و مردم و مشتری سر مسائل پیش پا افتاده بحث میکردم و الان خیلی برای من خنده دار است و مطمئنا این از آموزش های کنگره است.بنده سالهای خیلی قبل وارد کنگره شدم اما آن روزها من یک جوانی خامی بودم که میدیدم افراد مسن با از دست دادن مال و اموال و زیبایی و سلامتی خود آمده بودند و میخواستند درمانشان را شروع کنند و الان با این آگاهی و درکم از مطالب خیلی تاسف میخورم بابت آن روزم که چرا من باید بروم و با عجز برگردم و نمیتوانم زمانی که همه چیز دارم و زیبایی ام را از دست نداده ام آن زمان اقدام به درمانم بکنم و این خیلی خوب است که آدم با سن کم و با داشته هایش بیاید و وارد کنگره بشود.


از تمامی مرزبان ها  و ایجنت محترم تشکر میکنم و به خاطر تمام زحماتی که میکشند و در سرما و گرما به ما خدمت میکنند تشکر میکنم و خدا قوت میگویم و از همه ی همسفرهای محترم تشکر میکنم که واقعا در حس و حال شعبه تاثیر گذار هستند و امیدوارم که جمعییتشان روز به روز زیاد بشود.


من فکر میکنم که امروز ثمره تخم هایی را که کاشتم را میبینم،چرا که من در این چهارده ماه فکر میکنم تنها یک جلسه با هماهنگی قبلی غیبت داشتم و من کسی بودم که خیلی بد قول بودم و اکثر انسان هایی که با من برخورد داشتند همیشه از قول و قرارهایی که من با آنها میگزاشتم نا امید میشدند اما الان با این آموزش های کنگره است که هر جا میخواهم بروم یک ساعت زودتر میروم.
من یکی از آرزوهایم این است که مثل راهنمایم بشوم و در کنگره بمانم و خدمت بکنم و با وجود تمام مشکلاتی که مثل تمام خدمت گزاران در زندگی شخصی خودشان دارند در کنگره ثابت قدم باشم،خیلی ممنونم که به صحبت های من توجه کردید. 

 

 

 

عکس:مسافر حسن

تایپ و ویراستاری : مسافر فضل الله

بارگزاری: وبلاگ شعبه پرستار

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .