دهمین جلسه از دوره پنجم جلسات لژیون سردار نمایندگی صالحی به استادی مسافر دنورحسن و نگهبانی مسافر کیان و دبیری مسافر رضا با دستور جلسه " وادی چهارم و تاثیر آن روی من " مورخ ۱۴۰۳/3/۳0 رأس ساعت ۱۵:۴۵ آغاز به کارکرد.
![](/EditorFiles/Image/44(331).jpg)
سخنان استاد :
سلام دوستان حسن هستم یک مسافر. ابتدا از راهنمای محترم خود آقا بهروز تشکر میکنم، همچنین از نگهبان محترم جلسه آقا کیان تشکر میکنم که این فرصت را در اختیار من قراردادند که این جایگاه را تجربه کنم و از شما عزیزان درس بگیرم. دستور جلسه وادی چهارم و تأثیر آن روی من است، همانطور که مستحضر هستید در این وادی به ما میگوید در مسائل حیاتی سپردن مسئولیت به خداوند یعنی سلب مسئولیت از خویش.
پیش درآمد وادی چهارم سه وادی گذشته است که پایه و اساس آن تفکر است که به ما میآموزد که قبل از هر کاری باید به آن بیندیشیم و در مورد آن تفکر و تأملکنیم. اما در وادی چهارم مرزی بسیار ظریف میان مسئولیتهای ما و مسئولیتهای خداوند مشخص میگردد و به من میآموزد که تمام بار مسئولیت زندگی خویش را بپذیرم و تنها خودم هستم که میتوانم مشکلات و مسائل خود را حل کنم. که مسئولیت آنها فقط و فقط بر دوش خودم است، مسئله دیگری که در وادی چهارم مطرح میشود مقوله اختیار است به این معنی که انسان تنها موجودی است که در این کره خاکی دارای اختیار است به این صورت که میتواند به اختیار خود مسیر و راه خود را مشخص کند. اینکه راه ارزشها را انسان پیش ببرد یا راه ضد ارزشها را و این اختیار کاملاً به انسان تفویض شده است.
![](/EditorFiles/Image/1(4312).jpg)
همچنین در این وادی برای ما راه را نشانهگذاری کرده است. به این معنی که راههای ارزشی و راههای ضد ارزشی هرکدام به چه نتیجهای ختم خواهد شد و اینکه زمانی درخواستها و راز و نیاز ما از خداوند اجابت میشود که خودمان سعی و تلاش و کوشش کنیم و همچنین درراه ارزشها قدم بگذاریم. اگر بخواهم در مورد تجربه شخصی خویش صحبت کنم باید بگویم متأسفانه در ابتدای سفرم بااینکه برگشتخورده بودم و این راه را برای بار دوم در حال طی کردن بودم بازهم نمیتوانستم با مفاهیم و مطالب ارتباط برقرار کنم به همین موضوع امکان تغییر در حال روحی و جسمیام را سلب نموده بودم. این وضعیت همانطور ادامه داشت و من نمیتوانستم برداشت خوبی از سفر خود بکنم تا اینکه روزی به یاد دارم که حالم خیلی بد بود، آنقدر حالم بد بود که به خودم میگفتم بهمحض اینکه جلسه تمام شود با ساقیام تماس میگیرم و جنس تهیه میکنم و مصرف میکنم.
اما در همان جلسه وقتی در لژیون آقا بهروز حضور داشتم ایشان فرمودند قرار بر این است که برای شعبه لواسان مبالغی عزیزان بهصورت داوطلب پرداخت کنند و اگر کسی نیت دارد و دلش میخواهد که کمک کند برود و هر میزان که دلش میخواهد کمک کند. در آن روز و در آن لحظه حالم بسیار بد بود و میدیدم راهنمایم هرچقدر مرا راهنمایی میکند و برایم مسائل را توضیح میدهد و سعی بر این دارد که به من کمک کند اما بازهم مسیر خود را میرفتم و به حرف کسی گوش نمیدادم. و این مسئله حال مرا بسیار خراب کرده بود، تصمیم خود را گرفتم و بلند شدم و رفتم و ۲ میلیون کارت کشیدم حال اینکه در حسابم ۲ میلیون و ۴۰ هزار تومان پول داشتم و به نظر خودم از همان روز و با همین حرکت راه برای من گشوده شد و در ادامه از طریق دوستان و همسفرانم با لژیون سردار آشنا شدم.
![](/EditorFiles/Image/2(5323).jpg)
سپس با مشورت باراهنمای عزیزم و کسب تکلیف از ایشان عضو لژیون سردار شدم، یادم میآید وقتی ۲۵ میلیون از تعهد خود را پرداخت کردم انگار باری عظیم از روی شانههای من برداشته شد و در ادامه احساس کردم اجازه فهم بسیاری از مطالب به من داده شد و از آن روزبه بعد در مسیر بهبودی قرار گرفتم. رنگ و رویم عوض شد، حس و حالم عوض شد و توانستم باراهنمای عزیزم و همسفرانم در لژیون ارتباط بگیرم که این موضوع در کیفیت حال من تأثیر بسزایی داشت و خدا را شکر میکنم که این معجزه در من رخ داد و من تمام اینها را مدیون لژیون سردار هستم و امیدوارم بتوانم در آینده نیرویی خدمتگزار در کنگره ۶۰ و لژیون سردار باشم. ممنونم از شما عزیزان که به صحبتهای بنده گوش کردید.
تایپ و تنظیم : رضا موسوی لژیون یکم
- تعداد بازدید از این مطلب :
88