نزدیک به هفت ماه وارد جایی شدم که اسمش را هم در این چندین سال عمرم نشنیده بودم؛ حتی هزاران بار از مسیر کنگره ۶۰ شعبه نیمایوشیج بهشهر عبور میکردم؛ ولی متوجه چنین مکانی نمیشدم، شاید به خاطر تاریکی درونم بود و یا به گفته آقای مهندس هنوز وقتش نرسیده بود. مکانی که من فاطمه را به خودش وابسته کرد. وقتی مسافرم درباره کنگره با من صحبت کرد و گفت در این راه همسفرم میشوی تا بتوانم از تاریکی اعتیاد خارج شوم و من تنها چیزی که از زندگی میخواستم حالخوش و آرامش بود، قبول کردم و وارد کنگره شدم. اوایل برای من خوشایند نبود؛ ولی با گذشت زمان حالخوش، اخلاقخوب و تغییرات مسافرم را میدیدم، بیشتر مشتاق ادامهدادن میشدم. به نظر من کنگره ۶۰ فقط برای رهایی مواد نیست. این مکان جایی است که میتواند خیلی از خانوادهها رو به حالخوش برساند. من خودم تخریب زیادی داشتم، در زندگی حالخرابی زیادی دیدم که حالم خراب شد؛ ولی الان با حالخوش مسافرم، حال من هم به مرور زمان بهتر میشود. این آرامش را مدیون آقای مهندس و عزیزانی که این مکان را بنا کردند، هستم. من وقتی اولین بار وارد کنگره شدم با راهنمای تازه واردین خودم که خانم سمیه عزیز بودن صحبت کردم. انرژی خوبی که از ایشان دریافت کردم آنقدر زیاد بود که باعث ادامهدادن من در این مسیر نور شدند و هنوز هم این انرژی ادامه دارد. خدا را شکر میکنم تا به امروز برای حالخوب خودم و مسافرم تمام تلاشم را کردم و تا پایان سفر تلاشم را ادامه میدهم تا خودم را از تاریکیهای درونم بیرون بکشم و حال مسافرم خوب شود. از راهنمای عزیزم خانم سمیرا تشکر میکنم که وقت گرانبهایشان را بیدریغ و با عشق در اختیار من همسفر میگذارد تا من هم به حالخوش درونی برسم.
به قلم: همسفر فاطمه، راهنما همسفر سمیرا (لژیون شانزدهم)
ویرایش و ارسال: همسفر فاطمه، راهنما همسفر زینب (لژیون یکم)
نمایندگی همسفران نیمایوشیج بهشهر
- تعداد بازدید از این مطلب :
67