English Version
English

پهلوان واقعی در کنگره مهندس هستند

پهلوان واقعی در کنگره مهندس هستند

سلام دوستان حسین هستم مسافر.
به رسم ادب تشکر می‌کنم از آقای مهندس و خانواده‌ی محترمشان که این مکان را فراهم کردند تا من حسین به این حال خوب و سلامتی برسم.
تشکر می‌کنم از آقای علیرضا دژاکام که زحمت زیادی رو برای راه اندازی کنگره کرمان کشیدند و تشکر می‌کنم از  ایجنت محترم و مرزبانان شعبه که زحمات زیادی رو می‌کشند. تشکر ویژه می‌کنم از  استاد بزرگوارم آقا سینا که حال خوب امروزم را مدیون ایشان هستم.
و تشکر می‌کنم از آقا علی رضا ارجمند که اجازه می‌دهند در قسمت اوتی در کنارشون آموزش وانرژی بگیرم.
خدا را شکر می‌کنم که تو جمع شما  دوستان لژیون عشق و محبت هستم  و خیلی خوش حالم که در این جایگاه لژیون سردار می‌توانم خدمت کنم و برای این جایگاه انتخاب شوم. و امیدوار بتوانم حق مطلب را ادا کنم وازشما انرژی وآموزش بگیرم.
دستور جلسه درمورد پهلوان است. پهلوان در کنگره به کسی می‌گویند که پانصد میلیون تومان پرداخت می‌کند.
به نظر من کسی که پانصد میلیون پرداخت می‌کند تنها فقط پانصد میلیون  پرداخت کردن نیست بلکه باید  من حسین  حرکت کنم و آن تغییرات را در خودم به وجود بیاورم وصفات بدم را کنار بگذارم و صفات خداوند را در خودم تقویت کنم
پهلوان واقعی در کنگره‌ آقای مهندس هستند که تمام زندگی‌شان را وقف کنگره کردند و پهلوانی به زور بازو و قدرت بدنی نیست بلکه از خود گذشتگی و  جوانمردی و فتوت است .هرکدام از  ما در لژیون سردار هستیم به نوعی پهلوان خودمان هستیم چون از ترس و منیت و از مال خودمان گذشتیم تا به این جایگاه رسیدیم. صحبتی از اقای زرکش  دیده بان محترم در سایت، می خواندم  میگفتند در  یک مراسم عروسی دعوت بودم و موقعی که در مسیر می‌رفتم  به سمت مراسم یک سبد گل گرفتم و رفتم. موقعی رسیدم به مراسم دیدم که چه تاج های گل بزرگی آورده اند. سبد گل من خیلی  کوچک بود .گفتم  حالا دیگر من گرفتم ولش‌کن می‌گذارمش کنار تاج گل آنها.

  از آن موقع که وارد مراسم شدم، شاید  چهل پنجاه نفر آمدند از من تشکر و قدر دانی کردند بابت این سبد گل. آن‌ها حد و اندازه من را می‌دانستند. قرار نبود من ماشینم را بفروشم و بروم تاج گل بگیرم. مهم این بود که این کار را من انجام بدهم و ما در لژیون سردار آن حد و اندازه خودمان را  باید بدانیم که در  چه جایگاهی هستیم و چه کاری میتوانم انجام بدهیم که می‌توانیم تاج گل بخریم یا سبد گل این دیگر به وجدان خودمان برمی‌گردد. زمان مصرف روزی نمی‌شد از خداوند درخواست نکنم که یک مسیر و یک راه را به من نشان بدهد که از دام اعتیاد رها بشوم و به سلامتی برسم و به خداوند همیشه می‌گفتم اگر یک راهی برای من باز بشود، حاضرم زندگیم را بدهم.
بابتش جاهای  مختلفی را امتحان  کردم ولی متاسفانه همه جا با شکست روبرو شدم تا اینکه مسیر کنگره را خداوند به من نشان داد. دو سه ماهی که از سفرم گذشت متوجه شدم که  چه جایی آمده ام و با خودم عهد کردم که  چه خدمت مالی چه خدمت معنوی که از دستم برمی‌آید انجام بدهم تا اینکه روز جشن گلریزان  بالا اعلام کردم که اگر راهنمای بزرگوارم آقا سینا صلاح بدانند روز رهایی  این اجازه را از آقای مهندس بگیرم و یکی از دلایلی  که باعث شد من بتوانم  این اجازه را از آقای مهندس بگیرم حضور همسفرم بود. واقعا اگر همسفرم در کنگره نبود نمی‌توانستم این جایگاه را تجربه کنم.
چون می‌دانست ماچه چیزی را به دست آورده ایم. و این کار کوچکی که میخواستیم انجام بدهیم حتی ذره ای از آن کاری که کنگره برای من کرده بود را جبران نمی‌کرد.
و روز رهایی فرا رسید رفتیم خدمت آقای مهندس.
و آقای مهندس از من و همسفرم پرسیدند که چرا میخواهید این کار را  انجام بدهید؟  گفتم آقای مهندس من سلامتی ام را به دست آوردم و ما به کنگره بدهکاریم  و سوالات دیگری‌ پرسیدند. خانه دارید؟  چقدر سرمایه دارید؟  و گفتند شما نباید نه از خدا و نه از بنده خدا  هیچ توقعی داشته باشید.
گفتم آقای مهندس ما آنچه میخواستیم دریافت کنیم جلوتردریافت کردیم و بعد اقای مهندس  یک نگاهی به ما کردند که آن‌ نگاهشان یک حس و حال خوبی داشت که اصلا قابل توصیف نیست و انشاالله  همه‌ی دوستانی که خواسته این جایگاه را دارند
قسمتشان بشود و این حس و حال خوب راتجربه کنند.
از اینکه به صحبت های من گوش کردید متشکرم.

تایپ :مسافر سجاد

ویراستار: مسافر یوسف لژیون دهم

انتشار: مسافرسعید مرزبان خبری

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .