English Version
English

سرزمین بخشش، سرزمین زیبایی‌ها است

سرزمین بخشش، سرزمین زیبایی‌ها است

موفقیت این نیست که چه چیزی در پیش روداریم، موفقیت در این است که چه چیزی در پشت سر به‌جای می‌گذاریم. سختی‌ها برای این نیستند که ما را متوقف کنند وجود دارند تا ما را آماده کنند، رشد و پیشرفت دهند. خدا در هیچ کجا، همچون آنجایی پرستش نمی‌شود که آدمی برای نیکی کردن به دیگران گام برمی‌دارد. بخشش هر‌کس به‌اندازه عشق او است، بخشنده‌ها عاشق هستند.

 

در خدمت دیده‌بان مسافر علیرضا زرکش هستیم، ضمن خوش‌آمد گویی به ایشان جهت حضور در نمایندگی جواد گفت‌و‌گویی ترتیب داده‌ایم‌ که نظر شما عزیزان را به خواندن این مصاحبه دعوت می‌کنیم. مسافر علیرضا با آنتی ایکس مصرفی تریاک و شیره وارد کنگره شدند. با متد DST و داروی OT به مدت ٩ ماه و ١۵ روز باراهنمایی مسافر محمد سفر کردند. رشته ورزشی ایشان دوچرخه‌سواری هست. هم‌اکنون نزدیک به 20 سال است که با دستان پرمهر آقای مهندس آزاد و رها هستند.

 

لطفاً بگویید اولین خدمتی که‌ در کنگره انجام دادید چه بود؟

مسلماً انسان‌ها اولین خدمت را به خودشان می‌کنند. اولین خدمت من این بود که متوجه شدم؛ باید برای درمان اعتیاد سفر کنم، چون خدمت‌ از درون شروع می‌شود. آقای مهندس در این مورد می‌فرمایند: "هر چیزی از درون شروع می‌شود و در بیرون به نمایش گذاشته می‌شود"؛ بنابراین افراد بایستی بدانند که در سفر اول فقط دریافت‌کننده خدمت هستند و پس از مدتی می‌توانند خدمت کنند. وقتی‌که شما مشارکت می‌کنید، یعنی در حال خدمت هستید؛ چون وقتی خدمت می‌کنید از آن لذت می‌برید؛ من زمانی که در سفر اول بودم، بیشترین لذت را از مشارکت کردن به دست می‌آوردم.

 

چگونه بین مسئولیت‌‌ دیده‌بانی، خانواده و کار‌های روزانه خودتان، تعادل را برقرار می‌کنید؟

اصلاً این ضلع آمده است تا بقیه چیزها را متعادل کند. زمان‌هایی که در کنگره هستم، خانواده و کارم تحت شعاع قرار می‌گیرند، یعنی بودن در کنگره به مسئولیت‌های دیگر من نظم می‌دهد. کسانی که فکر می‌کنند؛ باید برای کنگره، خانواده و کارشان وقت بگذارند، قطعاً این فکر درستی است؛ اما در واقعیت امر هیچ‌کدام از آن‌ها در مرز دیگری قرار نمی‌گیرند و در دل یکدیگر هم نمی‌روند، یعنی وقتی‌که وارد کنگره می‌شوید و در حال خدمت هستید در ذهنتان فکر می‌کنید که از چیز دیگری می‌زنید؛ درصورتی‌که اگر این‌گونه باشد، دیگر اسم آن خدمت نیست، اسم آن خیانت است؛ چون وقتی وارد این ضلع می‌شوید به دو ضلع دیگر خیانت می‌کنید، پس خدمت نیست؛ چون خدمت کردن باعث رشد ما می‌شود، مثلاً اگر زمانی در زندگی دعا می‌کنید، درواقع دارید به خودتان می‌پردازید، نه به دیگران.

 

ما یک قسمت با خانواده و یک قسمت با جامعه و محیط کار و یک قسمت هم خودمان هستیم. خیلی از افراد این قسمت از خودشان را به همراه ندارند، برای همین وقتی این خدمت‌ها را وارد زندگی‌شان می‌کنند، فکر می‌کنند که اضافه‌کاری انجام می‌دهند؛ درصورتی‌که بزرگ‌ترین کاری که یک انسان می‌تواند انجام بدهد، این است که به خودش بپردازد. ضلع خدمت کردن، یعنی این‌که من به خودم می‌پردازم و اصلاً جای آن در زندگی من خالی است. زمانی که این ضلع در من شکل می‌گیرد، ضلع‌های دیگر را متعادل می‌کند. زمانی که یک راهنما، یک دیده‌بان، یک مرزبان و یک خدمت‌گزار کارش را انجام می‌دهد، درواقع کار بزرگی نیست که بعضی‌ها می‌گویند: چگونه این خدمت را انجام می‌دهد؟ دیگر جای تعجب و سؤال ندارد؛ زیرا اگر خدمت‌ها نباشند، شما ناقص هستید.

 

تغییر جایگاه همیشه با اضطراب و استرس همراه است، آیا شما هنگام دریافت جایگاه دیده‌بانی دچار استرس و اضطراب شدید؟

استرس فرد بابت این است که نمی‌داند به کجا می‌رود؛ به عبارتی فکر و ذهنش درگیر شده است؛ درصورتی‌که ذهن از انسان‌ها حفاظت می‌کند؛ اما برای این‌که بتواند حفاظت کند؛ باید یک موضوعی را بزرگ کند، اصلاً کار آن حفاظت است. انسان دانا از ذهن عبور می‌کند. آقای مهندس می‌فرمایند: "ما زمانی به آن دانایی می‌رسیم که در آن جایگاه بمانیم و خدمت کنیم". چیزی که مهم هست، این است که وقتی شما خدمت می‌کنید و آن را به‌صورت صحیح و درست انجام می‌دهید، درواقع با خدمت صادقانه، خودتان را تزکیه و پالایش می‌کنید‌؛ بنابراین به‌هیچ‌وجه نباید نگران باشید، حتی نگران اشتباهات خود.

 

با توجه به این‌که شما دیده‌بان لژیون سردار هستید، برای افرادی که عضو لژیون سردار هستند و برای افرادی که هنوز عضو لژیون سردار نشده‌اند، چه توصیه‌ای دارید؟

انسان‌ها باید اعتقاد داشته باشند و بعد از اعتقاد باید ایمان داشته باشند، چون در ایمان است که ما عمل می‌کنیم و زمانی که شما عمل کنید، به باور می‌رسید و درجایی که باور کردید در همان‌جا است که خداوند یاورت می‌شود. اصلاً سفر آغاز سفر دوم با بخشش است. یک راهنما، یک مرزبان، یک ایجنت و یک دیده‌بان می‌بخشد، چه چیزی را می‌بخشد؟ حضورش را؛ یعنی جانش را، اما آیا جان کافی است؟ می‌گوید: نه! تو باید غیر از جانت علم هم داشته باشی، علم تو چیست؟ آن چیزی است که تجربه کرده‌اید و باید در اختیار دیگران بگذارید. اگر بخواهم آن مطلبی را که آقای مهندس تعریف کرده‌اند را دوباره تعریف کنم، در حقیقت خدمت علمی محسوب نمی‌شود. خدمت علمی آن چیزی است که من رفته‌ام و استفاده کرده‌ام و به یک تجربه مفیدی رسیده‌ام و اکنون در اختیار دیگران می‌گذارم؛ بنابراین بسیاری از ما این کار را انجام می‌دهیم و بسیاری از ما باید کار دیگری انجام دهیم؛ یعنی به‌غیراز جان، علم و تجربه‌مان باید از مالمان هم بگذریم. انسان‌هایی که از این سه ضلع می‌گذرند، شرایط متفاوتی را تجربه می‌کنند و این نیازمند ایمان است.

بسیاری از ما ایمان نداشتیم که بتوانیم مواد را کم کنیم و رها شویم؛ اما زمانی که وارد کنگره شدیم و به ایمان رسیدیم و باور کردیم، این باور، یاور ما شد و باعث شد تا از آقای مهندس گل رهایی دریافت کنیم؛ البته برای ادامه تکامل باید از مالمان ببخشیم و این‌یک قانون است. در دین مرام و مسلک همه انسان‌های خردمند هم وجود دارد. به همین دلیل آقای مهندس عضو شدن در لژیون سردار را در سفر دوم قراردادند تا افراد به‌خوبی آموزش بگیرند. ما باید بدانیم که لژیون سردار از کنگره جدا نیست و جزئی از کنگره است؛ به عبارتی فقط برای انسان‌های ثروتمند نیست. اگر لژیون سردار فقط مختص انسان‌های پولدار بود، آقای مهندس گل‌ریزان را برپا نمی‌کردند؛ البته برای حضور در لژیون سردار، ورودی آن ۶ میلیون تومان است؛ درصورتی‌که الآن دیگر ۶ میلیون تومان پولی نیست؛ بنابراین لژیون سردار مختص انسان‌های پولدار نیست، بلکه برای انسان‌هایی است که می‌خواهند بخشش را تجربه کنند و نمی‌دانند چگونه؟ اگر شخصی از روی ترس ۶ میلیون تومان بدهد، همین ترس باعث حرکت نکردن می‌شود؛ زیرا ترس همیشه وجود دارد و در دست نیروهای اهریمنی قرار دارد. ما می‌توانیم از ترس خود عبور کنیم.

مهم‌ترین دستاوردی که نزد آقای مهندس به دست آوردید، چیست؟

سفر دوم؛ زیرا سفر دوم فقط قطع مواد نیست، سفر دوم مرزبان، دیده‌بان و ایجنت شدن نیست؛ بلکه سفر دوم در عرض حرکت کردن و رسیدن به ذات است. سفر دوم، یعنی شناخت معرفت خویش و داشتن اعتماد و اعتقاد به نیروهای الهی است. سفر دوم، کمک کردن نیروهای الهی به سایر انسان‌ها است. قدر مسلم بزرگ‌ترین دستاورد یک سفر دومی، سفر دوم است؛ بزرگ‌ترین چیزی که ما از آقای مهندس یاد می‌گیریم این است که قدم در مسیری بگذاریم که ایشان روشن کرده‌اند و این چیز کمی نیست و بزرگ‌ترین دستاورد، عبور کردن از سفر دوم است، چه مسافری که مصرف‌کننده مواد بوده و چه همسفر که مواد مصرف نکرده‌ است به‌هرحال فرقی نمی‌کند؛ زیرا همه انسان‌ها به این جهان آمده‌اند تا به ارتقاء برسند و صفاتشان را تغییر بدهند؛ زیرا در سفر دوم صفات تغییر می‌کنند؛ البته ما در اعتقاد و ایمان با یکدیگر متفاوت هستیم.

درواقع آقای مهندس آمده‌اند تا ما را به باور برسانند که می‌شود از اعتیاد و فقر عبور کرد؛ زیراکسی که از اموالش می‌بخشد، درواقع از فقر خود عبور می‌کند؛ بنابراین ما نباید فقط بر این باور باشیم که بایستی فقط وادی اول، دوم و سوم را انجام بدهیم، بلکه باید فکر کنیم که می‌توانیم انسان خوبی باشیم، می‌توانیم یک خدمت‌گزار باشیم، می‌توانیم یک مرزبان، ایجنت و دیده‌بان باشیم یا می‌توانیم یک پهلوان باشیم؛ درواقع فکرش را ما به وجود می‌آوریم، اما بقیه‌اش از جای دیگری می‌آید؛ بنابراین ما باید ایمان داشته باشیم، زیرا با داشتن ایمان، می‌توانیم باور را کامل کنیم. سرزمین بخشش، سرزمین زیبایی‌ها است و بخشش یکی از بزرگ‌ترین صفات خداوند است. همان‌طور که گفته می‌شود: (به نام خداوند بخشنده مهربان)، یعنی به نام خداوندی که بخشش را از روی مهر انجام می‌دهد و همچنین مهر را از روی بخشش انجام می‌دهد و این است ماجرای حیات ما و عزیزترین گنج انسان جانش است و جانش، پولش است. زمانی که یک فرد به کنگره می‌آید‌ و بخشش را تجربه می‌کند، قضیه خیلی متفاوت می‌شود؛ زیرا بعدازآن احساس می‌کند هر آن چیزی را که دارد، باید ببخشید. زمانی که به این باور می‌رسید که این پرداختی که انجام داده‌اید، جزء ساختاری شده که باعث حرکت تو شده است.

در آخر برای کسانی که بعضی از صحبت‌های شمارا در کارگاه آموزشی متوجه نشده‌اند، چه توصیه‌ای دارید؟

آیا شما متوجه صحبت‌های من شدید؟ مگر می‌شود که متوجه نشده باشید! من چیز خاصی نگفتم؛ فقط گفتم که من با چشم درونم تزکیه و پالایش می‌کنم. نمی‌بینم؛ ولی وقتی‌که شمارا می‌بینم سعی می‌کنم که هیچ حسی به من دست ندهد؛ درحالی‌که ممکن است این حس، بین دو انسان به وجود بیاید یا این‌که پول دیگران را می‌بینید، ولی حس شما جاری نمی‌شود؛ مرزبان را می‌بینید، ولی حس شما جاری نمی‌شود؛ بنابراین دیدن مراحلی دارد، شما ۵۰ درصد باید ببینید و ۵۰ درصد نباید ببینید، این‌ موضوع پیچیده‌ای نیست که بخواهد غیرقابل فهم باشد؛ بنابراین این می‌شود تزکیه کردن نور، دیدن نور عین تزکیه کردن صوت است؛ یعنی ما باید مؤدبانه سخن بگوییم و باید درست رفتار کنیم و این چیز خیلی سختی نیست، این ما هستیم که قضیه را خیلی سخت و پیچیده کرده‌ایم. آقای مهندس و آقای امین دژاکام تمام این‌ موضوعات را در وادی‌ها و صحبت‌هایشان مطرح کرده‌اند و ما باید سعی کنیم که آن‌ها را به مرحله اجرا دربیاوریم. ما فقط صحبت‌های آقای مهندس را تکرار می‌کنیم که ایشان در کتاب‌ها یا در وادی دوم چه موضوعاتی را گفته است. خب مهم این است که برداشت من از کتاب و بقیه منابع چیست؟

من امروز در صحبت‌هایم برداشتی را که از کتاب داشتم، بیان کردم و نمی‌خواستم کلماتی را که آقای مهندس بیان کرده‌اند را تکرار کنم؛ من راجع به این کلمه فکر کردم که در وادی اول می‌گوید: "تفکر کن"؛ یعنی هیچ‌چیزی به تو مربوط نیست، فقط باید نسبت به خواسته‌هایی که دارید، خوب فکر کنید که چه چیزی را می‌خواهید؟ فکر کنید؛ زیرا وقتی‌که فکر می‌کنید، فکر شما به تفکر تبدیل می‌شود و تفکر به تعقل تبدیل می‌شود؛ زمانی که تفکر تبدیل به تعقل می‌شود، شما می‌بینید و به باور و یاور می‌رسید. در وادی دوم از کوه آتش‌فشان و ذرات جرقه سخن می‌گوید، یعنی تمام این‌ها در ذهن تو است و باید تصاویری را که می‌خواهید در ذهنتان روشن کنید؛ مثلاً در ذهنتان خانه یا ماشین را می‌خواهید به دست آورید؛ باید مدام آن ماشین را در ذهن خودتان تصور کنید تا یک‌مرتبه صفحه‌ای روشن می‌شود و شما ماشین را آنجا می‌بینید، این می‌شود تفکر.

در وادی سوم راجع به خویش خویشتن سخن می‌گوید، یعنی شما به‌غیراز خودتان از هیچ‌کس نمی‌توانید چیزی را بخواهید؛ همان مسئله‌ای که صبح گفتم که ماسکتان را پایین بیاورید؛ چون شما درگرو خویش خویشتن هستید. شما یک‌دانه گندم می‌کارید و حاصل آن ۷۰ دانه گندم می‌شود، ولی در انسان‌ها ۷۰ دانه جمع شده تا یک انسان پدید بیاید؛ این‌همه خویش خویشتن‌دارید و یک‌دانه شده است. نفس شما به همراه جن و روح خواسته دارند؛ یعنی نفس جن، نفس روح و هم‌نفس خود ما یکسری خواسته‌ها دارند. در درون مثلث دانایی دل وجود دارد؛ اگر می‌خواهید به خواسته‌‌هایتان برسید؛ باید یکدل شوید و دلت آن را بخواهد؛ یعنی آن چیزی را که می‌گویید؛ باید جن شما بپذیرد و معمولاً جن شما نمی‌پذیرد، ولی روح شما باید بپذیرد تا یکدل شوید؛ برای این‌که یکدل شوید؛ باید تزکیه و پالایش کنید. تزکیه و پالایش در همین مواردی که می‌گویم، مثل نور، صوت، مسواک زدن و بسیاری از چیزهای راحت در کلامتان، مثلاً غیبت نکنیم و بسیاری از چیزهای پیش‌پاافتاده دیگر. در کل ما فکر می‌کنیم که تجاوز به مال و ناموس مردم، کار ضد ارزشی است، خیر اصلاً چنین چیزی نیست. وقتی‌که من یک نگاه بی‌مورد به خواهرم می‌کنم، فرزندم را تنبیه می‌کنم، یک حرف بی‌ادبی به همسرم می‌زنم و کارهایی که خودم در تنهایی انجام می‌دهم، تمام این موارد کارهای‌ ضد ارزشی می‌شوند. زمانی که یک خواسته نامعقول داریم و تصویر آن را در ذهنمان به وجود می‌آوریم، در حقیقت یکدل می‌شویم؛ بنابراین تصویر آن را در پس دلتان می‌بینید، پس دل تو کجاست؟ طبق فرموده آقای مهندس، مانند دریاچه‌ای می‌ماند که آب آن کثیف است.

از دیده‌بان محترم آقای زرکش که دعوت ما را پذیرفتند و وقت با‌ارزش خود را در اختیار ما قراردادند، بی‌نهایت سپاس‌گزاریم.

طراح سؤال، مصاحبه‌کننده و تایپ: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون چهارم)
ویرایش: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر آرزو (لژیون دوم)
عکاس خبری: همسفر نجمه رهجوی راهنما همسفر آرزو (لژیون دوم)
ارسال: راهنمای تازه‌ وارد‌ین، همسفر حمیده
همسفران نمایندگی جواد گلپایگان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .