English Version
English

برای شناخت خداوند، ابتدا باید خود را بشناسیم

برای شناخت خداوند، ابتدا باید خود را بشناسیم

هفتمین جلسه از دوره چهل و دوم کارگاه‌های آموزشی عمومی  کنگره ۶۰، با استادی راهنمای محترم مسافر عطا، نگهبانی موقت مسافر شهرام و دبیری موقت مسافر امین با دستور جلسه "وادی چهارم و تأثیر آن روی من" شنبه 26 خرداد ۱۴۰۳ ساعت ۱۶:۳۰ آغاز به کارکرد.

سخنان استاد
خداوند را شاکرم که در این جایگاه قرار گرفتم تا خدمت کنم و آموزش بگیرم. دستور جلسه امروز، وادی چهارم و تأثیر آن روی من می‌باشد؛ در مسائل حیاتی به خداوند مسئولیت دادن یعنی سلب مسئولیت از خویش و در بخش دوم هم جشن اولین سال رهایی مسافر مجتبی را داریم. سعی می‌کنم بیشتر درمورد تأثیر این وادی به روی خودم صحبت کنم. در سفر اول زمانی که به این وادی رسیدم، متوجه شدم شناخت درستی از خداوند نداشته‌ام. قبل از ورود به کنگره، به‌واسطه خواندن چند کتاب و برداشت‌های اشتباه، به این نتیجه رسیده بودم که خداوند وجود ندارد و این امر، من را به پوچی کامل رسانده بود، مصرف مواد نیز به آن دامن می‌زد. یکی از نشانه‌های کسی که خداوند را به‌درستی می‌شناسد، این است که در آرامش، آسایش و صلح است که هیچ‌یک در من وجود نداشت. این وادی به ما می‌گوید؛ خداوند غول چراغ جادو نیست که دائماً به او فهرستی از خواسته‌هایمان را بدهیم تا اجابت نماید. این وادی راه‌های  گریز را برای ما می‌بندد تا نتوانیم از مسئولیت‌های حیاتی خود، شانه خالی کنیم. در این وادی من متوجه شدم که خداوند برای من کاری انجام نمی‌دهد، شاید این حرف زیاد منطقی نباشد؛ ولی جناب مهندس این وادی را طراحی کرده تا هیچ گریزپایی از مسئولیت‌های خویش، شانه خالی نکند و مسئولیت خود را به دیگر انسان‌ها واگذار نکند.این وادی می‌گوید: حتی به خدا هم مسئولیت ندهیم، وقتی این باوردرمن شکل گرفت، شروع به حرکت کردم. برای شناخت خداوند، اول باید خودت را بشناسی، خودشناسی در کنگره 60به یک‌شکل است  به شکلی دیگری است. خودشناسی درگنگره درمکرد صور آشکار، می‌گوید که من جسم و فیزیولوژی خود را بشناسم. مرحله بعد درمکرد صور پنهان انسان صحبت می‌کند و به من جایگاه خودشناسی را یاد می‌دهد. کسی که می‌خواهد قدرت مطلق را بشناسد و درک درستی از آن داشته باشد؛ ابتدا باید صور آشکار و در ادامه، صور پنهان و مراحل تکاملی نفس خود را بشناسد و بداند حضور انسان در این کره خاکی به چه دلیل است و بعد مرگ چه خواهد کرد وبه چه شکلی درمی‌آید؛ آیا وارد بهشت می‌شود یا خیر؛ البته آقای مهندس خودشان در این خصوص، توضیحات کامل را داده‌اند. این‌که فقط بنشینم و تنبلی کنم و مسئولیت کارهای خودم را قبول نکرده و درمان خودم را به خداوند بسپارم؛ قطعاً موفق نخواهم شد و درهمان تاریکی فرومی‌روم.

قسمت دوم دستور جلسه، جشن تولد یک‌سالگی مجتبی عزیز است. مجتبی حدود دو سال پیش با تحصیلات دانشگاهی و مصرف مواد، وارد لژیون من شد. خودم این جایگاه را تجربه کرده‌ام، وقتی وارد کنگره شدم، فوق‌لیسانس عمران و هروئینی بودم. مسافر مجتبی، کوهی ازمنیت داشت، برای نمونه؛ اگر در جلسه شعری از مولانا می‌خواندم مجتبی می‌آمد و اعلام می‌کرد که این شعر از مولانا نیست و از عطار نیشابوری است؛ اما حرکت کرد و با گوش‌به‌فرمان بودن، تاریک‌های عمیقی که زندگی‌اش را فراگرفته بود را دید. مانند تمام مصرف‌کنندگانی که به مشکل برخورده بودند در خانواده دچار مشکلات جدی شده بود. ساختار کنگره  60به‌گونه‌ای است که جلودار واقعی، خداوند است. ذره‌ذره که آموزش دید، منیت بزرگ خود را خرد کرد و آموزش پذیر شد. اکنون در حال خدمت درسایت و لژیون سرداراست. مجتبی برای رسیدن به این جایگاه، تمام تلاش خود را به کار گرفت و دیدن این حس و حال خوب در او، برای من بسیار لذت‌بخش است. خواسته رسیدن به جایگاه راهنمایی در مجتبی وجود دارد؛ امیدوارم به خواسته‌اش دست پیدا کند.

اعلام سفر مسافر مجتبی

سلام دوستان مجتبی هستم مسافر؛ آنتی ایکس مصرفی متادون، روش درمان DST، داروی درمان OT، مدت سفر۱2ماه و ۱2روز، رهایی1سال و 1ماه، رشته ورزشی شنا، راهنما مسافر عطا

آرزوی مسافر مجتبی

تمام عزیزانی که خواسته رسیدن به راهنمایی را دارند به شال نارنجی دست پیدا کنند

سخنان مسافر مجتبی

خداوند را شاکرم که این جایگاه رو تجربه کردم .همان‌طور که دوستان قبلاً در این جایگاه حضور داشتند و گفتند، انرژی این جایگاه بسیار بالا است و من هم‌الان حسش می‌کنم و در شروع صحبت کردن برایم خیلی سخت شد. من برای بار اول سال 1391 در سه جلسه تازه واردین در یکی ازنمایندگی های تهران شرکت کردم، همان‌طور که در کنگره60 می‌گویند اذن باید صادر شود، شاید در آن زمان این اتفاق برای من نیفتاده بود و من باید تاریکی‌های بیشتر و دیگری را تجربه می‌کردم تا تقدیر من شکل بگیرد، به این صورت که من از تهران مهاجرت کردم و به اندیشه آمدم، برای بار دوم و وارد کنگره شدم و این بار دقیقاً همان اتفاقی که باید برایم می‌افتاد و تقدیر من بود به انجام رسید،در همان ابتدای ورود استاد خود را که گویی از قبل برایم مشخص‌شده بود پیدا کردم برایم طوری بود که انگار سال‌ها او را می‌شناسم و ارتباط قلبی قوی بین من و ایشان برقرار شد طوری که صدایش هم برایم دل‌نشین بود. در حال حاضر که به گذشته نگاه می‌کنم تاریکی‌های عمیقی که در وجود من بود و سال‌ها با آن‌ها زندگی می‌کردم و سرچشمه تمام مشکلات من بود را بهتر می‌بینم، مثل‌اینکه از ارتفاع بسیار زیادی به یک منظره نگاه می‌کنم و به‌کل منظره احاطه دارم. الآن صحبت استاد عزیزم را که می‌گفت می‌خواهم ساختارهای بیمار و مخرب تو را از بین ببرم و دوباره آن‌ها را از نو بسازم با تمام وجود درک می‌کنم و سپاسگزار ایشان هستم چون تمام آن‌ها خیر بود و به‌طور مثال باعث شد نقطه تحمل من که بسیار پایین بود یکی از نقاط قوت من در سفر دوم باشد. در انتها خداروشکر می‌کنم و از جناب مهندس که این بستر را فراهم کردن بی‌نهایت سپاسگزارم و تمام تلاش خودم را در سفر دوم به کار می‌گیرم تا در صراط مستقیم آموزش بگیرم.

سخنان راهنمای همسفر

خدا را شکر می‌کنم بابت این تولدها و رهایی‌ها، در رأس به جناب مهندس تبریک می‌گویم، به راهنمای مسافر راهنمای محترم عطا، هم‌سفر عزیز ایشان که بسیار صبوری کردند و همراه بودند و در انتها هم اولین سال رهایی مسافر مجتبی را به خود ایشان تبریک می‌گویم و موفقیت را برای او آرزو می‌کنم. خانم مرضیه با یک حس بسیار عالی و خوب وارد لژیون من شد، بسیار پرتلاش و باپشتکار در مسائل کنگره سعی در به‌کارگیری آموزش‌ها در زندگی خود دارد و در این امر هم خیلی موفق بوده‌اند و اگر بخواهم یکی از نقاط قوت ایشان را بگویم همین است که با مشغله‌ای که دارد همیشه تمرکز،تلاش و پشتکار بالایی در به‌کارگیری آموزش‌های کنگره در زندگی خانوادگی خود دارد. در مسائل کنگره بسیار جست‌وجوگر و دارای احساسات بسیار لطیفی هستند و درک متقابل بسیار بالایی در قبال محبت دارند. از خدا برای خودش و مسافرش بهترین‌ها که لایقش نیز هستند و هر دو خدمتگزار کنگره می‌باشند آرزو دارم . در ادامه انشا الله با وصل بودن به کنگره و خدمتگزاری مستمر، جایگاه‌های بالاتر و درنهایت جایگاه کمک راهنمایی را تجربه کنند

سخنان همسفر

سلام دوستان مرضیه هستم یک هم‌سفر، خداوند را هزاران بار شکر می‌کنم که در روزگاری زندگی می‌کنم که هم‌زمان با فعالیت کنگره60 می‌باشد، و جناب مهندس حسین دژاکام بنده و خانواده بنده رو زیر پروبال خودش گرفتند و دلیل آرامش زندگی ما هستند، در ابتدا که وارد کنگره شدم مانند این بود که در چاهی از تاریکی بدون هیچ روزنه‌ای از نور هستم و بدون امید مسیر زندگی را طی می‌کردم و فقط می‌توانم بگویم که کنگره60 و راهنمایان آن مانند خورشید در مسیر من قرار گرفتند و باعث خروج من از تاریکی به سمت نور بودند. امروز اینجا هستم تا باافتخار به مسافر عزیزم تولد یک‌سالگی را تبریک بگویم. آرزویی که در هنگام خاموش کردن شمع داشتم ابتدا راهنمایی ایشان و بعد از ایشان راهنمایی خودم بود زیرا واقعاً در این مدت شاهد پیشرفت و تغییر  مثبت در ساختارهای ایشان بودم که حاصل تلاش مستمر خودش بود و خستگی‌ناپذیر این مسیر را ادامه داد، در انتها از کمک راهنمای محترم مسافرم جناب عطا موسوی تشکر می‌کنم که سهم بسیار زیادی در این رهایی و تغییرات دز زندگی ما داشتند و از خداوند برای تمام همسفران و مسافران این جایگاه را آرزومندم.

رهایی های نمایندگی وحید

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .