English Version
English

من یار مهربانم،دانا و خوش بیانم

من یار مهربانم،دانا و خوش بیانم

جلسه دهم از دوره دوم لژیون آموزشی کنگره ۶۰ لژیون بوئین‌زهرا؛با استادی راهنما مسافر محمدرضا ونگهبانی مسافر رضا و دبیری مسافر رامین با دستور جلسه ( کتاب 60 درجه زیر صفرو تصاویر آن) جمعه 25 خرداد ۱۴۰۳ ساعت ۷:۴۵ صبح آغاز به کار کرد.

به نام قدرت مطلق الله
سلام دوستان محمدرضا هستم مسافر، خدا را شکر می‌کنم که در خدمت شما هستم و بازهم شکر که خداوند به من اجازه داد که خدمت کنم. دستور جلسه این هفته کتاب عبور از منطقه 60 درجه زیر صفر و تصاویر آن است. کسانی که خواسته رهایی داشته باشند، هر بار که آن را مطالعه می‌کنند، برداشت جدیدی از آن خواهند داشت و هر بار به چیز تازه‌ای می‌رسند. همان‌طور که در ابتدای کتاب هم آمده است، نویسنده آن را برای تمام افراد جامعه از قبیل اساتید دانشگاه‌ها، دانشجویان، قضات، محققین، پزشکان و ...قابل‌استفاده دانسته‌اند.
جرقه نوشتن کتاب 60 درجه بعد از رهایی جناب مهندس خورد و شروع سفر ایشان از ماه مبارک رمضان بود. اولین کاری که ایشان برای سفرشان انجام دادند، مرتب کردن وعده‌های اپیوم بود و این منجر به کشف صورت‌مسئله اعتیاد شد. در حال حاضر کتاب چاپ هفتادم خود را هم گذراند و این اتفاق بسیار بزرگی است. این کتاب برای تمام ارکان زندگی انسان می‌تواند مفید باشد. در وادی اول اشاره‌شده است که با تفکر ساختارها آغاز می‌شود و بدون تفکر هر چه هست روبه‌زوال است . اگر بتوانیم همین قانون را در کارهای روزمره و برنامه‌های سالانه خود استفاده کنیم، مسیر زندگی ما تغییر خواهد کرد.
این کتاب با ما سخن می‌گوید مخصوصاً تصاویر آن، یکی از تصاویر، ماشین قرمزرنگی است که در یخبندان و کوهستان در حال طی کردن مسیر است مصداق خود ماست که مصرف‌کننده‌ایم. خیلی‌ها در سفر اول عجله دارند که کی 10 ماه سفر اول تمام می‌شود و در مورد درمان خود و میزان مصرف دارو اظهارنظر می‌کنند. این به خاطر است که درک درستی از سفر ندارند و می‌خواهند زود به مقصد برسند. درصورتی‌که مسیر سفر همان مسیر ماشین در کوهستان است و باید آهسته و پیوسته پیموده شود. تصویر با ما حرف می‌زند و راه را به ما نشان می‌دهد.

یک‌چیزی را به دوستان سفر اولی بگویم البته این برداشت و نظر خودم است. تا اجازه صادر نشود نمی‌توانیم حتی لای کتاب را بازکنیم. ممکن است بگویید چطور؟ من 25 سال درگیر مصرف مواد مخدر بودم. در حال عبور از میدان انقلاب بودم حدود سال 79 یا 80، چشمم به این کتاب افتاد و آن را خریدم. فکر کردم رمان باشد. آن زمان کتاب رمان زیاد مطالعه می‌کردم و شروع به خواندن کردم و مطالبی مثل اساتید و سردار و... به‌جایی از کتاب رسیدم آقای مهندس گفته بودند یک گرم را 30 قسمت کردم. سعی کردم یک گرم شیره را به سی قسمت مساوی تقسیم کنم و هر کاری کردم موفق نشدم و هر بار که می‌خواستم تقسیم کنم و موفق نمی‌شدم یک بست می‌خوردم. آخر با خودم گفتم مثل‌اینکه مهندس توهم‌زا مصرف کرده یا جنسش خیلی خوب بوده است و همین باعث شد کتاب را به یک‌طرف پرتاب کردم.
همین امروز که منزل من در خیابان مهدی زاده است ،درواقع (شعبه حر فعلی )در همین خیابان بود. هرروز از جلوی شعبه عبور می‌کردم و تعدادی افراد با پیراهن سفید در آنجا بودند و تابلوی نمایندگی کنگره 60 را می‌دیدم. هیچ‌وقت به من این اجازه داده نشد تا من این کتاب را ببینم و از مضمون آن باخبر شوم .تا سال 95 که اجازه آن صادر شد. دو سه ماه اول نمی‌دانستم برای چه چیزی به کنگره آمده‌ام، شاید به خاطر لج بازی بود. یادم هست یک روز پنج‌شنبه‌ای بود و به شعبه مراجعه کردم البته با یکی از دوستانم که خیلی کنگره را قبول داشت. مرزبان با ما برخورد خوبی نداشت و مثلاً با دوستم مراجعه کرده بودم که خجالت نکشم و این در حالی بود که من درمان را قبول نداشتم و اعتقاد داشتم که درمان دروغ است و شعارهایی که شنیدید، لب که خورد به وافور شسته شود به کافور و ...به خاطر این بود فکر و ذهنم خراب بود. جالب است که به خاطر برخورد مرزبان و لج بازی با او ماندم. به دوستم گفتم به من گفت برو شنبه صبح بیا، می‌روم و دوباره برمی‌گردم و جای او را خواهم گرفت و بعد می‌دانم که با او چه رفتاری بکنم. همان‌گونه هم شد ولی در مسیری دیگر...

وقتی کتاب را خواندم، بالاترین لذتی که تصاویر کتاب به من می‌داد، تصویر رهایی و اسکی‌بازی در برف بود. واقعاً چه لذتی از این بالاتر هست که در کوهستانی پر از برف باشیم و نسیم ملایمی بوزد و اسکی کنیم. چه لذتی از این بالاتر، آن‌هم زمانی که فرد از دنیای تاریکی‌ها بیرون آمده است. من که لذتی بالاتر از این سراغ ندارم. وقتی شروع به خواندن کتاب کردم و به انتهای آن نزدیک شدم، تازه متوجه شدم چه بلایی سر جسم خود آورده‌ام و به آن لطمه زده‌ام زمانی که بیشتر مطالب و تصاویر را مطالعه می‌کنیم، می‌فهمیم که باید اول خودمان را دوست داشته باشیم. تا زمانی که شخصی خودش را دوست نداشته باشد چطور می‌تواند دیگران را دوست داشته باشد. کسی که برای خودش ارزش قائل نباشد چطور باید انتظار داشته باشد که زن و فرزندانش برای او ارزش قائل باشند. کتاب 60 درجه دارای محتوای بالایی است. یک انسان با یک بلم تا اوج آسمان‌ها می‌تواند پرواز کند و با همان بلم می‌تواند به گل بنشیند و خود را بیچاره کند. این عین حقیقت است. چه دلیلی وجود دارد که وقتی بچه‌های کنگره در جلسه‌ای با حضور مسئولین کشوری و لشگری و چندین NGO دیگر هستند، شنیده می‌شود که بچه‌های کنگره مثل الماس‌هایی هستند که در قعر دریا می‌درخشند. دلیل آن این است که درمان در کنگره 60 نمی‌گویم کار خیلی راحتی است اما اگر در مسیر درمان باشیم مثل طی کردن مسیر در اتوبان است و برای این کار باید خواست درمان داشته باشیم و در مسیر آن قرار بگیریم.
شخصی که از مخدر محرک استفاده می‌کرد در لژیون به من مراجعه کرد و گفت: چرا باید من از مرفین استفاده کنم؟ به او فقط همین را گفتم که شما کتاب 60 درجه را حداقل تا صفحه 120 بخوان و بعدازآن به شما خواهم گفت که چه باید بکنی. رفت و کتاب را به گفته خودش چند بار خواند و وقتی مراجعه کرد گفت: هر چیزی که شما بفرمایید، درست است و انجام خواهم داد. خدا را شکر به رهایی رسید و در جای دیگری خدمت می‌کند.
توصیه می‌کنم به شما دوستان حتماً کتاب 60 درجه را مطالعه کنید. نیازی نیست روزهای اول خیلی دقیق خوانده شود. همین‌طور مثل روزنامه هم بخوانید کافی است. همین باعث می‌شود هم با مطالب کتاب آشنا شده وهم یاد بگیرد. وقتی تمثیل موریانه‌ها را در تنه درخت پوسیده مشاهده می‌کنیم، تازه متوجه می‌شویم که مواد مخدر چه بلایی به سر جسم ما آورده است و می‌فهمیم که بازسازی این جسم به آهستگی و طولانی خواهد بود. درست است که در 11 ماه به رهایی می‌رسیم اما تا به تعادل برسیم نیاز به زمان‌داریم و به همین ترتیب نگاهمان تغییر می‌کند و دیدمان نسبت به خود، دیگران وزندگی عوض می‌شود و دیگر از کسی طلب کار نیستیم. عموماً مصرف‌کننده‌ها از همه طلب کارند. مخصوصاً وقتی‌که خمار هستند و زمانی که نشئه باشند مهربان می‌شوند. زمانی که به تعادل نسبی رسیدیم یاد می‌گیریم که متعادل رفتار کنیم.

لژیون بویین زهرا

برگزاری امتحان از رهجویان سفر اول و دوم 

فعالیت های ورزشی

 

خدمتگراز سایت : مسافر مهدی

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .