جلسه دوم از دوره شصتم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران نمایندگی ابنسینا به استادی همسفر فاطمه و نگهبانی همسفر مینا و دبیری راهنمای تغذیه سالم همسفر پریسا با دستورجلسه "وادی چهارم و تاثیر آن روی من" روز سهشنبه به تاریخ ۲۹ خرداد ماه ۱۴۰۳ راس ساعت ۱۵ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
در ابتدا خدای خود را شاکرم که بنده را لایق خدمت قرار داد تا آموزش ببینم. از تمامی راهنماهایی که در این مسیر به من آموزش دادند تا من به حال خوش رسیدم ممنون و سپاسگزارم. در تیتر وادی چهارم؛ در مسائل حیاتی؛ به خداوند مسئولیت دادن، یعنی سلب مسئولیت از خویشتن. ما در کنگره تا به حال ۳ تا وادی را پشت سر گذاشتیم، وادی اول تفکر کردن را آموزش میدهد که چگونه فکر کنیم، به چه چیزی فکر کنیم و چگونه فکر کنیم که در زندگی به مشکل بر نخوریم و اگر هم مشکلی پیش آمد چگونه از آن رهایی پیدا کنیم. وادی دوم به ما آموخت جهت بیهودگی آفریده نشدیم؛ حتی اگر به هیچ فکر کنیم. من قبل از آمدن به کنگره از خدا شاکی بودم که چرا من را آفریدی؟ در وادی سوم میگوید باید بدانم هیچ کس به اندازه خود من به خودم فکر نمیکند، هیچ کس به غیر از من نمیتواند به خود من کمک کند.
وادی چهارم مسئولیت را به ما یاد میدهد که خدا وقتی انسان را خلق کرد به او اختیار کامل داد و بر سر دو راهی قرار داد تا خودش انتخاب کند. خداوند به انسان اختیار داد تا خود راهش را انتخاب کرده و دو راه در مقابلش قرار داد، یک راه درست و یک راه کج. ما قبل از کنگره آگاهی نداشتیم و بخاطر نداشتن آگاهی خود را در مشکلات قرار میدادیم و نمیتوانستیم از آنها رهایی پیدا کنیم؛ ولی خدا را شکر، راه کنگره برای ما صراط مستقیم است و در انتخاب مسیر انسان باید از عقلش استفاده کند و بداند کدام راه برایش خوب و کدام را بد است.
نیروهای بازدارنده همیشه هستند و سعی میکنند که ما را از را مستقیم برگردانند و ما باید با آموزش دیدن اجازه ندهیم که ما را از مسیر کنگره دور کنند. ما همیشه مسئولیت خودمان را برگردن خداوند و دیگران میانداختیم و دیگران و یا خدا را مقصر میدانستیم. به طور مثال خود من که همیشه خدا و دیگران مسئول مشکلات من بودند و با خود میگفتم که آنها باعث شدند که زندگی من اینگونه شود. همیشه خانم طیبه به من میگفت آنقدر از خدا و دیگران شاکی نباش و به خودت فکر کن و به درون خود برو ببین خودت چکار کردی، چکار خوب و بدی انجام دادی؛ سپس تقصیرها را به گردن خدا بینداز؛ ولی من قبول نمیکردم؛ چون آموزش ندیده بودم، بخاطر اینکه وادیها آنطور نبود که نقطه به نقطه بنویسیم و گذرا مینوشتیم و رد میشدیم و چون اهمیت نمیدادم همیشه در تاریکیها بودم و نمیدانستم که آقای مهندس چه میگویند.
بعد از مدتی که سیدیها را گوش دادم، دیدم آقای مهندس زندگینامه من را نوشته و زمانیکه سیدیها را به درستی گوش میدادم و وادیها را با دقت میخواندم، مشکلاتم روز به روز حل شد و راهنمایم به من تاکید میکرد خودت میتوانی خودت را درست کنی و به غیر از خودت کسی نمیتواند، خدا را شکر راه خود را پیدا کردم و خیلیها هستند که آرزوی بودن در کنگره را دارند و امروز من با تلاش خودم میتوانم به جایگاهی که دوست دارم برسم.
لژیون خدمتگزار: لژیون نهم به راهنمایی همسفر هاجر
تایپ: همسفر سمیرا رهجوی راهنما همسفر اشرف (لژیون هشتم)
ارسال: همسفر ملیکا رهجوی راهنما همسفر مهناز (لژیون دوم)
همسفران نمایندگی ابنسینا
- تعداد بازدید از این مطلب :
83