شاکر خداوند بزرگ هستم که راه کنگره را برای من روشن ساخت تا معنی و مفهوم زندگی کردن را بفهمم. من قبل از اینکه وارد کنگره شوم مشکلات زیادی داشتم و کولهباری از غم و غصه را با خودم حمل میکردم تا جایی که قرص اعصاب میخوردم و همیشه مسافرم را مقصر میدانستم که باعث شده من این حجم از مشکلات را تحمل کنم. من وقتی قدم در راه کنگره گذاشتم تازه فهمیدم مشکلات است به قول آقای مهندس پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگری است. مشکلها هستند، این مشکل تمام میشود و مشکل دیگری شروع میشود.
من باید روش حل کردن مشکلات را یاد بگیرم، یاد بگیرم چگونه صبر داشته باشم، چگونه روی پای خودم بایستم. اولین
باری که کتاب ۶۰ درجه را خواندم، آقای مهندس راجع به اعتیاد صحبت میکردند و من تازه فهمیدم که اعتیاد چیست و برگشتم سر خانه اول برگشتم. من باید درست زندگی کردن را یاد میگرفتم؛ چون درک درستی از زندگی نداشتم، هر زمانیکه این کتاب را میخوانم یک مطلب جدیدی یاد میگیرم، هر موقع این کتاب را میخوانم به توصیه های آقای مهندس گوش میدهم. آقای مهندس در کتاب ۶۰ درجه میفرماید: هروقت پیامها را میخوانید تصور نمائید که شما مورد خطاب هستید.
این کتاب ۱۴ تصویر دارد و من با نگاه کردن به این تصاویر خودم و مسافرم را در آن میبینم و میخواهم خودم را در آن تصویر پیدا کنم که در کدام مرحله قرار دارم. آقای مهندس در کتاب ۶۰ درجه هم از مشکلات صحبت میکنند، هم راه حل آن را توضیح میدهد. این کتاب گنج بزرگی است که آقای مهندس در اختیار ما گذاشته است؛ چون انسان را از تاریکیها به سمت روشناییها هدایت میکند در واقع آدرس خودمان را به خودمان میدهد.
این کتاب از سال هفتاد و پنج تاکنون هیچ تغییری نکرده و منبع مهمی برای افراد خواهان رهایی است و خواهد بود و چراغ راهی خواهد شد برای کسایی که میخواهند از اعتیاد نجات پیدا کنند و چه دانسته و چه ندانسته وارد تاریکی اعتیاد شدند. ما زندگیمان را مدیون آقای مهندس و خانوادهشان هستیم؛ اگر خانواده ایشان تحمل نداشتند، صبر نمیکردند و آقای مهندس را در این راه یاری نمیکردند الان کنگره ایی نبود و معلوم نبود چه بر سر ما میآمد.
نویسنده: همسفر رقیه رهجوی راهنما همسفر فرنگیس (لژیون سوم)
تایپ: همسفر ریحانه رهجوی راهنما همسفر طاهره (لژیون پنجم)
ارسال: همسفر ملیکا رهجوی راهنما همسفر مهناز (لژیون دوم)
همسفران نمایندگی ابنسبنا
- تعداد بازدید از این مطلب :
56