«خلاصه سیدی نامه پیشین»
زندگی بر مبنای سه مؤلفه خواست، تقدیر و فرمان الهی برنامهریزی شده است. در مورد تقدیر آنچه که باید انجام شود، اتفاق میافتد و آنان که باید بروند، میروند و آنانی که بایستی بیایند در راه هستند و چرخ خداوند همیشه در گردش است. تقدیر نامه پیشین ما میباشد و یک اصل کلی است که در زندگی ما نقش کامل دارد، تقدیر آنچه را که ما در دیروز کاشتهایم، امروز برداشت میکنیم، آنچه امروز میکاریم در آینده برداشت خواهیم کرد. گاهی اوقات ما با تفکر غلط تقدیر را خراب میکنیم. تقدیر صور آشکار و پنهان دارد، حال یک تقدیر داریم، صور پنهانتر است که از روز ازل شروع شده است که در گذشته چه کار کردهایم، قبل از اینکه به دنیا بیاییم ما بودیم و هر عملی که انجام میدادیم، تقدیر امروز ما را رقم زده است. تقدیر ممکن است خوب یا بد باشد ولی خواست خداوند همیشه خیر است.
در مورد خواست مباحث زیادی مطرح است که ما به چیزی که میخواهیم و خواهان آن هستیم، چقدر بابت آن بها پرداخت میکنیم و هزینه میدهیم.
در اینجا سوالی مطرح میشود که آیا زندگی جبر میباشد یا اختیار است. فیلسوفهای مختلف دیدگاههای گوناگونی پیرامون این موضوع داشتهاند، دیدگاهها عقلگرایی، تجربهگرایی و حسگرایی همه درست هستند، اینها همه ترکیبی از هم میباشند.
بها و ارزشی که انسان در هر زمان از حیات خود برای خود قائل است، ارزشهایی است که مانند گنج پنهان و گرانبها در خود دارد و حمل آن آسان است. بیشترین زیبایی که در انسان نقش بسیار مؤثری دارد، دانش و آگاهی، ادبیات، تفکرات و ارزشهای انسان است. این گنج که مورد نظر است در اعماق زمین و اقیانوسها و ... وجود ندارد، گنجی که پایانی ندارد گنج درون است، تا زمانی که ما دنبال اشکالات در بیرون میگردیم هیچ وقت به نتیجه نمیرسیم. گنج در ویرانهها است، گنج در جاهای قشنگ نیست تا انسانی ویران نشود گنج درون را پیدا نمیکند؛ پس این سختیهای ما حکم ویرانه را دارد تا سختیها نباشد گنج درون خود را نشان نمیدهد. با نگاهی به زندگی بزرگان درمییابیم که سختیهای بسیاری را گذراندهاند تا به گنج درون رسیدهاند. از سختیها و مشکلات باید درس بگیریم، ما مثل گوهری هستیم که رسوب روی آن را فرا گرفته است، این رسوبات با سختیها صیقل داده میشود و ذره ذره گوهر وجود انسان خودش را نشان میدهد.
جهان و دنیا به اینگونه نیست که ما مشاهده می کنیم، دید و تفکر ما محدود است. علاوه بر پنج حس ظاهر، پنج حس هم در باطن داریم؛ عرفا و بزرگان با حسهای دیگرشان جهان هستی را میبینند. ما به جز جهان فیزیکی جهانهای متعدد دیگری هم داریم، در هنگام شب با خوابیدن به جهان دیگر میرویم و هر صبح که از خواب بیدار میشویم به این جهان بر میگردیم. ما با تمام هستی بودیم و هستیم و خواهیم بود و مرگی برای ما وجود ندارد.
حافظ میفرمایند:
"نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسأله آموز صد مدرس شد"
یعنی پی بردن به یکسری مسائل پنج حس درون را میخواهد که با تحصیلات و حفظ کتابهای آسمانی امکانپذیر نیست با خواندن درس و مکتب بازشدنی نیست، آنانی که باید بدانند کسانی هستند که لازم است بدانند و آنانی که نمیدانند چون اذن دریافت ندارند، با درس و مشق هم به آنان نمیتوان آموخت. بعضی از مطالب را اصلا نمیتوان گفت و توضیح داد زیرا در حوزه فهم بعضی افراد نیست، این ربطی به پیشرفت زمان ندارد، بایستی از بالا اجازه داده شود.
از مطالب عنوان شده میتوان چنین نتیجه گرفت که تقدیر در زندگی وجود دارد، ما چه بخواهیم و چه نخواهیم، تقدیر کار خود را انجام میدهد و کاری که باید انجام شود، انجام خواهد شد و کاری که نباید انجام شود، انجام نمیشود؛ بنابراین در مورد بعضی از مسائل که برای ما قابل حل نیست میتوانیم بگوییم شاید تقدیر ما چنین است که از آلام و رنج ما مقداری بکاهد. ما تمام تلاش و کوشش خود را در زندگی به کار میگیریم و بر موضوع خواست تمرکز میکنیم و ادامه میدهیم وقتی اتفاق ناگواری افتاد و با مشکلی برخورد کردیم، میگوییم خواست خداوند و تقدیر اینچنین است و به فال نیک میگیریم.
رابط خبری و نویسنده: همسفر بهاره رهجوی راهنما همسفرمعصومه (لژیون دهم)
ویراستار: همسفر زهرا خدمتگزار سایت
ارسال: همسفر مرضیه رهجوی راهنما همسفر رضوانه (لژیون سوم)
همسفران نمایندگی امین قم
- تعداد بازدید از این مطلب :
246