English Version
English

لّیسّ اِلانسانّ اِلی ما سَعی

لّیسّ اِلانسانّ اِلی ما سَعی

گزارش لژیون نهم به راهنمایی همسفر هاجر پیرامون دستورجلسه "وادی چهارم و تاثیر آن روی من" و تعدادی از همسفرهای این لژیون مشارکت‌های خودشان را به اشترک گذاشتند.

مشارکت راهنما همسفر هاجر:
در مسائل حیاتی؛ به خداوند سپردن، یعنی سلب مسئولیت از خويشتن. انسان موجودی است که گاهاً در مسائل حیاتی و مهم مسئولیت خود را به خداوند محول می‌کند و خود در گوشه‌ایی می‌‌نشیند و تنها راه رسیدن به اهداف حیاتی‌اش را راز، نیاز و نیایش می‌داند.
آری! درست است دعا و راز و نیاز التیام‌بخش وجود انسان و باعث آرامش او می‌گردد؛ اما این که ما برای رسیدن به خواسته‌هایمان تنها این روش را انتخاب کنیم و حرکتی برای رسیدن انجام ندهیم، هیچ اتفاقی نمی‌یفتد. زمانی راز و نیاز و توکل تاثیرگذار خواهد بود که ما بتوانیم در مسیر درست حرکت کنیم و تلاش و کوشش نمائیم. همان‌طور که در قرآن کریم آمده انسان چیزی نیست جزء با سعی و تلاش، کوشش خودش :لّیسّ اِلانسانّ اِلی ما سُعی" در این وادی باید بین مسئولیت‌های خود و خداوند مرزی را تعیین نمائیم تا دچار گمراهی و اشتباه نشویم. خداوند هنگام آفرینش به انسان اختیار داد و او را بر سر دوراهي قرار داد؛ پس مسئولیت برعهده خود او است که کدام راه را انتخاب کند و برای رسیدن به آن راه و هدف تلاش نماید. هنگامی که انسان در مسیر درست قرار می‌گیرد و با اختیار خود مسیر درست را برمی‌گزیند نیروهای الهی و دست‌های آسمانی همه به کمک او شتافته و او را در مسیر درست یاری می‌دهد.
قبل از ورود من به کنگره، مسبب تمام مشکلات روحی  جسمی و زندگی خود را از مسافر‌ام می‌دیدم و با این دیدگاه زندگی می‌کردم که او تمامی این مشکلات را به وجود آورده است و با این دیدگاه از خود سلب مسئولیت می‌نمودم. مسئولیت همسر، مسئولیت مادر یک خانواده، مسئولیت دختر یک خانواده را از خود سلب کرده بودم؛ حتی مسئولیت‌هایی که در قبال خودم داشتم را به فراموشی سپرده بودم. نمی‌توانستم مادر باشم و مادری کنم، همسر باشم و همسری کنم، همسرم را کوه مشکلات می‌دانستم و خودم را مبرا از هرگونه خطا و اشتباهی. نمی‌توانستم او را با این مشکلی که دارد قبول کنم؛ پس تنها راه ادامه زندگی خودم را سلب مسئولیت‌های خودم می‌دانستم؛ اما با ورودم به کنگره دریافتم که او مصرف‌کننده بوده؛ اما من به عنوان همسر با رفتار درست در مقابل او می‌توانستم حد و مرز خودم را مشخص کنم و مسئولیت‌های مخصوص خودم را داشتم.
دست از شِکوه و شکایت خداوند برداشتم و متوجه حد و مرز خود شدم. آموختم عملکرد من در عوض کردن تقدیر من موثر است و نباید دست به روی دست بگذارم که بله این تقدیر، تقدیر من بوده و است و خواهد بود. دریافتم در بعضی مسائل محدود، نمی‌توان با تقدیر و خواست الهی جنگید؛ اما جاهایی که نیاز به حرکت و تلاش باشد نباید فروگذار کنیم و در پایان هم تشکر می‌کنم از راهنمای بسیار خوبم خانم طیبه عزیز ان‌شاءالله هرجا که هستند آرامش میهمان همیشگی قلب مهربانشان باشد و از آقای مهندس و خانواده محترمشان که ما در کنگره هر آنچه داریم از آموزش‌های ایشان بوده که توانستیم مسئولیت‌های خودمان را به عهده بگیریم، با وجود کتاب وادی و دیگر متون کنگره و سی‌دی‌ها و آموزش‌هایی که گرفته‌ایم، توانستیم جایگاه خودمان را در اجتماع، در خانواده به دست بیاوریم و خودمان را پیدا کنیم.

مشارکت همسفر سمیرا درباره سی‌دس نامه پیشین:
انسان‌ها برمبنای اختیار خودشان و اختیار داده زندگی‌شان برنامه‌ریزی می‌کنند. در مورد خواست، تقدیر و فرمان الهی صحبت می‌کند که خواست؛ یعنی تلاش کردن و چقدر هزینه کردن، سعی کردن برای چیزهایی که ما می‌خواهیم. تقدیر یعنی امروز در مورد چه چیزی فکر می‌کنی، داری چه می‌کاری، چه زحمتی را می‌کشی و این‌ها را فردا برداشت می‌کنی؛ یعنی هر کسی در هر جایگاهی که است بر‌مبنای خواست آن تقدیر خودش است و این‌که شما خواست داری و تقدیر خودت را هم داری انجام می‌دهی و تلاش می‌کنی، می‌کاری؛ ولی فرمانش دست خداوند و اذن صادر بکند و فرمان بدهد و مثل این می‌ماند که می‌گوید تو می‌کاری؛ ولی باریدن باران دست خداوند و نابودش کردن آن هم دست خداوند است؛ پس همه چیز برمبنای تقدیر ما تو صور پنهان و فراتر از صور پنهان اتفاق می‌افتد. هر انسانی جایگاهی دارد و هر چیزی که است و در هر مکانی قرار دارد، اولش آن خواست و تقدیر که خودش از قبل کاشته و فرمان خداوند است. خیلی وقت‌ها‌ ما می‌خواهیم؛ ولی شاید صلاح‌مان نیست که آن فرمان برسد. یک‌سری انسان‌ها هستند که گنج درون پیدا کنند، گنج درون چی؟یعنی آگاهی علم، معرفت، عشق، شناخت، ادب، محبت و ...  این‌ها چیزهای هستند که درون ما است؛ اما باید این گنج را پیدا کنیم. بیرون از ما هیچ خبری نیست و همه چیز در درون خودمان است و باید آن‌ها را پیدا کنیم. عطر گل را مثال می‌زنند، عطر گل را نمی‌توان بیان کرد باید از تمثیل استفاده کرد.

 همسفر مژگان درباره وادی چهارم:
در مسایل‌حیاتی؛ مسولیت دادن به خداوند، یعنی سلب مسئولیت از خویشتن. این‌که نباید مسئولیت کارهای خود را به خداوند واگذار کنیم و همیشه مسولیت‌ها دو طرفه بوده، هم در خانواده، جامعه و نسبت به خداوند و به این معنا نیست که خداوند را قبول نداریم، بلکه باید مرزهای بین انسان و خداوند مشخص بشود و بخاطر حق انتخاب که خداوند به انسان داده، خواسته‌های او به دو دسته معقول و غیرمعقول تقسیم می‌شوند که این فقط برای انسان است و یک حیوان خواسته‌های معقول و غیرمعقول ندارد و فقط چیزی در وجودش نهادینه شده است که برای حب بقا است؛ بنابراین نفس انسان بر مبنای خواست و دانایی در یک رتبه و درجه قرار می‌گیرد و با یکدیگر متفاوت است.
به طور کلی نفس سه مرحله دارد. یک نفس آماره یا امر‌کننده که بالاترین مرحله نفس در حیوان اولین مرحله نفس در انسان می‌باشد که در این مرحله فرد می‌خواهد به خواسته‌هایش برسد. دوم نفس لوامه یا سرزنش‌کننده، در این مرحله انسان به دانایی و آگاهی بالاتری دست پیدا می‌کند و وارد نفس سرزنش‌کننده می‌رسد و در این مرحله انسان؛ اگر کار اشتباهی و خلافی انجام دهد، بلافاصله عذاب وجدان می‌گیرد و خود را سرزنش می‌کند و پایان نفس اماره یک نقطه خاص نیست، ممکن است فرد هنوز صفات امر‌کننده را داشته باشد و وارد نفس سرزنش‌کننده شود و به مرور از نفس امر‌کننده فاصله می‌گیرد.
سوم نفس مطمئنه یا قابل اطمینان؛ وقتی انسان مراحل نفس امر‌کننده و سرزنش‌کننده را با تزکیه و پالایش و دانایی پشت سر می‌گذارد، وارد دروازه‌های نفس مطمئنه می‌شود و در این مرحله فرد هیچ کار غیرمعمولی و غیرمنطقی انجام نمی‌دهد، نه در ظاهر، نه در باطن، نه در خواب و نه در بیداری؛ زیرا خواسته‌های او معقول و منطقی است. کسی که وارد این مرحله شود خداوند او را به بهشت خود دعوت کرده و انسان‌های کمی هستنن که به این مرحله رسیده باشند.

 همسفر فاطمه درباره سی‌دی قضاوت:
بعضی اوقات پیش می‌آید که انسان صفات و ویژگی‌هایی را در فردی می‌بیند و حالش بد می‌شود و به این فکر می‌کند که من از آن ویژگی و صفات بد به دور هستم؛ ولی صفات بد را ندارم و آن صفات را دوست ندارد و خوشس نمی‌آید؛ ولی در حالی که باید با اطمینان گفت که خودت هم این صفات را داری؛ چون اگر نداشتی، نمی‌توانستی احساس کنی و بدت بیاد؛ پس اگر صفت یا ویژگی بدی را در کسی مشاهده کرده‌ایم و در ما احساس نفرت، بیزاری بوجود آمد، آن ویژگی در خود ما است، حالا یا پنهان یا اشکار.
زمانی‌که دچار احساس بد شدیم، بعد قضاوت انجام می‌دهیم و شروع می‌کنیم به تجربه و تحلیل‌کردن و بعد هم منجر به محکوم کردن آن شخص یا مجموعه که به آن حس بد داریم و حتی در ذهنمان مجازات هم می‌کنیم. حالا اگر ما این فراینده قضاوت کردن را متوقف کنیم، نتیجه به سود ما می‌شود و شرایط طوری محیا می‌شود که آن صفت بد را از خودمان کشف کنیم؛ اگر ما بتوانیم صفات بد را در خودمان پیدا کنیم و آن را از بین ببریم به نفس اماره خودمان غلبه کرده‌ایم و به حال خوب می‌رسیم؛ وقتی ما دائماً در حال قضاوت کردن هستیم؛ اگر عیب‌های خودمان را نمی‌بینیم و هر چه دیگران بگویند، قبول نمی‌کنیم و نفس ما به ما حقه می‌زند. تو چقدر زرنگی، تو چقدر تیزبینی، تو چقدر خوبی که توانستی عیب‌های دیگران را پیدا کنی و به این ترتیب ما فریب می‌خوریم و از خودمان قافل می‌شویم و انرژی خودمان را از دست می‌دهیم.

تهیه و تایپ: همسفر سهیلا رهجوی‌ راهنما همسفر ایران (لژیون‌ چهاردهم)
ارسال: همسفر ملیکا‌ رهجوی راهنما همسفر مهناز (لژیون دوم)
همسفران نمایندگی ابن‌سبنا

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .