مطلب مهمی که در داستان حضرت موسی وجود داشت خواستههای نفس بود، یعنی قدرت اصلی در خواستهها است، در این داستان برای رسیدن به هدف و خواستهها دو الگو برای ما مطرح شده است؛ یکی الگوی فرعون است که به هر قیمتی میخواهد به خواستهاش برسد و دیگری الگوی خداوند است که با کمترین کنش و تخریب عمل میکند. روش رسیدن به خواستهها خیلی مهم است مثلاً شما یک قرص میخورید که سردردتان خوب شود، ولی دچار امراض دیگری میشوید خواسته درست بوده، ولی روش درست نبوده است و از روشی استفاده میکنید که کبد و کلیه از کار میافتد، پس این روش فرعون است همه چیز را نابود میکنید تا به یک خواسته برسید. خداوند در این داستان میفرمایند؛ کسی که برای رسیدن به خواستهاش از هر روشی استفاده میکند تبهکار است و چیزی که باعث استفاده از این روش میشود داشتن کبر و غرور است، در ادامه خداوند میفرمایند؛ بروید و با زبان خوش با فرعون صحبت کنید یعنی خداوند باز میخواهد به فرعون فرصت بدهد که برگردد، حضرت موسی میرود و میخواهد هدایتش کند و قومش را نجات دهد تا فرعون رستگار شود و معجزههایش را نشان میدهد جادوگرها ایمان میآورند، ولی باز هم فرعون نمیپذیرد و ایمان نمیآورد چون نمیتوانست از خواسته خودش بگذرد و دیگر قدرتی نداشت. مسئله جادو در داستانهای کلامالله مطرح شده است یعنی یک چیزی وجود دارد زیرا نیروهای منفی و شیطانی وجود دارند، ولی جادو روی القاء اثر میکند یعنی خودش مستقیم کاری را انجام نمیدهد بلکه روی ذهن انسان القاء و او را آماده میکند تا وارد یک افکار و دنیای منفی شود، البته جادو به انسان اثر نمیکند مگر به اذن الهی باشد.
وقتی خداوند عذابهایی را برای این قوم نازل میکند دریا شکافته میشود و فرعون نمیتواند عبور کند و غرق میشود این شکافته شدن مفاهیم دیگری نیز دارد چون این داستان در زندگی ما هم جاری است و میتواند دریای علم باشد وقتی دریای علم شکافته میشود و دانشی بهوجود میآید کسانی که در اسارت هستند به واسطه دانشی که کسب میکنند میتوانند از اسارت آزاد شوند. در مسئله اعتیاد بعد از اینکه علم اعتیاد شکافته شد افرادی که اعتیاد داشتند از اعتیاد خارج شدند، ولی افرادی که روش نادرست درمان را انجام دادند از بین رفتند، در نهایت اگر علم باشد انسان میتواند از بند آزاد شود. وقتی داستان وارد مرحله دوم میشود یعنی بعد از نجات بنیاسرائیل این مرحله شامل قومی است که از تاریکی خارج شدهاند و میخواهند مثل یک انسان آزاد زندگی کنند، حضرت موسی میرود تا برای اینها فرامین زندگی کردن را بیاورد، ولی در این فاصله این قوم باز هم میخواهند خواسته خودشان را دنبال کنند. نکتهای که اینجا وجود دارد این است که عزت و بزرگی نزد خداوند است اگر میخواهید به خواسته خود برسید باید به خداوند نزدیک شوید مانند قومی که در تاریکی بود خداوند به واسطه حضرت موسی و به واسطه دانشی که به ایشان میدهد آنها را از شرایط بد خارج میکند، وقتی که دوباره نجات پیدا کردند خواسته خودشان را اولویت قرار میدهند و وارد جهان تاریکی میشوند، اینها برای ما درسی است که وقتی از جهان تاریکی خارج میشویم وارد روشنایی و سفر دوم میشویم باید این قسمت دوم را با تلاش و دانش تکمیل کنیم، اگر انسان سرخوش و ناآگاه باشد دوباره به شکل دیگری به جهان تاریکی بر میگردد پس این داستان و خروج انسانها از تاریکی جاری هستند اگر ما درست حرکت کنیم به جایی میرسیم که دیگر تلاشهایمان سخت و دشوار نیست بلکه لذتبخش میشود.
ویرایش: همسفر سپیده (خدمتگزار سایت)، همسفر زهرا (خدمتگزار سایت)
ارسال: همسفر نازنین (خدمتگزار سایت)
همسفران نمایندگی اسبیکو (خرمآباد)
- تعداد بازدید از این مطلب :
181