جلسه یازدهم از دوره هفتادونهم کارگاههای آموزشی ویژه همسفران کنگره۶۰ با دستورجلسه «وادی چهارم و تأثیر آن روی من» با استادی همسفر هلیا، نگهبانی همسفر صدیقه و دبیری همسفر راحله در روز سهشنبه بیستونهم خرداد ماه سال ۱۴۰۳ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.
![](/EditorFiles/Image/85df1bcb-599c-40fc-9926-86c78fbefcf0.jpg)
سخنان استاد
از خانم نگهبان تشکر میکنم که اجازه خدمت در این جایگاه را به من دادند. عنوان وادی این هست که «در مسائل حیاتی به خداوند مسئولیت دادن، یعنی سلب مسئولیت از خویش است.»
چهار وادی اول کتاب عشق راه حرکت را برای ما مشخص میکند. قوانین را به ما یاد میدهد. در قانون اول یاد گرفتیم چگونه تفکر کنیم، در وادی دوم یاد گرفتیم وجود ما بیهوده نیست و از ناامیدی و پوچی بیرون آمدیم. وادی سوم یاد گرفتیم فقط خودمان مسئول حل مشکل خودمان هستیم، هیچکس وظیفهای در قبال ما ندارد. حالا یک اشکالی که بعد از وادی سوم پیش میآید، این است که احساس تنهایی میکنیم و میخواهیم خداوند مشکلاتمان را حل کنیم. حالا که کسی دیگر مسئول نیست خودم تنها هستم؛ پس خدایا تو کمکم کن و مشکلاتم را حل کن؛ ولی وادی چهارم میگوید که فقط باید روی خودت حساب کنی و با به تلاش و تفکر خودت برای حل مشکلات اقدام کنی. خداوند و مردم وظیفهای در قبال تو ندارند. نکته دیگری که در این وادی گفته میشود این است که هیچ وظیفهای در جهان یک طرفه نیست. همه وظایف دوطرفه است. اگر فرزندی دارم و نسبت به آن مسئولیتی دارم، فرزندم هم نسبت به من مسئولیتی دارد؛ حتی گیاهان. اگر گیاهی بکاریم و نور، آب و خاک به آن بدهیم و آن گیاه وظایفش را انجام ندهد، ما از حق حیات محرومش میکنیم. گیاه خشک را دور میاندازیم. همه وظایف به صورت متقابل است.
![](/EditorFiles/Image/87eb0b12-5505-4628-be62-6c37a23daae1.jpg)
ممکن است این سوال پیش آید که خداوند چگونه کمک میکند؟ خداوند از قبل قدرت انتخاب را به من داده است. وقتی به این جهان قدم گذاشتیم، دو راه پیش روی ما بوده. میتوانستیم به سمت ارزشها یا ضد ارزشها حرکت کنیم.
اگر الان دچار مشکلات هستم، نتیجه جهل، ناآگاهی و انتخاب نادرست خودمان است. حالا باید درصدد اصلاح آن باشیم. از آن راه اشتباهی که رفتم، برگردم. شروع به برگشت کردم و قدم در صراط مستقیم گذاشتم، آن موقع هست که نیروهای الهی و کمک خداوند را از طریق القای افکار هم میبینم.
اگر بخواهم تجربه خودم را بگویم، وقتی فهمیدم همسرم مصرفکننده هستند، اول شروع کردم به مقصرکردن که چرا اینطوری شد یا خدایا مگر من را دوست نداشتی؟ من میخواستم زندگی کنم و خوشبخت باشم. چرا من باید همسر یک مصرفکننده باشم؟ دائم از خدا کمک میخواستم و خداوند در شروع کار به من کمک کرد. راه کنگره برایمان باز شد؛ ولی باز راه اشتباه را انتخاب کردم و وظایف و مسئولیتهایم را انجام ندادم. سه سال رفتم و آمدم و فکر میکردم اینجا مقصر هست که ما خوب نمیشویم. چرا بقیه خوب میشوند؟ اصلأ به این فکر نمیکردم که من هم بهعنوان همسفر مسئولیتهایی دارم. باید چیزهایی که اینجا گفته میشود را عملی و کاربردی کنم. وقتی کوچکترین قدم را برداشتم، حمایت نیروی الهی را دیدم. دیدم که مسیر برای من باز میشود. به جایی رسید که مشکلات را مشکل نمیبینم، مسئله میبینم و میتوانم از پسش بر بیایم.
تهیه گزارش و ارسال: همسفر منیره راهنمای لژیون سوم
عکاس: همسفر مریم خدمتگزار سایت
همسفران نمایندگی آکادمی
- تعداد بازدید از این مطلب :
290