جلسه هشتم از دوره بیست و ششم کارگاههای آموزشی خصوصی مسافران کنگره ۶۰؛ نمایندگی اروند آبادان، با استادی دیدهبان محترم مسافر آقای رضا ترابخانی، نگهبانی مسافر امیر و دبیری مسافر عباس با دستور جلسه « کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر و تصاویر آن » سه شنبه ۲۲ خردادماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
![](/EditorFiles/Image/1718206889777_copy_4000x3000(2).jpg)
سخنان استاد:
سلام دوستان رضا هستم یک مسافر
خیلی خوشحال هستم که امروز هم فرصتی شد که خدمت دوستان در شعبهی اروند آبادان باشم.
دستور جلسه( کتاب عبور از منطقهی ۶۰ درجه زیر صفر) است. کتاب عبور از منطقهی ۶۰ درجه زیر صفر در جای خودش و شرایط خودش، وقتی آدم قرار میگیرد، من خودم اوایل از کتاب هیچ چیزی نفهمیدم فقط یک چیز به من کمک کرد، آدم در شرایطی که وارد کنگره میشود و احساس میکند کسی حرفش را نمیفهمد و ناامید است و با یکسری مسائل وارد کنگره میشود و به دنبال کسی میگردد که یک حرفی بزند و متوجه شود. در همان اوایل کتاب ۶۰ درجه عنوان میکند به چه دلایلی ما حق داشتیم اگر بازگشت میکردیم. من همین مطلب کتاب را به خانوادهام نشان دادم، من از لحاظ مصرف در خانه مشکل نداشتم در خانه هم مصرف میکردم و چون زود شروع کرده بودم و با پدرم مصرف میکردم و خانوادم در جریان بودند و هیچ مشکلی نداشتم بعد از چهارماه که گذشت پدرم گفت چهار ماه گذشته و تو هنوز مصرف میکنی، توقعاش این بود که همان روز اول آدم مصرف را کنار بگذارد و من از کتاب ۶۰ درجه استفاده کردم و نشان دادم که در کتاب این را نوشته یعنی در آن زمان کسی حرف من را قبول نمیکرد و فکر میکردند روی حساب این که من دوست دارم مصرف کنم یا نمیخواهم ترک کنم در حال انجام این کارها هستم در صورتی که خود پدرم مصرف کننده بود و خماری را میشناخت و میدانست خماری چیست ولی انسان را نمیشناخت، سیستم ایمنی بدن را نمیشناخت، جسم، روان، جهانبینی را نمیشناخت و در کتاب ۶۰ درجه که راجع به آن صحبت میکند این است که ما همدیگر را همیشه میبینیم، خودمان را در آئینه هر روز میبینیم و ظاهرمان را مرتب میکنیم، لباسمان را مرتب میکنیم، ولی این ظاهر کار است، کتاب ۶۰ درجه نشان میدهد که اول از همه و قبل از اینکه موهایمان و لباسمان را مرتب کنیم باید درونمان را درست کنیم، چه بسا اگر این چیزی که باعث شده من مصرف کننده بشوم که کسی حرفم را متوجه نشود بخاطر بهم ریختگی است که درون من وجود دارد، من وقتی نمیتوانم برای رسیدن به حال خوب، قوانین روزمره زندگی را رعایت کنم، قاعدتا زندگی بیرونی من برآشفته میشود، کسی حرفم را نمیفهمد، کسی حالم را درک نمیکند، از دیگران متوقع میشوم. صحبتهای پای منقلی را دیدهاید؛ راجع به همه قضاوت میکنیم، راجع به همه حرف میزنیم، همه آمدند این کار را کردند، فلانی آمد این کار را کرد، این آمد چرا این حرف را زد، آن یکی آمد این حرف را پشت سر من زد، عملش در ظاهرش این میشود که حال من بد میشود.
ما وقتی وارد کنگره میشویم، میگوییم کنگره مکان مقدس و امنی است ولی این قداست و امنیتش از کجا بوجود میآید، بخاطر این است که پشت سر کسی حرف نمیزنیم، بخاطر این است که غیبت نمیکنیم، آن کاری که در گذشته انجام میدادیم و باعث بهم ریختگی حالمان میشد الان انجام نمیدهیم و باعث این میشود که به کنگره میآییم احساس راحتی میکنیم، احساس آرامش میکنیم و هر چه به این نزدیکتر میشویم، به حال خوب نزدیکتر میشویم. ما میآییم و خدمت میکنیم، من به کسی خدمت نمیکنم، بزرگترین خدمتی که من انجام میدهم، خدمت به خودم است، چون به خدمت کردن احتیاج دارم، چون در این خدمت کردن حالم بهتر میشود، حالم بهتر میشود یعنی یاد میگیرم که با مردم چه جوری حرف بزنم، در زمان مصرف بلد نیستم صحبت کنم و با هر کس که صحبت میکنم حالت طلبکاری است، باید بیایی و این کار را بکنی، وظیفهاش است و باید بیاید این کار را بکند، الان یاد گرفتم که در زندگیم باید متواضع باشم باید یاد بگیرم ادب داشته باشم، باید یاد بگیرم که به دیگران احترام بگذارم، چون در کنار این ادب و احترام است که ما با خدمت به دست میآوریم، خدمت به خودم است نه به کسی خدمت کردن است. در این خدمت کردن من یاد میگیرم که چگونه با مردم ارتباط برقرار بکنم، با مردم چگونه مراوده داشته باشم،
در این مراودهها هست که من یاد میگیرم چگونه زندگی کنم در همین مراودهها هست که در کتاب ۶۰ درجه راجعبه درون و بیرون صحبت میکند یکسری مسائل میآید، چگونگی مصرف کردن را که اینطور مصرف کنید و در یک مدت زمان به صفر میرساند ولی اگر این در کنار روان و جهان بینی نباشد شما فقط جسم را به درمان میرسانید، طی ۱۰ الی ۱۱ ماه به ظاهر حالتم خوب میشود ولی آن دوامی را که باید داشته باشد ندارد باعث آن حال خوبی که باید بشود، نمیشود در کنارش آن روان و جهان بینی است، مثلثی که در درمان اعتیاد ما را موظف میکند که بتوانیم انجامش بدهیم که درمانمان کامل شود. حال خوب در کنار آن بدست می آید.
چند دقیقه هم راجعبه مطالب دیگری که درخدمت شما هستم صحبت کنیم، از این به بعد من درخدمت شما به عنوان دیدهبان رابط شعبه اروند آبادان هستم قبل از هر چیزی تشکر میکنم از دوست عزیزم آقای احمد حکیمی که چندین سال بدون کوچکترین وقفه در کارشان که مارکوپولو باید پیش ایشان کم بیاورد که آنقدر آقای احمد حکیمی سفر میکند به این شهر و آن شهر، پیاده و سواره که واقعا سعی و تلاش میکنند برای ایشان آرزوی موفقیت میکنم و ربط دارد به صحبتی که میکردیم، خدمت میکنیم نه به کسی، فقط برای خودمان که حال خودمان خوب بشود در این خدمت کردن ما یاد میگیریم که چطوری زندگی کنیم، از این به بعد در خدمت شما هستم و امیدوارم که در کنار همدیگر بتوانیم تلاش کنیم این احساس امنیت را برای دیگرانی که میخواهند بیایند، برای شماهایی که حضور دارید، برای خانوادههای ما که میآیند و در کنار ما هستند، امنیت را به وجود بیاریم که با خیال راحت رفت و آمد کنند، در کنارش از آموزشهای که جناب مهندس در سیدیها مطرح میکنند سعی کنیم هر کدام از ما به اندازه خودمان آنها را در زندگی خودمان کاربردی کنیم. جناب آقای مهندس همه اینها را میداند، اینها را میگویند که من و شما بتوانیم در زندگیهای خودمان استفاده و بهرهبرداری کنیم.
شعبه اروند آبادان شعبهی خیلی خوبی است، یک شعبه با پتانسیل بسیار بالایی که دوستان زحمت کشیدند و به اینجا رسیده و الآن در دست ما امانت میباشد و بتوانیم این امانت را در اختیار دیگران بگذاریم که ادامه مسیر بدهند. یک مدتی ما هستیم که آموزش بگیریم، این فرصت را خداوند به ما اهدا کرده که بتوانیم آموزش بگیریم که چگونه زندگی کنیم، اگر توانستیم این مراحل را انجام بدهیم حالمان هم خوب میماند. یک روز شال زرد میپوشم، یک روزی شال نارنجی میپوشم و یک روزی یه رنگ دیگر میشود، رنگ مهم نیست، مهم این است که من باید یاد بگیرم که چگونه مفید باشم برای دیگران که در کنار من هستند، دیگرانی که در کنار من هستند از زبان و از نگاه من دلخور نشوند، طلبکارانه نگاهشان نکنم و احترام گذاشتن را آموزش بگیرم.
مطالبی که جناب آقای مهندس برای رسیدن به حال خوش در سیدی و کتاب استفاده میکنند را بتوانیم در زندگی کاربردی استفاده کنیم و نشان بدهیم که مطالبی که مطرح میشود به عنوان یک فکر، به عنوان یک اندیشه عملی کردنش باعث حال خوب میشود، عملی کردنش باعث گسترش میشود، شعبههای اهواز، آبادان، شوشتر، دزفول و ماهشهر که تازه دارد شکل میگیرد، اینها همه گستردگی این فکر و تفکر است.
این آگاهی را هر چه بیشتر بتوانیم انتقال بدهیم حال خودمان بهتر میشود یعنی این که درس خودمان را داریم آموزش میگیریم و زندگی هم با هیچکس تعارف ندارد، اگر میبینید در مکانی که همگی حالشان خوب است حال شما بد میباشد یعنی یک جای کار شما ایراد دارد. توقع این را نداشته باشید که چرا آن شخص آن کار را انجام داد و به من بَر خورد. ببینم کجای کار من ایراد دارد که این همخوانی را ندارم، به من اخطار میدهد که خودم را اصلاح کنم، اگر نخواهم خودم را اصلاح کنم آنقدر این حال بد روی من تاثیر میگذارد که نمیتوانم حضور پیدا کنم. حال بد هم شخص یا کسی وارد نمیکند و افکار من حال بد را وارد میکند، چون نمیتوانم با گروهی که هستم هماهنگی ایجاد کنم. شخصی که کنگره ۶۰ را هدایت میکند نه من هستم و نه شما و یک تفکر کنگره ۶۰ را هدایت میکند، چه ما حضور داشته باشیم و چه حضور نداشته باشیم راه خودش را ادامه میدهد و حالا که ما حضور داریم حداقل در این رودخانه بپریم و آگاهی کسب کنیم و بتوانیم از این قطار در حال حرکت استفاده کنیم.
از این که صحبت های من توجه کردید خیلی متشکرم.
تایپ مطلب: مسافر محمود لژیون هفتم، مسافر حسین لژیون چهارم، همسفر عرفان لژیون هشتم
ویرایش و ارسال مطلب: مسافر محمود لژیون هفتم
- تعداد بازدید از این مطلب :
170