چهاردهمین جلسه از دور هفدهم کارگاههای آموزش خصوصی کنگر ۶۰، نمایندگی باباطاهر همدان با استادی مرزبان محترم مسافر ابراهیم، نگهبانی مسافر مرتضی و دبیری مسافر محمد با دستور جلسه «وادی چهارم و تاثیر آن روی من» ٢٧ خرداد ۱۴۰۳ ساعت ١٧:٠٠ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
![](/EditorFiles/Image/%db%b2%db%b0%db%b2%db%b4%db%b0%db%b6%db%b1%db%b6_%db%b1%db%b7%db%b5%db%b7%db%b0%db%b3.jpg)
سلام دوستان ابراهیم هستم یک مسافر
عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت همه عزیزان، تقدیر و تشکر میکنم از نگهبان عزیز و دبیر ارجمندشان که امروز این جایگاه را به بنده دادند که در خدمت شما عزیزان باشم و آموزش بگیرم. خدای خودم را شاکرم که یک بار دیگر این جایگاه را تجربه کردم که در خدمت شما عزیزان باشم تا با هم آموزشهای لازم را از این جلسه و کارگاه بگیریم.
در باب دستور جلسه وادی چهارم که در این وادی میگوید: در مسائل زندگی مسئولیت دادن به خداوند یعنی سلب مسئولیت از خویشتن. دوستان وادیها قوانینی هستند که آقای مهندس در کنگره طی ۱۴ وادی در اختیار ما قرار دادند. من ابراهیم چه بخواهم چه نخواهم این ۱۴ وادی در زندگی من حاکم است. قبل از اینکه من وارد کنگره شوم این قوانین را نمیدانستم. این قوانین در زندگی من حاکم بود ولی بنده اطلاعی از این قوانین نداشتم. ما تا الان سه تا وادی پشت سر گذاشتیم. وادی اول تفکر بود ما تفکر را یاد گرفتیم که فرق تفکر و افکار چی هست؟ با تفکر ساختارها آغاز میشود. وادی دوم به من آموخت که هیچ مخلوقی بیهوده به این دنیا نیامده است من ابراهیم اگر خودم هم فکر کنم بیهوده به این دنیا آمدم و به هیچ دردی نمیخورم. اینطور نیست در وادی سوم باز میگوید: باید دانست که هیچ موجودی بیهوده به این دنیا نیامده وخلق نشده است. من در این سه وادی که پشت سر گذاشتم احساس میکنم که دیگر هیچکس به کمک نمیآید. بایدخودم بتوانم کارهای خودم را پیش ببرم، ملتمس میشوم به خداوند، دست به دامن خدا میشوم. اینجا آقای مهندس وادی چهارم را میآورد.
قانون چهارم میگوید: ابراهیم مسئولیتهای خودت را گردن خداوند نینداز. درست است در این سه تا وادی گفتیم باید دست به دامن خودت باشی، هیچکس به تو کمک نمیکند ولی اینطوری نیست که دست به دامن خداوند شویم و کارهایی که در زمان مصرف انجام دادم، تخریبهایی که در زمان مصرفم ایجاد شده را به گردن خداوند بیندازم یا به گردن دیگران بیندازم. یک تجربه از خودم بگویم خدمت دوستان. من وقتی مصرف کننده بودم پیش همه میگفتم من مصرف کننده نمیشوم مگر میشود با یک و نیم ساعت نشستن و تفننی مصرف کردن من مصرف کننده شوم؟ کم کم شدم یک مصرف کننده واقعی واجبار به مصرف شدم. وقتی اجبار به مصرف شدم میگفتم نه خودم نمیخواستم مصرف کننده شوم میانداختم گردن دوستانم. میگفتم اگر آقای فلانی با من نبود، اگر فلان جا نبود، اگر خانواده به من فشار نمیآوردند، اگر هزینههای زندگی نبود و اما و اگرهای دیگر. دیگران را مقصر میدانستم. وقتی یک مصرف کننده واقعی شدم نشستم گفتم خدایا کمکم کن. دیگر من فردا میگذارم کنار. خدایا خودت کمک کن. آن روز دوباره مصرفم را انجام میدادم. وقتی فول میشدم میگفتم خدایا کمک کن من دیگر فردا مصرف نمیکنم. فردا که میشد دوباره روز از نو روزی از نو. مگر میشد من بخوابم آنجا و مصرفم را انجام بدهم و بگویم خدایا خودت کمک کن؟ نه. اینجا آقای مهندس بهترین قانونها را در اختیار من گذاشته است. میگوید خودت باید به فکر خودت باشی.
باز آقای مهندس در وادی چهارم گفته است از شما حرکت از خداوند برکت. خداوند به انسان قدرت اختیار داده است و میگوید؛ ای انسان من تو را خلق میکنم و دو تا راه در مسیر تو قرار میدهم. یکی مسیر ارزشها و دیگری مسیر غیر ارزشها. من ابراهیم متاسفانه مسیر ضد ارزشها را انتخاب کردم. تخریبهای بسیاری در خودم ایجاد کردم. درخانوادهام ایجاد کردم، در طبیعت ایجاد کردم، در جامعه ایجاد کردم، در محل کار خودم ایجاد کردم. ولی باز منتظر بودم که خداوند به من کمک کند که اینها را درست کنم. در مسیر کنگره قرار گرفتم و آموختم که باید خودم به فکر خودم باشم. اگر خودم به فکر خودم باشم مسیرم را درست ادامه بدهم، گوش به فرمان راهنمای خودم باشم، وقت شروع جلسات در جلسه حاضر باشم، داخل پرانتز دوستان بگویم این وادیها فندانسیون و به قول خودمان پی انسان هستند. وقتی من این فندانسیون را محکم بستم و این قوانین را آموختم و کاربردی کردم جهانبینی من را هیچ چیز نمیتواند داغون کند. آن افکار افیونی کی از بین میرود؟ چرا من ابراهیم وقتی رها میشوم و از کنگره میروم دوباره برگشت میکنم؟ چون آن افکار افیونی که در ذهن من بوده است، باز آن افکار افیونی هنوز وجود دارد و در جلسات سر موقع حاضر نشدم.
اگر این هفته درجلسات وادی چهارم که سه جلسه هست حضور داشته باشم و من بدانم وادی چهارم چی هست و به من چی میگوید و چه چیزی در وادی چهارم حاکم است، نفسها را بشناسم، از نفس اماره عبور کنم، دیگر آن افکار افیونی در من کلاً از بین میرود. من نباید منتظر معجزه باشم. آقای مهندس باز دروادی چهارم میفرمایند ما که مسلمان هستیم و دارای دین هستیم و اعتقاد به معجزه و توکل به خداوند و راز و نیاز هستیم. کسانی که اصلاً مسلمان هم نیستند، معتقد به شانس هستند. دوستان دین و شانس در سلامت ما هیچ تاثیری ندارد. وادی چهارم میگوید خودت به فکر خودت باش، مسئولیتها و تخریبهایی که انجام دادی قبول کن که خودت انجام دادی. من ابراهیم تمام مسئولیتهای خودم را باید خودم به گردن بگیرم. هیچکس به فکر من نیست. وقتی تمام مسئولیتها به گردن خودم باشد و فهمیدم مقصر هستم آن وقت هست که در مسیر ارزشها و صراط مستقیم حرکت میکنم و در اینجا آقای مهندس میفرمایند که آن افکار مثبت به انسان القاء میشود و خداوند هم در این مسیر حرکت به ما کمک میکند. امیدوارم که انشاالله همه ما بتوانیم در صراط مستقیم باشیم و تمام سفر اولیها به آن هدف نهایی که رسیدن به رهایی و این حال خوش است برسند. ممنون از اینکه به صحبتهای من گوش دادید.
![](/EditorFiles/Image/%db%b2%db%b0%db%b2%db%b4%db%b0%db%b6%db%b1%db%b6_%db%b1%db%b7%db%b5%db%b5%db%b4%db%b7.jpg)
تایپ: مسافر میثم
عکس مسافر: مرتضی
مرزبان کشیک: مسافر صابر
تنظیم و ارسال: مسافر مسعود مرزبان خبری
- تعداد بازدید از این مطلب :
110