جلسه هشتم از دوره چهلم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ ویژه مسافران نمایندگی دانیال اهواز با استادی مسافر فرود، نگهبانی مسافر غضنفر و دبیری مسافر حجت با دستور جلسهی «وادی چهارم و تأثیر آن بر روی من» در روزسهشنبه مورخ ۱۴۰۳/۰۳/۲۹ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار نمود.
![](/EditorFiles/Image/IMG_20240620_095726_628.jpg)
خلاصه سخنان استاد؛
سلام دوستان فرود هستم مسافر، در ابتدا سپاسگزار خداوند هستم که در جمع شما حضور دارم، از ایجنت محترم شعبه، راهنمای عزیزم و نگهبان جلسه متشکرم که اجازه دادند در این جایگاه حضور پیدا کنم و آموزش بگیرم. من هم یک روز با حال خراب و ورشکسته درونی به طوری که به آخر خط رسیده بودم وارد شعبه دانیال اهواز شدم و به دنبال یک راه نجات برای خروج از تاریکی اعتیاد بودم. به یاد دارم که که برای ورود به کنگره ابتدا با یکی از دیدهبانان محترم که در شهرکرد حضور داشتند. صحبت کردم و ایشان شماره تلفن آقا شارود را به من دادند و بعد از دوبار صحبت با ایشان تلنگری به من وارد شد، متوجه شدم که موضوع اعتياد و درمان در اینجا به گونهای دیگر است و همین موضوع باعث گردید تا بعد از ۱۵ سال تجربه ترک اعتیاد، راهنمایی و داشتن رهجو در NGO دیگر بتوانم سفرم را در کنگره آغاز کنم، الحق هم اینجا کاملاً متفاوت با سایر مکانهایی بود که تا به امروز تجربه کردم.
زمانی که در ابتدا وارد کنگره شدم سی دی وظایف رهجو را که کار کردم و متوجه شدم که در هر جایگاه و مقامی که هستم زمانی که از این درب وارد میشوم باید همه تفکر، علم، دانش و هر چیزی که دارم را پشت درب این مکان بگذارم و مانند یک شخص عادی و شاگرد وارد کنگره بشوم تا بتوانم به آن نتیجهی مطلوب برسم و به گونهای جایگاه حقیقی من را در اینجا به من نشان داد.
در این یک سال متوجه شدم که مسئلهای که باعث بیشترین ضربه به من و زندگیم گردیده است، جهل و نادانیام بوده که همیشه خیال میکردم که بسیار آگاهی و دانش دارم، ولی با آموزشهایی که از راهنمای عزیزم گرفتم و در این بستری که فراهم گردید متوجه شدم که در کجای کار و زندگی قرار داشتم. من اختیار هیچ کدام از مسئولیتهای زندگیم را نداشتم و همیشه به دنبال این بودم که مسئولیت و مشکلاتم را گردن دیگری بیندازم و همیشه در حال ناله و گلایه از خداوند بودم ، در رابطه با کارم، زندگیام و حتی شهری که در آن ساکن بودم.
چراهای بسیاری که در مقابل پروردگار برای من مطرح شده بود، باعث انحراف هرچه بیشتر من از مسیر زندگیم گردید، ولی بعد از حضور در کنگره، آموزشها آرام آرام صورت پذیرفتند، اولین چیزی که در وادیها به من گفته شد؛ تفکر بود، در وادی دوم به من گفتند که تو بیهوده نیستی، در وادی سوم متوجه شدم که؛ هیچکس به اندازه خود من به خودم فکر نمیکند و زمانی که با این مفاهیم آشنا شدم متوجه شدم که؛ من اختیار دارم تا راه و مسیر زندگیم را خودم انتخاب کنم البته میبایست با عواقب آن هم روبرو شوم چه خوب و چه بد. در ادامه درک کردم که بسیاری از تصمیماتم را بدون تفکر و تعقل میگرفتم و اگر تفکر میکردم راهم به اعتیاد ختم نمیشد.![](/EditorFiles/Image/IMG_20240620_095714_581.jpg)
وقتی که وارد وادی چهارم شدم، یاد گرفتم که مشکلاتی که بیرون از من هستند و مشکلاتی که بر سر راه من قرار میگیرند همه به من مربوط میشود و مشکلات من مربوط به دیگران نیست و بر اساس آن اختیاری که به انسان داده شده من مختارم تا راه درست و یا راه ضد ارزشها را انتخاب نمایم.در ابتدا به واسطه تفکری که نسبت هستی و خلقت داشتم، احساس میکردم که خداوند به من ظلم کرده است، دیگر به فردی خداناباور تبدیل شده بودم، اما وقتی وارد کنگره شدم متوجه شدم که نیروهایی وجود دارند، فهمیدم که برای شناخت خداوند ابتدا باید خودم را بشناسم.
فکر میکردم صرفاً یک جسم هستم که با مرگ از بین میروم، ولی در اینجا آموزشهای کنگره به من یاد داد که من ورای این تفکرات و افکار هستم و با مرگ از بین نمیروم، بلکه موجودی ابدی هستم، حیات خود یک معجزه بسیار بزرگ است و انسان موجودی است که ابعاد ناپیدای بسیاری دارد. امروز دیگر میدانم باید در شرایط خاص و مسائل سرنوشت ساز زندگی باید با تمام قدرت وارد بشوم و مسئولیتم را به دیگران واگذار نکنم، ابتدا تمام تلاش خود را مینمایم و بعد هم میتوانم انتظار کمک و مساعدت از طرف قدرت مطلق یا نیروی نظام دهنده هستی داشته باشم.
در آخراز جناب مهندس و خانواده محترمشان متشکرم که این بستر را فراهم کردند. از اینکه به صحبتهای من گوش دادید از همه شما سپاسگزارم.
گروه سایت نمایندگی دانیال اهواز
عکاس؛ مسافر شایان لژیون هفتم
تایپ؛ مسافر امیرحسین لژیون هفتم
ارسال؛ مسافر محمد لژیون پانزدهم
- تعداد بازدید از این مطلب :
143