جلسه سوم از دوره پنجاه و یکم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰، نمایندگی البرز کرج، با استادی دیدهبان گرامی، مسافر علیرضا، نگهبانی مسافر زین العابدین و دبیری مسافر علی، با دستور جلسه"وادی چهارم و تأثیر آن روی من" در روز شنبه بیست و ششم خرداد ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.
![](/EditorFiles/Image/IMG_20240616_094048.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان، علیرضا هستم یک مسافر. انسان همیشه از جنس خودش فرار میکند؛ زمانیکه باران میآید، از باران فرار میکند و زمانیکه گرم است از گرما فرار میکند. جنس انسان از آب، باد، خاک و آتش است. انسان جاهل، نادان و کمخرد همیشه از جنس خودش فراری است.
روز گذشته، باران میآمد؛ خیلیها فرار میکردند و کسانی میایستادند و زیر باران از آن لذت میبردند، اگر با جنس خود ارتباط برقرار کنیم، لذت میبریم.
دستور جلسه وادی چهارم و تأثیر آن روی من است: "در مسائل حیاتی، مسئولیت دادن به خداوند؛ یعنی سلب مسئولیت از خویشتن"
چیزیکه در وادیها مهم است، تعریف وادی نیست، بلکه انجام دادن آن مهم میباشد. وقتیکه آقای مهندس از تأثیر وادیها روی من، صحبت میکنند، منظورشان این است که ما بگردیم و خودمان را در وادی پیدا کنیم. این چهارده وادی یک اعجاز است و کسانیکه میتوانند بصیرت و تجربه و فهم وادیها را پیدا کنند، قضیه آنها بسیار متفاوت میباشد، کسانی که روی وادیها قدم میزنند و جلو میروند، میتوانند خود و جهان پیرامونشان و خداوند را بهتر بشناسند.
در کنگره هفت وادی داریم، که هیچ عملی در آنها نیست و وادی چهارم نیز در مورد تفکر است. ما چرا به خواستههای خود نمیرسیم؟ خیلی از خواستههای ما در کوچهپسکوچههای ذهنمان گم میشود و به آنها نمیرسیم، چون مکانیزم وادیها را نمی دانم، قشنگ حرف میزنم، ولی عمل ندارم؛ مانند یک شخص سفر اولی که راجع به روش DST به زیبایی صحبت میکند، ولی توانایی اجرای آن را ندارد، بنابراین ما باید توانایی اجرای وادیها را پیدا بکنیم و این یک معجزه است.
سفر از یک جای مجهول به یک جای معلوم، از مصرف مواد مخدر به رهایی میرسم و به یک نقطهای میرسم که نسبت به نقطه اول بسیار متفاوت است و این توانایی در وجود ما است و اینقدر توانایی دارم تا به خواستی که دارم، برسم.
این وادی میگوید: در مسائل حیاتی به خداوند، مسئولیت داددن، یعنی سلب مسئولیت از خویشتن. خداوند یک قانون دارد، یک سنت الهی، که هیچ کدام از این دو یکدیگر را نقض نمیکند. یک زمانی من خداوند را اینگونه میدیدم: خداوند را یک کارگر یا یک کلفت فرض میکردم! من دستور بدهم و او اجرا کند! و در خوشبینانهترین حالت به صورت یک پادشاه خیر میدیدم که خواستههای من را اجابت نماید و یا یک پهلوان قوی که کار من را انجام میدهد!
انسان بیخرد، انسانی متوقع است که جهان پیرامونش را نمیشناسد. خداوند چیست؟ خداوند کل است و به انسان میگوید؛ من خلق کردم و در اختیار تو گذاشتهام و در ادامه تو را هدایت میکنم و اگر تو حرکت کردی، من در ادامه حرکت تو را راهنمایی میکنم.
ما انسانها اعتقاد، ایمان و باور داریم؛ همه انسانها اعتقاد دارند، ولی همه ایمان ندارند و به همین دلیل باورمان که قرار است یاورمان باشد، با یکدیگر متقاوت است، برای همین بعضیها در کنگره به نتیجه میرسند و برخی به نتیجه نمیرسند. انسانها از جهالت خود ضربه میخورند و استاد امین در مثلث جهالت ترس، منیت و ناامیدی را مطرح میکند. جایگاه ترس، ایمان است، وقتی میترسد، ایمانش متزلزل میشود و این ترس، تفکر را میخورد. شخصی که میترسد، به خود اعتماد ندارد، تواناییهای خود را نمیبیند و از خودش سلب مسئولیت میکند و در بیرون خودش به دنبال کسی میگردد که این مسئولیت را به گردن او بیاندازد.
وقتیکه مسئولیت کارهای خود را بپذیریم، ایمان من باعث میشود، رسیدن به نتیجه و خواستههایم، سهل شود و باور من باعث میشود، نتیجه و خواست خودم را ببینم و این در حرکت اتفاق میافتد. وقتی ما میترسیم فقط باید به ایمان خود پناه ببریم.
کنگره مکان جالبی است و آدمها را به آرزوهایشان میرساند، به شرطیکه تفکر و تعقل کنیم و الّا به خواستههایمان نمیرسیم. ما باید دائماً خواستههایمان را همراه خود داشته باشیم، به همین صورت که خواسته جناب مهندس، جهانی شدن کنگره است و دائماً به آن تفکر و تعقل میکند، چون خواسته ایشان است.
همه ما در کنگره، در تفکر آقای مهندس و خلق او زندگی میکنیم، وقتیکه یک استاد یا معلم کاری را بلد است، شاگرد هم میتواند آن کار را انجام دهد، اگر بنیان کنگره فکر و تفکر را میشناسد و از ذرات جرقه توانسته است، تصویر جهانی شدن کنگره را به وجود آورد، من هم اگر خواستهام معقول باشد، یعنی مبنای خواسته من درست باشد و بتوانم دائماً با خواسته خود ارتباط برقرار کنم و برای بهدست آوردن آن، حرکت کنم، قطعاً به آن خواسته خواهم رسید.
اعتقاد و ایمان، حرکت درونی است، وقتیکه من به یک مطلبی فکر میکنم، هزاران مانع در ذهن ایجاد میگردد و اجازه نمیدهد.
ذهن دو کار میکند؛ اولین کاری که میکند، اینقدر یک مسئله را بزرگ میکند تا از صاحب ذهن محافظت کند، دائم با تصویرسازی از عدم موفقیت و شکستهای قبلی، از انجام کار جلوگیری میکند، تا از شخص محافظت کند و کار خودش را به درستی انجام بدهد، ولی اگر ما یک پله از موضوع مورد نظر جلوتر باشیم، دانایی و دانایی موثر بیشتر باشد، می توانیم از ذهن استفاده کنیم و حرکت کنیم و از مشکلات عبور نماییم.
وادی اول به ما میگوید؛ فکر کن، وادی دوم میگوید؛ یک تصویر بساز و به جهان پیرامون نگاه کن و وادی سوم میگوید؛ خویش من در گرو خویشتن من است، اگر من بخواهم کاری بکنم، نمیتوانم از الآن شروع کنم، من با عقبه خود، با ناشناختههای خود، با دانستهها و ندانستهاند خود، با بدیها و خوبیهای خودم هستم و از الآن، باید این را قبول کنم و شروع به حرکت کنم و هر چیزی که میخواهم، باید از خویشتن خویش و از خودم بخواهم، از کسی نمیتوانم بخواهم، باید از درون خودم بخواهم، و در نهایت، وادی چهارم به ما میگوید: از خالق نمیتوانی بخواهی، تو مخلوق هستی، باید خدمت و حرکت کنی، تا به خلق برسی و از خلق حرکت بکنی تا به خالق برسی.
کنگره ۶۰ اینقدر توانمند است و جایگاههای مختلفی را در سفر اول و دوم درست کرده، تا به خواستههای معقول خود برسیم و فقط باید بخواهیم، مکانیزم را درک کنیم و به انجام برسانیم.
من معتقد هستم که تکتک افراد کنگره میتوانند ثروتمند زندگی کنند و در زندگی و کسب و کار و خانواده توانمند باشند و از همه مهم تر، بخواهم؛ اگر من، چیزی میخواهم و نمیشود، به خاطر این است که ساختار را درست درک نکرده ام و در جهت آن، حرکت درونی انجام ندادهام.
خداوند انرژی است، خالق و بنیان و صاحب همه چیز است و ما قسمتی از این ساختار هستیم. به قول استاد امین عصیان کردیم، نسیان کردیم و سپس طغیان کردیم و دیگر جزئی از ساختار نیستیم.
مثلا یک درخت را ببینید؛ رشد میکند و میوه میدهد، ۲۰ درصد از میوهها را پای خودش میریزد و خودش استفاده میکند و مابقی را میبخشد و یا گنجشک، میرود تا غذای شاهین شود، برای اینکه ارتقاء پیدا کند، ما چی؟ آیا فقط خود و خانواده خود را میبینیم؟
انسانی که درک مطلب میکند، نفقه میدهد به خانواده خود، و وقتی بیشتر میفهمد، اطرافیان خود را دور این سفره جای میدهد و وقتی خیلی خیلی بیشتر میفهمد، انفاق میکند و به جامعه اش کمک میکند؛ راهنما میشود، چون روزی خورده است و خداوند به او روزی داده است و میآید غرور خود را کنار میگذارد و در کنگره خدمت میکند.
همه انسانها شبیه یکدیگر هستند و هیچ تفاوتی ندارند، ولی کسی که درک بیشتری دارد و بیشتر میفهمد، مانند خداوند عمل میکند و میبخشد. اصل مرام و معرفت کنگره عشق است و درخت عشق میوه و ثمرهاش بخشش است. ما در کنگره یاد گرفتیم که از زمان، کلام، مال و مکانمان ببخشیم و می بینیم که درخت با بخشش از محصول خود، هر سال پربارتر میشود و سال بعد محصول بیشتری میدهد، بهطبع سهم خودش هم بیشتر میشود و آقای مهندس هم دائما میبخشد و ببینید آقای مهندس چه سهم بزرگی از انسانیت و آدمیت دارد.
این موضوع آنقدر مهم است که اگر متوجه نشویم بایستی تاریخ را تکرار کنیم و سعی کنیم، اگر بستری در کنگره به وجود آمده است، در حد کمالِ آن حرکت کنیم، یعنی مثلث آقای مهندس(علم، جان و مال) را همراه خود داشته باشیم، بعد فزونی و برکت را خواهیم دید.
همه ما معتقدیم خداوند وجود دارد، ولی ایمان همه ما یکسان نیست، ایمان همان عمل است و بعد نگاه میکنیم که باور و فرمان خداوند، برای افراد مختلف متفاوت است.
خداوند ما را هدایت میکند و خداوند و کائنات، دوست دارند ما حرکت کنیم، هزاران مربی و استاد در آن طرف خط برای ما قرار داده شده است، آن طرف حرکت و آن طرف ایمان؛ این طرف هیچ خبری نیست، در هر جایگاههای خدمتی را داشته باشم ( پهلوانی، ایجنتی، دیدهبانی، راهنمایی و ...) هیچ فرقی ندارد و اتفاقی نمیافتد، اتفاق بعد از عمل و حرکت است؛ مثل یک سفر اولی؛ وقتیکه شروع به حرکت میکند ایجنت، مرزبانان، راهنما، دیدهبان، همه به کمک او میآیند تا به خواست خود برسد و یک سفر دومی هم باید حرکت بکند. از اینکه به صحبتهای من توجه کردید از همه شما سپاسگزارم.
گزارش تصویری از دیدار آقای زرکش با راهنمایان نمایندگی البرز و بازدید دفاتر سی دی خدمتگزاران:
![](/EditorFiles/Image/IMG_20240616_094138.jpg)
![](/EditorFiles/Image/IMG_20240616_094109.jpg)
![](/EditorFiles/Image/IMG_20240616_094131.jpg)
![](/EditorFiles/Image/IMG_20240616_094122.jpg)
![](/EditorFiles/Image/IMG_20240616_094127.jpg)
![](/EditorFiles/Image/IMG_20240616_094116.jpg)
تایپ متن: مسافر صدرا و مسافر یاسر
عکس: مرزبان خبری مسافر هادی
ویرایش و بارگذاری: مسافر مهدی
- تعداد بازدید از این مطلب :
771