English Version
English

جهان‌بینی کاربردی چگونه زیستن را به ما آموزش می‌دهد

جهان‌بینی کاربردی چگونه زیستن را به ما آموزش می‌دهد

مقاله دهم: مهندسی اعتیاد، حلقه مفقوده جهان‌بینی

(مقاله مهندس حسین دژاکام، شماره چهارم فصلنامه پارسی "طب اعتیاد" بهار ۱۳۹۳) 

آقای مهندس دژاکام در سال ۱۳۷۶ موفق به درمان اعتیاد خود شدند و برنامه‌ریزی برای درمان گروهی اعتیاد مصرف‌کنندگان مواد مخدر را از طریق متد DST شروع نمودند.

در درمان اعتیاد ما یک گروه‌‌درمانی داریم و یک درمان گروهی که این‌دو با هم کاملاً متفاوت هستند. در گروه درمانی این قدرت یا وجدان گروه است که می‌خواهد درمان را انجام بدهد، پس هرجا جماعتی مصرف‌کننده به منظور بهبودی خودشان گرد هم آیند، گروه‌درمانی آغاز می‌شود. حال اگر افکار و اندیشه قالب گروه منفی باشد، افراد بیشتر به طرف فساد هدایت خواهند شد؛ زیرا مشکلی را به طور موقت حل می‌کنند  اما مشکل دیگری را ممکن است به‌وجود بیاورند. اگر افکار قالب گروه مثبت باشد احتمالاً افرادی بتوانند به ترک اعتیاد برسند، اما درمان آنها به صورت ناقص انجام می‌شود که روی سیستم ایمنی جسم و روان آنها اثراتی مخرب به جا خواهد گذاشت. در درمان گروهی باید پروتکل درمان، طول درمان، نظم و انضباط، جایگاه مسئولان گروه، درمانگر، مشاور  مددکار، راهنما و همچنین وظیفه کل افراد کاملاً مشخص باشد تا افراد به‌صورت گروهی از یک علم و دانش حساب شده پیروی نمایند. همچنین مسئول گروه باید قدرت تشویق و تنبیه افراد گروه خود را داشته باشد؛ البته بالاترین تنبیه پس از چندین مورد تذکر بیرون کردن فرد از گروه به‌صورت موقت خواهد بود. زمانی‌که برای گروهی از مصرف‌کنندگان از عرفان و فلسفه صحبت می‌کردم، عده‌ای گفتند: ما آمده‌ایم اعتیادمان را درمان کنیم نه فیلسوف و عارف شویم.
به آنها گفتم: ممنونم که حرف دلتان را زدید چون یکی از گره‌های درمان اعتیاد همین جاست. شما اگر بخواهید اعتیاد خود را ترک کنید به سخنان من احتیاجی ندارید؛ ولی اگر بخواهید اعتیاد خود را درمان کنید و به تعادل برسید باید حتماً عارف یا فیلسوف بشوید؛ البته از عارف یا فیلسوف منظورمان فردی است که در خط و خطوط ارزش‌ها حرکت کند.
از آنها سوال پرسیدم: اعتیاد به عقیده شما جرم است یا بیماری؟
بعضی گفتن بیماری است و بعضی هم گفتند جرم است.
گفتم جرم قراردادی است؛ ولی بیماری قراردادی نیست، به‌عبارتی قانونگذار می‌تواند جرم‌بودن یا جرم‌نبودن موضوعی را اعلام کند، ولی نمی‌تواند بگوید این بیماری بیماری نیست؛ زیرا در حوزه تخصص و قانونگذار قرار ندارد.
حال یک سوال دیگر را مطرح نمودم تا به اصل موضوع نزدیک‌تر شویم پرسیدم: اعتیاد بیماری جسم است یا بیماری روان؟
عده‌ای گفتند بیماری جسم و عده‌ای هم گفتند بیماری روان است. پس از بحث‌های زیادی که در گرفت و با دلایل متعدد همه پذیرفتند که اعتیاد هم بیماری جسم است و هم بیماری روان.
پرسیدم: آیا بیماری اعتیاد که هم جسمی است و هم روانی به طور کامل درمان می‌شود؟
عده‌ای گفتند: اعتیاد بیماری مرموز لاعلاج و پیشرونده است و به‌طور کلی قابل‌درمان نیست و عده‌ای هم گفتند اعتیاد مانند بیماری فشار خون و دیابت است، ما فقط می‌توانیم آن را کنترل نماییم.
گفتم اعتیاد نه مرموز است نه لاعلاج و نه پیشرونده. ما می‌توانیم با کاهش مصرف مواد مخدر آن را پس‌رونده کنیم، مرموز هم نیست زیرا مواد مخدر و الکل و... از سد خونی مغز عبور کرده و به‌مرور زمان روی ناقل‌های عصبی اثر می‌گذارند و آنها را از تعادل خارج می‌کنند. لاعلاج هم نیست؛ چون با به تعادل رساندن ناقل‌های عصبی که از تعادل خارج شده‌اند به مرور زمان و با داروی مناسب می‌توانیم بیماری اعتیاد را به خوبی درمان کنیم. مانند بیماری فشار خون و دیابت هم نیست؛ زیرا در حال حاضر بیماری فشار خون و دیابت درمان قطعی ندارند ولی اعتیاد به‌طور کامل درمان می‌شود.
پرسیدم اگر ما بتوانیم جسم و روان بیمار مصرف‌کننده مواد را درمان کنیم آیا فکر می‌کنید فرد به درمان و یا تعادل لازم می‌رسد؟
همه گفتند: خیر.
گفتم چرا؟
گفتند: چون مغز ذهن و فکر فرد مصرف‌کننده خراب است.
گفتم: حق با شماست چون با کامل‌شدن درمان جسم و روان یک بیماری دیگر هنوز وجود دارد.
گفتند: چه بیماری؟
گفتم: خودتان گفتید بیماری ذهن، فکر، اندیشه، دیدگاه، آگاهی، شناخت، معرفت، عمل سالم یا حلقه مفقوده مکمل درمان قطعی اعتیاد که ما آن را بیماری جهان بینی می‌نامیم.
چون فرد مصرف‌کننده برمبنای یک تفکر و دیدگاه غلط راه و مسیر زندگی خود را گم کرده و به مسیر اعتیاد هدایت شده است، باید مسیر خود را اصلاح کند تا به راه مستقیم رهنمون گردد و این مهم میسر نمی‌شود مگر با آموزش جهان بینی کاربردی.
از من در مورد جهان بینی سوال پرسیدند:

گفتم: جهان‌بینی کاربردی چگونه زیستن را به ما آموزش می‌دهد؛ اینکه چطور به صلح و آرامش برسیم و حداقل درگیری را با سایر انسان‌ها داشته باشیم و با دستان خودمان خودمان را به مسلخ هدایت نکنیم.
گفتند: آیا جهان‌بینی فقط مخصوص اعتیاد است؟
گفتم: گرچه روزی که من آن را به نگارش درآوردم برای اعتیاد بود؛ولی امروز معتقدم که برای سایر انسان‌ها نیز می‌تواند مفید واقع گردد.

گفتند: چگونه به فکر وادی‌ها افتادید؟ 

گفتم: کار من کار تازه‌ای نبود؛ زیرا در فرهنگ گذشته ما بزرگانی مانند عطار و دیگرانی در قرن هفتم و هشتم بودند که برای عبور انسان از ضد‌ارزش‌ها و رسیدن به ارزش‌ها ۷ وادی را به تصویر کشیدند، که در هفت پله طی‌طریق می‌گردد، این هفت وادی عبارتند از:

۱_طلب ۲_عشق۳_معرفت ۴_استغنا ۵_توحید ۶_حیرت ۷_فقرو فنا 

همچنین صوفیان برای شناختن حقیقت، معتقد به کشف و شهود بودند و عارف برای رسیدن به مقام شهود باید ریاضت‌هایی را تحمل می‌کرد تا به حقیقت روح و نفس آگاه شود.

 برای سفر اول؛ یعنی سفر از خلق به سوی حق هشت پله را طراحی کردند که من آن را به نقل از کتاب "نفحات الانس من حضر القدس" تالیف مولانا عبدالرحمن ابن احمد جامی به تصحیح و مقدمه و پیوست آقای مهدی توحیدی پور می‌نویسم:

۱_طلب ۲_تهذیب اخلاق ۳_پدید آمدن احوال ۴_شوق و اضطراب ۵_عشق و محبت ۶_سکر و حیرت ۷_فنا و بقا ۸_توحید. 

من با توجه به زمان حال ۱۴ وادی را برای رسیدن به خود و یا عبور انسان از ظلمت به نور، از ترس به شجاعت، از قهر به مهر، از کفر به ایمان، از حقارت به سرافرازی و درنهایت از نفرت به عشق در طول زمان تقریبی ۱۴ سال و به صورت پراکنده به نگارش درآوردم، که عبارتند از:

۱_با تفکر ساختارها آغاز می‌گردد، بدون تفکر آنچه هست روبه زوال می‌رود.

۲_هیچ مخلوقی جهت بیهودگی پا به حیات نمی‌نهد، هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم.

۳_باید دانست هیچ موجودی به میزان خود انسان به خویشتن خویش فکر نمی‌کند.

۴_در مسائل حیاتی به خداوند مسئولیت دادن، به‌معنای سلب مسئولیت از خویشتن است.

۵_در جهان ما تفکر قدرت مطلق حل نیست؛ بلکه توام با رفتن و رسیدن آن را کامل می‌نماید.

۶_حکم عقل را در قالب فرمانده کاملاً اجرا نماییم. 

۷_رمز و راز کشف حقیقت در دو چیز است؛ یکی یافتن راه و دیگری آنچه برداشت می‌کنیم.

۸_با حرکت راه نمایان می‌شود.

۹_وقتی نیرویی از کم شروع بشود و به درجه بالا و بالاتر برسد، نقطه تحمل ایجاد می‌گردد.

۱٠_صفت گذشته در انسان صادق نیست؛ چون جاری است.

۱۱_چشمه‌های جوشان و رودهای خروشان همه به بحر و اقیانوس می‌رسند.

۱۲_در آخر امر، امر اول اجرا می‌شود.

۱۳_ پایان هر نقطه، سرآغاز خط دیگری است.

۱۴_آنچه باور است محبت است و آنچه نیست، ظروف تهی‌ست. 

 

تهیه و ارسال مطلب: همسفر ناهید، راهنما همسفر فاطمه (لژیون سوم)

 

همسفران نمایندگی بیستون (کرمانشاه)  

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .