چهارمین جلسه از دوره ششم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی دامغان با استادی راهنما مسافر فرزاد، نگهبانی مسافر علی اصغر و دبیری مسافر فتح الله با دستور جلسه " کتاب عبور از منطقه 60 درجه زیر صفر و تصاویر آن " پنجشنبه 24 خرداد ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان فرزاد هستم یک مسافر، خوشحالم که امروز در نمایندگی دامغان هستم. از نگهبان و دبیر هم تشکر میکنم که استادی جلسه را به من واگذار کردند. در مورد دستور جلسه کوتاه صحبت میکنم، کتاب 60 درجه زیر صفر؛ این کتاب در زندگی من بسیار مهم و تاثیرگذار بوده است. با استناد به آیات قرآن در زندگی، این خود ما هستیم که تعیین میکنیم که روزی ما چه هست و میتواند دریایی باشد که در آن شنا کنیم و یا به اندازه یک لیوان از آن برداشت کنیم. کتاب 60 درجه هم بلا تشبیه همین گونه است، و هر کدام به اندازه میزان خواسته و ظرفیت و پایمردی و میل به دانستن میتوانیم از آن برداشت کنیم. کتاب 60 درجه را از هر طرف نگاه کنی دریاست؛ بحثی که من در این کتاب بسیار علاقهمندم بحث صور آشکار و صور پنهان انسان است. ما فقط صورآشکار انسان ها را با چشم سرمی بینیم، ولی به باطن و صورپنهان توجهی نداریم چرا که آن را با چشم دل باید بنگریم چه بسیار اتفاقات ناخوشایندی که به سود ما بودند. ما در کنگره با بالا بردن آگاهی چشم دل خود را باز میکنیم و از منظر بالاتر به وقایع مینگریم و براساس صور پنهان وقایع را مشاهده میکنیم.
در مورد بخش دوم دستور جلسه امروز که تولد آزاد مردی مسافر راهنما علی شهابی عزیز است باید در مورد ایشان بگویم که علی آقا با جهانی از مشکلات و حال درونی بدی به لژیون من آمد ولی از همان روز اول به شدت خواسته درونی و میل عظیمی داشت، برای رشد کردن و یاد گرفتن، و این خیلی با ارزش بود. یکی از نکات مهم در سفر علی عزیز این بود که تمام نکاتی را که در کنگره آموزش میگرفت با خودش به زندگی شخصی و کاری خودش میبرد و این یکی از عوامل مهم در طول سفر اول علی بود. و در آخر هم برای علی عزیز آرزوی موفقیت را دارم. متشکرم که به حرف های من گوش کردید.
صحبتهای راهنما مسافر علی:
سلام دوستان علی هستم مسافر . من قبل از ورود به کنگره به شدت دچار ترس و نا امیدی بودم و با مصرف بالای مواد مخدر وارد کنگره شدم. با عشق زیادی که به کنگره داشتم و به این امید که بر مشکلاتم غلبه کنم کار خودم شروع کردم و از راهنمای خودم آقای فرزاد متشکرم و از مادرم تشکر میکنم که من را تحمل کرد چون من در مدت تخریب بسیار رفتار بد با ایشان داشتم و فراز و فرود های سفر من باعث شد خیلی به ایشان بیاحترامی کنم ولی تلاش کردم با آمدن به کنگره این اعمال و رفتار خودم را اصلاح کنم و در ادامه مسیر برای ایشان فرزند خوبی باشم. همچنین از همسفرم خانم راضیه که من را همراهی کرد و خیلی زحمت من را کشید و من را حمایت کرد حتی قبل از اینکه کنگره راه اندازی بشود. همچنین راهنمای همسفرم خانم مریم و خانم آرزو هم کمال تشکر را دارم. از جناب مهندس و خانواده محترمشون هم خیلی سپاسگذارم. از راهنمای محترم آقای محمدجواد بابت سفر سیگارم بسیارتشکر میکنم، ناتمام ماندن سفر سیگار من باعث شد که به مشکل برخورد کنم و امیدوارم تمام افرادی که سفر دی اس تی خودشان را آغاز کردند حتمآ سفر سیگار را هم آغاز کنند، چرا که سفر دی اس تی بدون سفر سیگار هیچ ارزش و اعتباری نخواهد داشت. از آقای امین، ایجنت محترم دامغان نیز کمال تشکر را دارم که از وقتی لژیون دامغان راه اندازی شد گذاشتند در کنار ایشان به همراه آقای موسی و آقای محسن خدمت کنم. ممنون از اینکه با سکوتتون من همراهی کردید.
صحبت های همسفر راهنما مریم:
سلام دوستان مریم هستم یک همسفر، در رآس این تولد را به جناب مهندس تبریک عرض میکنم و ایجنت محترم آقای امین. من خودم به عینه میدیدم که این مسافر و همسفر چقدر تلاش کردند تا گره های زندگی خودشان را باز کنند و هر دو تشنه محبت هستند و دوست دارند خدمت کنند، نه برای تفاخر بلکه به این دلیل که دانسته های خودشان را افزون کنند. ایشان اولین پهلوان نماینگی ما هستند و باعث رشد نمایندگی دامغان هستند. خود من از شعبه سمنان آمدم، سمنان با بیست سال سابقه این شور و هیجان نمایندگی دامغان را ندارد. و افرادی مثل مسافر علی هستند که باعث شدند تراز نمایندگی به اینجا برسد و انقدر رشد کند و ایشان از نظر مالی هم هیچ مشکلی ندارند. به همسفر گرامی شان خانم راضیه تبریک عرض می کنم به سرکار خانم آرزوی عزیز از صمیم قلبم تبریک عرض می کنم، چون راهنمای این عزیز بود و این شال نارنجی هدیه ایشان بود. به خانم زهرای عزیز که امروز در جایگاه مرزبانی هستند به ایشان هم تبریک میگویم . ممنون از توجه شما .
صحبتهای همسفر مرزبان زهرا:
سلام دوستان زهرا هستم یک همسفر، با مشکلی که برای بچه های من پیش آمد من تصور کردم که دیگه همه چیز تمام شده ولی لطف خداوند باعث شد بچهها با کنگره آشنا شدند و راه خودشان را پیدا کردند و خداوند دوباره بچه ها را به ما برگرداند، همه اینها لطف خداوند بود، بنده به خودم میبالم که الان اینجا هستم، و میتوانم خدمت کنم، آرزوی من این بود که شعبه دامغان راه اندازی شود. و وقتی من سمنان بودم، آرزوی من این بود که شعبه دامغان راه اندازی بشود. و از این بابت خداوند را شاکرم که من میتوانم در اینجا به جوانان عزیز خدمت کنم. و میتوانیم افتخار کنیم که شعبه شلوغ و فعالی را داریم. از زحمتهای راهنمای علی ، آقای فرزاد بسیار تشکر میکنم. ممنونم از اینکه به حرفهای من توجه کردید.
صحبت های همسفر راهنما راضیه:
سلام دوستان راضیه هستم یک همسفر ، من هم خوشحالم که در تولد 5 سالگی مسافرم در اینجا هستم، ما بحرانهای زیادی پشت سر گذاشتیم حتی سفر دوم بیشتر از سفر اول، با اینکه در سفر اول همه دنبال مقصر می گردند، و همه دوست دارند گریه کنند، و حتی به ناامیدی شاید برسند، ولی در سفر دوم هرچیزی که میبینید، امید است و هر چه که میگذرد این پیوند محبت بیشتر میشود من از زحمات راهنمای محترم آقای فرزاد بسیار سپاسگذاری میکنم و این را تولد به مسافر خودم تبریک عرض میکنم و از همه کسانی که به من کمک کردند تا از این مشکلات بیرون بیاییم نیز تشکر میکنم. از خانم آرزو که راهنمای من در سفر اول بودند نیز تشکر میکنم، و همچنین از خانم مریم که در کنار من ایستادند و خیلی سختی تحمل کردند و ازایشان هم معذرت میخواهم و هم سپاسگذارم و از آقای فرزاد که کنار ما بودند و تک تک حرفهاشون کار ساز بود. از همه شما ممنونم که با سکوت خودتون به حرف های من گوش کردید.
نگارش متن: مسافر علی لژیون یکم
تصویر بردار: راهنما مسافر امین رفیعی
تهیه و تنظیم: راهنما مسافر امین رفیعی
- تعداد بازدید از این مطلب :
167