English Version
English

وادی چهارم راه گریز از مسئولیت را برای ما مسدود می‌کند

وادی چهارم راه گریز از مسئولیت را برای ما مسدود می‌کند

جلسه چهارم از دوره یازدهم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی دکتر مسعود؛ به استادی مسافر اکبر، نگهبانی مسافر سعید و دبیری مسافر سینا، با دستور جلسه «وادی چهارم و تأثیر آن روی من» شنبه ۲۶ خرداد ۱۴۰۳ ساعت ۱۶:۳۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان اکبر هستم یک مسافر؛ خدا را شکر می‌کنم که یک‌بار دیگر این فرصت نصیبم شد تا در خدمت شما عزیزان باشم. دستور جلسه امروز دو بخش است؛ بخش اول مربوط به وادی چهارم و تأثیر آن روی من که تحت عنوان در مسائل حیاتی به خداوند مسئولیت دادن یعنی سلب مسئولیت از خویشتن است و بخش دوم هم مربوط به تولد پیمان عزیز می‌باشد.
ابتدا پیام تولد پیمان را می‌خوانم؛ و آن گاه که احساس خستگی تمام می‌نماید نوری بر فراز آسمان ظاهر می‌گردد و راه را برای تو نمایان می‌سازد.
به نوعی این پیام با وادی چهارم همخوانی دارد؛ در واقع وادی چهارم راه گریز از مسئولیت را برای ما مسدود می‌کند. هر کدام از ما قطعاً مسائل و مشکلات گوناگونی داریم و قوانین زندگی حکم می‌کند که از سد این مشکلات عبور کنیم؛ زیرا اینها مسائلی هستند که خودمان باعث به وجود آمدن آنها هستیم. من از وادی چهارم این‌طور برداشت نمودم که منظور از مسائل حیاتی، فقط مربوط به همین حیات و زندگی نیست، بلکه تمامی حیات‌ها می‌باشد؛ چه در گذشته و چه در حیات‌های بعدی.
به نظر من گام اول در حل مسائل، پذیرش مسئله و در ادامه حرکت کردن است. ما در هیچ جایی از زندگی مسئولیت یک‌طرفه نداریم؛ مسئولیت همیشه و در همه‌جا دو طرفه است. خداوند انسان را با تمام خصوصیات و ویژگی‌های لازم و بستر و نعمت‌های مورد نیاز برای ادامه حیات خلق نمود؛ ولی گاهی ما انسان‌ها این مرزبندی را فراموش می‌کنیم؛ هم در مورد مسئولیت‌هایمان در قبال قدرت مطلق و هم در مورد سایر انسان‌ها مانند همسرمان، فرزندمان و خیلی موارد دیگر.
پیمان وقتی وارد لژیون شد از همه‌کس و همه‌جا گلایه‌مند بود و هر هفته یک ساعت در خصوص نارضایتی‌هایش از کارفرما، همکار، همسر و کل جامعه با من صحبت می‌کرد. در نهایت با آموزش‌های کنگره و خواست خودش و همراهی همسفرش ایستادگی کرد و به لطف خداوند به رهایی رسید. آموخت که مسائل و مشکلاتش را می‌بایست خودش حل کند و مسئولیت کارهایش را بپذیرد.
گاهی برخی افراد می‌گویند اگر قرار است همه کارها را خودمان انجام دهیم پس خداوند چه؟! پس تأثیر دعا چه می‌شود؟ باید بگویم ما در ابتدا باید مسئولیت کارهایمان را بپذیریم و تسلیم شویم؛ آنگاه دعا هم تأثیر خود را خواهد داشت. من وقتی پذیرفتم که مصرف‌کننده هستم و تسلیم شدم، دعا کردم و از خدا خواستم که راهی را به من نشان دهد و خدا هم مسیر کنگره را برایم نمایان کرد. خداوند می‌فرماید صدا کنید مرا تا اجابت کنم شما را. نظام هستی به این شکل است که القا و الهام را در صراط مستقیم انجام می‌دهد؛ اما این در ازای حرکت کردن من است و اگر من حرکتی نکنم هیچ القا و الهامی اتفاق نمی‌افتد. از این که به صحبت‌هایم توجه نمودید صمیمانه سپاسگزارم.
اعلام سفر مسافر پیمان:
سلام دوستان پیمان هستم یک مسافر؛ با بیش از ۱۰ سال تخریب وارد کنگره شدم؛ آخرین آنتی ایکس مصرفی تریاک، شیره، متادون، قرص؛ ۱۲ ماه به روش DST با راهنمای محترم آقای اکبر سعادتی راد سفر کردم؛ ورزش در کنگره والیبال؛ در ضمن سفر ویلیام انجام دادم با راهنمای محترم آقای حسین قره‌داغی. در ضمن مدت ۲ ماه است که سفر جونز انجام می‌دهم و ۱۰ کیلوگرم کاهش وزن داشتم. مدت رهایی از مواد ۱ سال و ۱۱ ماه و ۲۰ روز و مدت رهایی از سیگار ۸ ماه می‌باشد.
خلاصه سخنان مسافر پیمان:
سلام دوستان پیمان هستم یک مسافر؛ باعث افتخارم است که در کنار شما عزیزان هستم. از همگی شما تشکر و قدردانی می‌کنم که حضور شما باعث به وجود آمدن چنین بستری شده که افرادی چون من بیایند و در این مکان به رهایی برسند.
گاهی اوقات با خود این‌گونه فکر می‌کنم که اگر تقدیر به‌گونه‌ای رقم می‌خورد که راهنمای بنده مصرف‌کننده نمی‌شد که بیاید و راهنما شود سرنوشت من چگونه رقم می‌خورد؟ چه بلایی به سر من و خانواده‌ام می‌آمد.
آموزش‌های کنگره باعث شد که من متوجه صفات زشت و زننده خود شوم و بتوانم آنها را ببینم؛ مانند در‌وغ، منیت، کبر، قضاوت، غیبت و... خدا را شکر می‌کنم که مسیر کنگره را برایم باز کرد و توانستم در کنگره سفر کنم. من در سفرم اتفاقات ناگوار بسیاری پیش آمد؛ بیکار شدم، دخترم به دنیا آمد، پایم شکست و...
به واسطه علمی که آموخته بودم متوجه شدم که این بازی برای من است و دیگر به دنبال چرا نبودم. این بار به دنبال راهی بودم برای حل مشکلاتم که خوشبختانه توانستم تا حدودی آنها را حل کنم. تغییرات به آرامی در من شکل گرفت و همین‌طور نوع نگاهم به زندگی، جامعه و خودم عوض شد.
قبلاً خداوند را فقط در کعبه و یا مکان‌های دیگری می‌دیدم اما الان من خداوند را در همه چیز می‌توانم مشاهده کنم؛ خداوند در اینجاست، خداوند در دستان پدر و مادر است، خداوند در نگاه و محبت تک‌تک شما است.
چه حس خوبی است بوسیدن دستان پدر و مادر و این کار برایم بالاترین عبادت است. راه رهایی از اعتیاد در کنگره نمایان شده است و خدا را شکر می‌کنم که مرا به این مکان مقدس دعوت کرد که هم بتوانم از اعتیاد رها شوم و هم بتوانم از زندگی برخوردار باشم.
متشکرم که به عرایض بنده توجه کردید.
خلاصه سخنان همسفر عاطفه:
سلام دوستان عاطفه هستم یک همسفر؛ از آقای مهندس و خانواده محترمشان، آقای سعادتی و خانم شیمای عزیز، مرزبانان و ایجنت محترم و همچنین راهنمای تازه‌واردین خانم زهره تشکر می‌کنم.
من در ابتدا از مصرف‌کننده بودن پیمان اطلاعی نداشتم و یک‌بار در ماشین یک شیشه دارو دیدم و وقتی پرسیدم به من گفت که شربت ویتامین است. بعدها که پیگیری کردم متوجه شدم که شربت متادون است و بعد از جنگ و جدال‌های فراوان از او خواستم که به مؤسسه ترک اعتیاد مراجعه کند. پیش پزشک رفتیم و به او قرص B2 دادند و تأکید کردند که مشکل ما حل می‌شود و بسیار خوشحال بودیم که مشکل حل خواهد شد.
حدود ۵ سال از این دارو استفاده کرد و مواد دیگر هم استفاده می‌کرد که البته به من نمی‌گفت و ما همیشه با هم دعوا داشتیم چون او بسیار پرخاشگر و شکاک شده بود و همیشه گله می‌کرد؛ تا جایی که تصمیم به جدایی گرفتیم و نزد مشاور رفتیم و مشاور به ما گفت که مدت ۶ ماه به رابطه خود فرصت بدهید و طی این ۶ ماه تقدیر این بود که من باردار شدم و تلاش بسیاری کردم که فرزندم به دنیا نیاید چون برای او آینده‌ای نمی‌دیدم اما موفق نشدم.
چاره‌ای ندیدم جز اینکه بگذارم فرزندم به دنیا بیاید و بعد جدا شوم. زمانی که جنسیت فرزندم مشخص شد و فهمیدم دختری در راه است، با مسافرم صحبت کردم و گفتم عشق اول یک دختر پدر اوست و تو با این رفتار و کردارت باعث می‌شوی من بعد از به دنیا آمدن فرزندم تو را ترک کنم.
به مسافرم گفتم تو باید تلاش کنی و به این قضیه پایان بدهی. پس از آن مسافرم از طریق یکی از دوستانش با کنگره ۶۰ آشنا شد و گفت اینجا با داروی OT درمان انجام می‌شود.
مسافرم در ابتدا گفت من اگر بروم هم فقط برای گرفتن دارو می‌روم و در کلاس‌ها شرکت نمی‌کنم. برای من دیگر اهمیتی نداشت ولی وقتی وارد کنگره شد از نظم و شرایط کنگره بسیار تعریف می‌کرد و بسیار راضی بود به‌خصوص از راهنمای خودش آقای سعادتی که بسیار به ایشان ارادت داشت تا جایی که من تصور می‌کردم که او به کنگره آمده و رفیق‌باز هم شده است؛ چون تصوری از کنگره نداشتم و می‌دیدم تحت هر شرایطی در جلسات حضور پیدا می‌کند تا جایی که من دیگر عصبی شده بودم و او به من پیشنهاد داد که من هم به عنوان همسفرش وارد کنگره شوم.
خدا را شکر به کنگره آمدم و با استقبال گرم مرزبانان خانم ناهید و خانم شهناز مواجه شدم و وارد لژیون خانم شیما شدم. ایشان در هر شرایطی من را حمایت کردند و این برای من بسیار ارزشمند بود که همیشه به من مشاوره می‌دادند و اطلاعات خود را به من ارائه می‌دادند و همواره باعث آرامش من می‌شدند. همیشه به من کمک می‌کردند که مادر خوب و همسر خوبی باشم.
از مسافرم هم ممنونم که با اینکه در سفر اول شرایط بسیار سختی داشت ولی بسیار خوب سفر کرد و من این را مدیون راهنمای ایشان آقای سعادتی هستم که مسافرم بسیار رفتارش خوب شده و زبانزد همه فامیل شده است. در واقع خودم هم باورم نمی‌شود مسافرم این‌قدر تغییر کرده است. از خانم شیما و آقای اکبر بسیار ممنونم که باعث شدند من و مسافرم به زندگی برگردیم. ممنونم که به صحبت‌های من توجه کردید.
خلاصه سخنان راهنمای محترم همسفر شیما:
سلام دوستان شیما هستم یک همسفر؛ امروز انرژی بسیار بالا است و من خیلی خوشحال هستم. از آقای مهندس و خانواده محترمشان سپاسگزارم که این بستر را فراهم کردند که ما بیاییم و به حال خوش برسیم. این تولد را در ابتدا به آقای مهندس، آقای سعادتی، آقای پیمان و خانم عاطفه تبریک می‌گویم.
داشتم فکر می‌کردیم که دستور جلسه امروز چقدر با خانم عاطفه هماهنگ است. ایشان وقتی وارد لژیون شدند نوزادی ۲۰ روزه داشتند که زود متولد شده بود. آمدند و با من صحبت کردند که می‌خواهند در لژیون من باشند ولی از من خواستند یک ماه به ایشان فرصت بدهم تا نوزادشان مقداری کامل‌تر شود. طبق قوانین کنگره به ایشان گوشزد کردم که اینجا برای کسی صندلی نگه داشته نمی‌شود و باید حضور پیدا کنند؛ ولی از آنجا که شرایط خاصی داشتند با درخواست ایشان موافقت کردم اما به‌شرط اینکه هفته‌ای یک سی دی بنویسند و عکس آن را برای من ارسال کنند.
در حقیقت بعید می‌دانستم بتواند و تصور می‌کردم پیگیر نخواهد بود. خانم عاطفه بسیار خوب حرکت کرد هر هفته یک سی دی برایم می‌فرستاد حدود یک ماه یا ۶ هفته بعد از آن روز در لژیون حضور پیدا کرد. دقیقاً مثل همین وادی آن جایی که هر کدام از ما باید بتوانیم مسئولیت خودمان را بپذیریم و نقش خودمان را درست بازی کنیم و به جای نق‌زدن و انداختن مسئولیت به گردن این و آن باید نقش خود را پذیرا باشیم.
باید بدانم که در این بازی نقش من چیست و من باید درست بازی کنم و اینجاست که خداوند نیروهای خود را برای ما می‌فرستد و سیستم خداوند سیستم کائنات است.
سخنی از استاد سردار را یادآور می‌شوم که می‌فرمایند دانسته باید لیکن شایسته باید و اینجاست که انسان شایستگی‌اش را نشان می‌دهد و می‌گوید من لیاقت این جایگاه را دارم و حرکت می‌کند و سیستم او را می‌بیند و به او کمک می‌کند. خانم عاطفه با آن شرایط، بسیار کم غیبت داشت و در جلسات حضور پیدا می‌کرد و سی‌دی‌هایش را می‌نوشت. امروز خدا را بسیار شکر می‌کنم که شاهد این تولد هستیم و برای خانم عاطفه و مسافرش بسیار خوشحال هستم و امیدوارم همین‌طور خوب سفر کنند و هر دو از قبولی‌های آزمون راهنمایی باشند.
ممنون و سپاسگزارم.
تایپ: مسافر محمود و مسافر عرفان
تنظیم: مسافر ابوالفضل

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .