English Version
English

گره‌ای که به دست خودم باز می‌شود

گره‌ای که به دست خودم باز می‌شود

جلسه چهارم از دوره چهل و یکم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگرۀ ۶۰ نمایندگی ارتش، با استادی راهنمای محترم مسافر مصطفی، نگهبانی مسافر حنیف و دبیری مسافر فرهاد، با دستور جلسه «وادی چهارم و تاثیر آن روی من» در روز شنبه ۲۶ خرداد ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان مصطفی هستم یک مسافر. از نگهبان و دبیر جلسه خیلی ممنونم که این فرصت را در اختیار من قرار دادند تا در این جایگاه قرار گرفته و آموزش ببینم.
دررابطه‌با دستور جلسه باید بگویم که وادی مانند یک پازل برای درمان هستند. به اعتقاد من اگر هر کدام از قطعات این پازل سر جای خودش قرار نگیرد، درمان صورت نمی‌گیرد و باید چیدمان آن از اول درست باشد. بعد از وادی‌های اول تا سوم، وادی چهارم بیان می‌کند که من نمی‌توانم در مسائل حیاتی مسئولیت‌ها را حتی گردن خداوند بیندازم.
من در خیلی مواقع اکثر مشکلاتی داشتم و شکست‌هایی که می‌خوردم یا حتی در موارد ناامیدی و مصرف مواد، سعی بر این داشتم که دیگران را مقصر جلوه دهم. یا مقصر را خانواده، دوستان یا محل زندگی‌ام بدانم. برای مصرف‌کننده مواد مخدر همیشه مَثَل رفیق بد و زغال خوب بوده است، اما این وادی تکلیف من را با خودم مشخص می‌کند و می‌گوید تمام مشکلات خودت بر گردن خودت است.
این وادی می‌گوید که مسائل را حتی بر گردن خداوند هم نمی‌توانی بیندازی و خیال من را از این بابت راحت می‌کند. من گلیم خودم را باید خودم از آب بیرون بکشم. به قول آقای مهندس یکبار مواد را به ما دادند و ما مصرف کردیم، دفعه دوم و سوم چه؟ من نباید این را به گردن دیگران و خداوند بیندازم. خداوند هیچگاه برای انسان بد نمی‌خواهد و این انسان است که کار بد را انجام می‌دهد.
خداوند به من اختیار داده تا انتخاب کنم. وقتی من اعتیاد را انتخاب کرده‌ام پس گردن دیگران انداختن معنایی ندارد. وقتی که من اختیار دارم و مسیر ضد ارزشی را انتخاب می‌کنم، نمی‌توانم این موضوع را گردن خداوند بیندازم. خداوند می‌گوید من نمی‌توانم برای تو معجزه کنم و فقط می‌توانم القای افکار را انجام دهم. این القای افکار یعنی من حرکت کنم و تزکیه و پالایش انجام دهم تا صاف شده و بتوانم القائات را دریافت کنم.
این موضوع را شاهد بوده‌ایم که افرادی که وارد کنگره ۶۰ می‌شوند به مرور زمان مشکلات مالی و خانوادگی آنها حل می‌شوند. ما همان افرادی بودیم که مشکلات را بر گردن دیگران می‌انداختیم و هنگامی که شروع کردیم به حرکت‌کردن این اتفاق رقم خورد. با ایستادن هیچ حرکتی انجام نمی‌شود. وقتی در مسیر مستقیم حرکت کنیم، القائات هم ما را همراهی می‌کنند.
این وادی به من یاد داد که همه چیز خودم هستم. خودم باید بلند شوم و مشکلات خودم را حل کنم. با ایستادن آن‌قدر مشکلات سر راه من می‌آیند که اجازه نمی‌دهند من حرکت کنم. من باید از یک نقطه شروع به حرکت کنم و بدانم که هر گره‌ای که هست به دست خودم باز می‌شود و دیگران نمی‌توانند گرهٔ من را باز کنند.
خیلی ممنونم که به صحبت‌های من گوش کردید.

تایپ: مسافر محمدرضا
ویرایش و ارسال: مسافر حامد و مسافر محمدرضا
نمایندگی ارتش

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .