English Version
English

حالِ خانواده، خوب و خوب‌تر

حالِ خانواده، خوب و خوب‌تر

«یا خیرُ الرّازقین»

سخنان ماندگار مهندس دژاکام: «اگر بدانیم که هستان، جایشان را به نیستان، که هست خواهند شد، می‌دهند؛ همه قضایا متفاوت خواهد شد.»

سلام دوستان مهلا هستم همسفر علی
لژیون سردار؛ واژه غریب و غیرقابل درکی برای کسانی است که خارج از کنگره هستند و هیچ آگاهی در مورد سطح انرژی و علم کنگره ندارند!
چند ماه بود که از سفر مسافرم می‌گذشت و من از این سفر بی‌خبر بودم! چون مسافر من بارها اقدام به ترک مواد مخدر کرده بود و با شکست مواجه شده بود، این‌بار تصمیم گرفته بود که تصمیم خود را با من در میان نگذارد، تنها انجامش بدهد! چون کمی قبل‌تر از شروع سفر در کنگره، زندگی ما کاملاً به نابودی نزدیک شده بود، ورشکستگی و از دست دادن تمام مادیاتی که با کلی سختی به دست آورده بودیم، ما را به چند درجه زیر صفر برده و باعث شده بود، من مدام مسافرم را سرزنش کنم و دیگر قبولش نداشته باشم تا این‌که حدود یک‌سال از سفرش گذشت، مسافر من به رهایی رسید؛ من که به شدت آدم شکاکی شده بودم، دیدم واقعاً مسافرم از نظر اخلاقی و رفتاری تغییر کرده و شرایط کاری‌ نیز روز به روز بهتر می‌شود.
وقتی وارد کنگره شدم و در لژیون خود، اسم سردار را شنیدم، از مسافرم پرسیدم: لژیون سردار یعنی چه؟ مسافرم گفت: زمانی‌ می‌گفتم، مقداری پول پس‌انداز کردم و نگران نباشید، در واقع هیچ پس‌اندازی نداشتم و همه‌ مالم را از دست داده بودم! تنها راه پیش رویم کنگره بود، از آن‌جایی که عادت دارم، وقتی به ما خوبی می‌شود، حتما جبران کنم، بنابراین بعد از چند ماه پولی که مقداری‌ از آن قرض و مقداری از آن فروش وسایلم بود، را برای لژیون سردار دادم تا به آدم‌های بیشتری کمک بشود؛ بعد از آن معجزاتش را در زندگی‌‌ام حس کردم، به صورت تصادفی و اتفاقی آدم‌های خوب و درستی در مسیر زندگی‌ام قرار گرفتند که باعث شد، کار جدیدی را استارت بزنم و روز به روز بهتر شوم و از قعر تاریکی نجات پیدا کردم. گفت: با این‌که با خدا هیچ معامله‌ای نکرده بودم و فقط نیتم این بود.
حالا در کنگره حال من دارد بهتر می‌شود، باید من‌ هم سهم خودم را در بهتر شدن حال دیگران، داشته باشم؛ وقتی برای دیگران خدمت کردم، خدا صد هزار برابر به من برمی‌گرداند؛ طولی نکشید با کمال میل و از صمیم قلب، برای دنوری هم مشارکت کردم.
می‌گفت: انگار از آن به بعد هر هدف و خواسته‌ای داشتم، خیلی با سرعت به عملی شدن نزدیک می‌شد و من حسم خوب و خوبتر می‌شد.
بعد از شنیدن حرف‌های مسافرم، هزار بار خدا را شکر کردم که دل بزرگ و بخشنده‌ای به ا‌و داده است که توانسته خالصانه ببخشد و اثر مثبتش باعث شود حال تمام خانواده، خوب و خوب‌تر شود؛ این حال خوش و آرامش را برای همه، از خداوند خواستارم.

نويسنده و تایپ: همسفر مهلا، رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون ششم)

ویراستار: همسفر نرگس، رهجوی راهنما همسفر نجمه (لژیون دوازدهم) و همسفر معصومه، رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون یک)

ارسال: همسفر اعظم، رهجوی همسفر اعظم

همسفران نمایندگی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .