جلسه سیزدهم از دوره چهلوسوم جلسات آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی خمین با استادی راهنمای محترم مسافر طاهر نگهبانی مسافر باقر و دبیری مسافر حمیدرضا با دستور جلسه 《وادی چهارم و تاثیر آن روی من》 در روز پنجشنبه سیویکم خردادماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ شروع به کار نمود.
![](/EditorFiles/Image/photo1718963840.jpeg)
خداوند را خیلی شاکر و سپاسگزارم که امروز در این جایگاه و در خدمت شما عزیزان هستم.
انشاالله که با کمک و مشارکت هم، جلسه خوبی داشته باشیم از حجت عزیز تشکر میکنم که بنده را لایق دانستند که اکنون در این جایگاه بشینم و خدمت کنم واز دبیر و نگهبان هم تشکر میکنم و یک تشکر ویژه هم از گروه مرزبانی و ایجنت محترم دارم.
در این خاک در این مزرعه پاک
به جز مهر به جز عشق دگر تخم نکاریم
یک پیام دارم اینکه اعتیاد درمان دارد و درمان قطعی دارد و درمان اعتیاد با درمان سیگار تکمیل میشود.
وادیها در کنگره تابلوی راهنما هستند کسی این راه و تابلوها را گذاشته که خودش این مسیر را رفته و برگشته
و حدود ۱۴۰۰ سال پیش برای قومی که به جهل و نادانی فرو رفته بودند و بت میپرستیدند و دختران خودشان را زنده به گور میکردند خداوند یکی از بندگان عزیز و بزرگش را با یک کتاب آسمانی فرستاد و گفت رسالت دارید که این قوم را از جهل و تاریکی نجات دهید.
و اینک در عصر خود ما که یک قوم هستیم یک قبیله مصرف کننده هستیم خداوند رحم کرد و یک بزرگی را با یک متد و با چند کتاب فرستاد که به داد ما برسد.
در وادی اول که وادی تفکر است ما به دوتا موضوع فکر میکنیم اینکه ما چه زمانی گم میشویم؟ وقتی که مبدا را نداریم و وقتی نمیدانیم کجا هستیم. وقتی میفهمیم در تاثیر یخبندان در دمای شصت درجه منفی صفر هستیم و آنجا گم شدیم آنوقت دنبال راه میگردیم و کنگره به ما نشان داده میشود، میآییم کنگره و تفکر دوم در کنگره شکل میگیرد آیا کنگره جای خوبی است یا جای خوبی نیست؟ اگر جای خوبی نیست پس چرا میگویند جای خوبی است؟ وقتی خودش و جایگاهش را میبیند به یک ناامیدی میرسد، نه چهره خوبی نه ظاهر خوبی نه زندگی خوبی و نه کار خوبی، به همین خاطر به ناامیدی میرسد.
آقای مهندس میدانستند که وادی دوم را قرار داده و این وادی میگوید عزیزم امیدوار باش تو الکی نیستی بیهوده نیستی. بعد وقتی که سفر را میخواهیم شروع کنیم دنبال گریزگاه میگردیم نیروهای شیطانی بیکار ننشستند میآیند و میگویند که تقصیر دیگران بوده، جناب مهندس وادی سوم را آورده که میگوید تقصیر کسی نبوده و فقط خواسته خودت بوده که مصرفکننده شدی و بعد معتاد شدی و باید خودت زحمت درمان خودت را بکشی.
یک گریزگاه دیگر باقی میماند و گریزگاه وادی چهارم است که ما میگوییم که خب این خواست خدا بوده و بهتره که در حقیقت توپ را توی زمین خدا انداختیم و باز هم آقای مهندس وادی چهار را میآورد که میگوید نه عزیزم این خبرها نیست من خدای تو هستم من خالق تو هستم من آقای مهندس را آوردم برای درمان تو، حالا تو چی میخواهی بگویی؟ آیا غیر از این هست؟ اینکه ما انتظار داریم یک دستی از غیب در بیاید و اعتیاد ما را درمان کند و ما هیچ زحمتی به خودمان ندهیم که این خبرها نیست. سیدی موسی را که استاد امین گفته گوش بدهید ببینید که خدا برای اینکه قوم موسی را از دست فرعون نجات بدهد حضرت موسی را متولد میکند و صبر میکند تا بزرگ شود بعد به او ماموریت میدهد یعنی حرکت یعنی وظیفه یعنی مسئولیت، نمیخواهد که خودش یکدفعه کن فیکون کند، این همه جا اتفاق میافتد.
وادی چهار فقط میخواهد جایگاه خدا را و ما را مشخص کند که میگوید عزیز من! خدا کار خودش را کرده و جایگاه خودش را نیز بلد است خدا چراغ جادو یا غول جادو نیست و خدا نوکر ما نیست، ما از صبح که بلند میشویم میگوییم خدایا چک دارم چک من را پاس کن بدهی من را بده مریضی من را خوب کن اعتیاد من را درمان کن. در وادی چهار میگوید که معلوم نیست چه کسی میخواهد به فرمان برسد! خدا میخواهد به فرمان برسد یا ما میخواهیم به فرمان برسیم؟ ما خطا کردیم ما اشتباه کردیم ما مصرف کننده شدیم یا خدا؟ میگوید جایگاه را تشخیص بدهیم.
من مسافر که راه تاریکی را رفتم خانوادهام را هم با خودم بردم امروز مسئولیت آنها با من است یعنی من باید خیلی بیشتر از آن چیزی که هست برای درمان خودم وقت بگذارم به خاطر خودم و خانوادهام. ما همه داخل یک ماشین بودیم همسفرها را داخل تاریکی بردیم ما توی استرس بردیم ما توی اضطراب بردیم ما توی نگرانی بردیم پس ببینید مسئولیت به عهده ما است و درمانگر تکتک خود ما هستیم انشاالله که به این راه و روش خوب گوش کنید و عمل کنید تا بتوانیم خودمان و خانوادههای خودمان را نجات بدهیم.
سپاسگزارم که گوش کردید.
نویسنده: مسافر محسن از لژیون یکم
- تعداد بازدید از این مطلب :
127