English Version
English

مسئولیت زندگی‌ را خودم بر عهده گرفتم

مسئولیت زندگی‌ را خودم بر عهده گرفتم

جلسه‌ ششم از دوره‌ بیست و پنجم کارگاههای آموزشی خصوصی مسافران کنگره ۶۰؛ نمایندگی اروند آبادان، با استادی مسافر بهنام، نگهبانی مسافر محمد حسن و دبیری مسافر رضا با دستور جلسه « وادی چهارم و تأثیر آن بر روی من » در روز یک‌شنبه ۲۷ خردادماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.  

سخنان استاد: 

خدا را شکر می‌کنم که امروز در این جایگاه قرار گرفتم و حس خیلی خوبی دارد، از نگهبان جلسه تشکر می‌کنم‌، اولین بار است در این جایگاه قرار گرفتم و بابت این جایگاه خدا را شکر می‌کنم‌، با یک حال بسیار خرابی وارد کنگره شدم‌، یادم می‌آید پیش دبیر رفتم و گفتم یک خدمت به من بدهید و می‌خواهم مهماندار باشم، درست نمی‌توانستم روی پاهایم بایستم، خدمت به من نداد ولی خدا را شکر می‌کنم که امروز به درجه‌ای رسیدم و این برکت کنگره است که به عنوان استاد انتخاب می‌شوم و می‌توانم این‌جا بنشینم و صحبت کنم. از سن خیلی پایین‌ مصرف مواد مخدر را شروع کردم فکر نمی‌کردم که این قدر تاریکی را در زندگی‌ام تجربه کنم. شاید در ۷ سال اول اصلاً قبول نداشتم که من مصرف کننده هستم و دقیقاً یادم می‌آید سال ۸۸ بود و کمپ رفتم و اوج تاریکی زمانی شروع شد که قبول کردم مصرف کننده هستم و بعدش هم ۷ سال پاک بودم و در یک انجیوی دیگری بودم و هیچ وقت حال خوبی را تجربه نکردم و همیشه حال بدی داشتم و اوج تاریکی‌هام از زمانی شروع شد که بعد از ۷ سال پاکی‌، شروع به مصرف کردن کردم و واقعاً فکر می‌کردم این دنیا به آخر رسیده است یعنی من اوج تاریکی را تجربه کردم. تا قبل از اینکه به کنگره بیایم بیش از ۲۰ بار اقدام به ترک کردم هر بار برای ترک می‌رفتم ناموفق بود و با یک وضعیت خراب‌تر برمی‌گشتم و دوباره مصرف می‌کردم و جسمم هر بار نابودتر می‌شد. آخرین باری که برای URD به تهران رفتم بخاطر مصرف شدیدِ قرص و متادون پذیرشم نکردند، اولین سوالی که دکتر از من پرسید این بود‌، گفت تو با این حجم مصرف آمدی اینجا نترسیدی واقعاً حرف دلم را به او زدم و گفتم آقای دکتر هر چی که می‌خواهد بشود‌، یا می‌میرم و یا زنده می‌مانم و رفتم URD هم کردم و گفت که ما فقط متادون را از تو می‌گیریم و قرص را برایت نمی‌توانیم کاری کنیم و بعد که برگشت خوردم وضعیت از ترک‌های گذشته بدترشد. همیشه می‌گویم خدا باید کمک کند تا یک نفر از تاریکی در بیاید، در اوج ناباوری یک روز من زنگ زدم به آقا نقی یک کاری من با ایشان داشتم در مورد موضوع دیگری می‌خواستم صحبت کنم و ایشان کنگره را به من معرفی کرد.

 وارد کنگره که شدم صدو هشتاد درجه زندگی من تغییر کرد خیلی آموزش‌ها از کنگره گرفتم من هر جا که می‌رفتم می‌گفتند برای قرص نمی‌توانیم برای تو کاری انجام بدهیم، در عین ناباوری وارد کنگره شدم و به حرف‌های راهنمایم با کمال میل گوش دادم و امروز بدون مصرف یک عدد قرص یا مواد مخدر ساعت ده شب می‌خوابم و چهار صبح از خواب بیدار می‌شوم. امروز ساعت چهار صبح از خواب بیدار شدم و پنج صبح رفتم سر کار و تلاش کردم برای زندگی‌ام الان هم در خدمت شما هستم. آرزو داشتم که یک شب بخوابم، بالشت را تکیه می‌دادم به دیوار از خواب‌های وحشتناک نمی‌توانستم بخوابم اگر امروز نقاشی بلد بودم می‌توانستم عکس خوابم را بکشم، آقایی داخل یک سفینه بود در یک اتاق چهار متری من هرجا که می‌رفتم این آقا دنبال من می‌آمد، خیلی اذیت می‌شدم. امروز نگاه می‌کنم ساعت ده شب بدون اینکه به چیزی فکر کنم سرم را که می‌گذارم مثل یک بچه دوسالِ می‌خوابم. خدا را شکر می‌کنم این ها همه به برکت کنگره است.

 مشکلات من زمانی حل شد که قبول کردم این باری را که خودم به زمین گذاشته‌ام باید خودم بردارم یعنی در سفر اول راهنمای من هر چیزی را که فرمودند من انجام دادم یادم می‌آید در تیپر کردن قرص‌ها اذیت شدم آخرین قرصی را که می‌خواستم تیپر کنم آقا سینا به من گفت یک هفته وقت داری، من گفتم نه آقا من همین الان می‌خواهم تیپر کنم، گفتم که اگر شما اجازه می‌دهید من قطع کنم. یک روز داشتم رانندگی می‌کردم دیدم حسم خیلی خوب است نگاه کردم ببینم چرا من اینقدر حسم خوب است یادم می‌آید موضوع جلسه وادی سوم بود امروز که قبول کردم این باری را که خودم به زمین گذاشتم خودم از زمین بلند کنم، یک تصویر ذهنی کوچک از بچه‌های کنگره حال من را خوب می‌کند، در گذشته می‌گفتم چرا حالم خوب نمی‌شود، چون انتظار داشتم خرابی‌های که من به بار آورده بودم، برادرِ من بیاید و برای من درست کند. امروز نگاه می‌کنم حالِ خوبم را مدیون این هستم که مسئولیت زندگی‌ را خودم را بر عهده گرفتم و از همه خدمتگزاران که به من کمک کردند تشکر می‌کنم که با آن حال بدی که آمدم در کنگره و هر مشارکتی که کردم چیزی به من نگفتید ولی تلاش کردم تا ٱوضاع برای من بهتر شد و حالِ خوبم را مدیون راهنماها و راهنمای خودم آقا سینا هستم که خیلی کمکم کردند.

از همه شما ممنونم

تایپ مطلب: مسافر حسین لژیون چهارم، مسافر امین لژیون یازدهم، مسافر امیر لژیون دهم 

ویرایش و ارسال مطلب: مسافر محمود لژیون هفتم 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .