چهاردهمین جلسه از دوره چهارم کارگاههای آموزش مجازی همسفران نمایندگی باغستان کرج به استادی راهنما همسفر سمانه رهجوی با دستور جلسه «وادی چهارم (در مسائل حیاتی به خداوند مسئولیت دادن یعنی سلب مسئولیت از خویشتن) و تأثیر آن روی من» روز شنبه ۲۶ خردادماه ۱۴۰۳ برگزار شد.
خلاصه سخنان استاد:
خداوندا دریا و آسمان و دشت پوشیده از رقصندههای آسمانی است و روح نا آرام ما خواستار رهایی نه از خلاصی بلکه دیدار معشوق است خداوندا تنها تو را می ستاییم و تنها تو را ستایش می کنیم برای انجام این عمل عظیم شکر شکر شکر.
دستور جلسه این هفته وادی چهارم است؛ در مسائل حیاتی، به خداوند سپردن، یعنی سلب مسئولیت از خویشتن. کتاب عشق، چهارده وادی برای رسیدن به خود. نویسنده این کتاب جناب آقای مهندس حسین دژاکام در این کتاب چهارده راه یا وادی را برای ما گنجاندهاند که هر کدام از این وادیها راه درست زندگی کردن و خودشناسی را به ما میآموزند وادی اول که با تفکر ساختارها آغاز میگردد بدون تفکر آنچه هست رو به زوال میرود به من میگوید که برای انجام هر کاری اول تفکر کنم و از روی نقشه و برنامه ریزی کارهایم را انجام دهم، در وادی دوم به من امید و مفید بودن را میدهد که هیچ مخلوقی جهت بیهودگی پا به حیات نمینهد، ما هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم. پس من انسان رسالتی دارم و برای انجامش پا به این دنیا نهادم تا رسالتی را که بر عهده دارم را به اجرا درآورم و مثمر ثمر باشم، در وادی سوم میگوید باید دانست هیچ کس به میزان خودِ من به فکر خودِ من نیست پس باید حواسم باشد که بیشتر در مورد خودم فکر کنم و تمام امورات زندگی خودم را بپذیرم خواه خیر باشد یا شرّ، که به قول آقای مهندس مطمئناً پشت هر شرّی خیری هست و من باید از آن درس بگیرم و آن مسئله برای ترقی کردن من است و نعمت خداوند است نه لعنت خداوند.
میرسیم به وادی چهارم که در اینجا به من گوشزد میکند که هر کدام از ما مسئولیتی داریم و همه مسئولیتها دو طرفه هستند و حتی خداوند هم در برابر انسان که او را خلق کرده و به این دنیا فرستاده مسئولیت دارد که روزی انسان را مقرر فرماید و در مقابل، منِ انسان مسئولیت دارم که در برابر نعمتهای خداوند شکرگزار باشم و بتوانم از عهده هر مسئولیتی که دارم برآیم و رسالتم را به نحو احسنت انجام بدهم.
خداوند در قرآن می فرماید:"بخوانید من را تا استجابت کنم شما را" این جمله خداوند به این معنی نیست که من هیچ تلاش و کوششی در زندگی نداشته باشم و فقط چشم امیدم به این باشد که خداوند خودش گفته بخوانید من را، من نمیتوانم فقط فقط در حال عبادت و نماز و راز و نیاز باشم و توقع داشته باشم که تمام مشکلاتم با دعا حل شود، نه، چنین نیست، خداوند برای منِ انسان بزرگترین تمایزی که بین من و تمام مخلوقین قائل شده است این است که به من اختیار داده و قدرت انتخاب، پس من با تلاش و کوشش خودم و در کنار آن با دعا و توکل به خداوند می توانم به آنچه که هدفم است نزدیکتر شوم و در نهایت به آن برسم. "از تو حرکت و از خدا برکت."
روز چهارشنبه آقای مهندس داستانی را تعریف کردند، اینکه شخصی به رسول خدا گفتند که من توکل کردم و اشترم را در بیابان به امان خدا رها کردم ولی گم شد رسول خدا فرمودند:"با توکل زانوی اشتر را ببند؛ یعنی اینکه با توجه به عقلت اول اشتر را در جایی ببند و بعد به خداوند توکل کن پس در تمام مسائلی که در مسائل حیاتی ما است ما باید حد این مسئولیت را بدانیم یا اینکه بگوئیم هر آنکه دندان دهد، نان دهد و بدون اینکه سعی و تلاش کنیم بنشینیم تا روزی ما داده شود، اینطور نمیشود باید مسئولیت زندگی خود را بپذیریم و سر کار برویم و هزینه امرار و معاش خودمان را تهیه کنیم و توکل هم داشته باشیم، آن زمان است که پول ما پر برکت میشود چون حرکت کرده ایم و تلاش کردیم. تا زمانی که مسئولیت کاری را نبپذیریم از عهده آن بر نمیآییم و به نتیجه نمی رسیم، مثلاً من کلی کارهای صد ارزش انجام دهم اعم از دزدی، رشوه خواری، غیبت، قضاوت و... بعد چند رکعت نماز بخوانم و از خدا بخواهم که من را ببخشد و تا صبح سر سجاده بنشینم، این که نشد، هر کاری از من سر بزند و توقع بخشش هم داشته باشم و باز روز از نو و روزی از نو. اگر ضدارزشی دارم راهی را که رفتهام را باید برگردم و بهای آن کار ضدارزش را بپردازم مثلاً من ضدارزش مصرف نیکوتین دارم و به بدنم آسیب می زنم و مدام در حال مصرف هستم و بعد از خدا میخواهم که من را ببخشد که این همه نیکوتین مصرف کردم و بخواهم که کمک کند که من این ضد ارزش را کنار بگذارم اما روز بعد دوباره شروع به مصرف کنم و باز شب به دعا بنشینم اینجوری که نمیشود باید مسئولیت این ضدارزش را اول بپذیرم و قبول کنم که یک مصرف کننده هستم تا خداوند راه را برای من باز کند تا بتوانم از دست این ضدارزش رها شوم و باید ۱۱ ماه سفر کنم و بهای سفرم را پرداخت کنم کهبه رهایی برسم.
در جایی از وادی چهارم می فرمایند به راستی مگر منظور قدرت مطلق که خود فرمانروای مطلق است، از فرستادن ما به پایین ترین نقطه خلقت، غیر از این است که بایستی انسان خودش با داشتن اختیار و پذیرش مسئولیتِ حیات خودش، خودش را به بالاترین نقطه تکامل یا فرمان عقل همراه با صلح و آرامش برساند؟ یعنی اینکه خداوند من را فرستاده به پایین ترین نقطه حیات که با داشتن اختیاری که داریم و پذیرفتن مسئولیتهای زندگی حیاتی خودمان و با آموزش گرفتن و بالا بردن دانایی خودمان، خودمان را به بالاترین نقطه تکامل که همان فرمان عقل است که با صلح و آرامش همراه است برسانیم و تا همیشه در آسایش و آرامش زندگی کنیم پس تمام مسئولیت ها را بپذیریم و با تلاش و کوشش و بالا بردن دانایی و آموزش میتوانیم به فرمان عقل نزدیک شویم و همیشه در صلح و آرامش باشیم و بدانیم که خداوند، قدرت مطلق از رگ کردن به ما نزدیک تر است.
رابط خبری: راهنما همسفر سمانه (لژیون هشتم)
ویراستاری و ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر سارا (لژیون دوم)
همسفران نمایندگی باغستان کرج
- تعداد بازدید از این مطلب :
87