جلسه سیزدهم از دوره دوم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی آبیک با استادی مسافر خسرو، نگهبانی مسافر حامد و دبیری مسافر فرید با دستور جلسه « کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر و تصاویر آن » در روز سهشنبه ۲۲ خردادماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز به کارکرد.
![](/EditorFiles/Image/photo_2024-06-12_14-44-52.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
اولازهمه خدای خودم را شکر میکنم که توانستم در این شعبه به این زیبایی با این مسافرهای خیلی خوب امروز استاد جلسه باشم و این برای من یک سعادت است و به شما تبریک میگویم بابت اینکه این سعادت را داشتید که آقای مهندس بیایند به این شعبه و از نزدیک از شعبه شما بازدید نمایند؛ خداراشکر میکنم؛ اما درباره دستور جلسه کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر و تصاویر آن، دستور جلسهای که این هفته همه ما با آن بودیم و داریم با این کتاب زندگی میکنیم.
خب زمانی که من آمدم کنگره ۶۰ اصلاً نمیدانستم که اوضاع من به چه شکلی است؛ دقیقاً مثل همان مثالی که آقای مهندس در این کتاب میفرمایند: مثل یک جسم یخزده بودم که هیچچیز را متوجه نمیشدم و نه خوب را میفهمیدم و نه بد را و اصلاً متوجه نبودم که زندگی چیست و واقعاً به آخر خط رسیده بودم به قول خودمان کارتنخواب خانه بودم من با مصرف ۳۰ سال، حالا مواد من انواع مواد نبود فقط تریاک و شیره بود؛ اما تخریبم خیلی زیاد بود و زمانی که آمدم هیچ حس و حالی نداشتم.
حتی نمیدانم اذن آمدنم چطور و به چه شکلی صادر شد. فقط میدانم خدا مرا خیلی دوست داشت بعد از ۳۰ سال مصرف مواد، کنگره را سر راهم قرارداد ۲۵ یا ۲۶ سال کنگره وجود داشت؛ اما من هیچ اطلاعی از آن نداشتم و از طریق یکی از دوستانم از آن مطلع شدم و من وارد کنگره ۶۰ شدم؛ یعنی آخرین تیر من کنگره ۶۰ بود و من میخواستم آن زمان بروم از خانوادهام دورباشم و در یک کمپی بخوابم تا ترک کنم. کار بیفایدهای بود و اصلاً روش درستی نبود، این کار اصلاً عملی نبود و این کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه شرححال خود من بود و برای خیلیها این موضوع مانند شرایط خودشان است.
وقتی این کتاب را میخوانند. حالا کتاب ۶۰ درجه بماند وقتی یک مشکلی برای من پیش میآید و مثلاً میروم کتاب ۱۴ مقاله را باز میکنم مطلبی که دستگیرم میشود دقیقاً مشکل خود من است حالا نمیدانم چه حکایتی در این قضیه هست شاید برای خیلی از شما پیشآمده باشد یا مثلاً تولد بچهها که میشود راهنماها میروند کتاب ۶۰ درجه را باز میکنند و یک پیام میآید و این پیام واقعاً مصداق شرححال همان کسی است که تولدش است و اگر روی این قضیه متمرکز شوید میبینید ۸۰، ۹۰ درصد صحبت من درست است؛ برای من که همینطور بوده است.
کتاب ۶۰ درجهیک کتاب مقدسی است برای من و در این سه سالی که درکنگره بودهام این کتاب را ۵ یا ۶ بار خواندهام و هر بار که خواندهام یک نکتهای را برای من بازکرده است که همان قانون اول کتاب ۶۰ درجه با تفکر ساختارها آغاز میگردد و باید با تفکر هر کاری را آغاز کنیم و بدون تفکر هیچ کاری را انجام ندهیم. حالا من موقعی که مصرف میکردم هیچ تفکری نمیکردم اول یک کاری را میکردم حالا بعداً فکر میکردم.
حالا یک کاری که من در دوران مصرفم کردم یک ماشین قولنامه کردم و بدون اینکه سند ماشین را بگیرم یا قولنامه بگیرم فقط پول را دادم و سوئیچ را گرفتم که یک تاکسی بود و بعد پلیسراه تاکسی را از من گرفت و صاحب نمایشگاه با سند ماشین آمد و تاکسی را از من گرفت و من کاری نتوانستم کنم و گفت هیچ مدرکی دست من نداری و خیلی راحت ماشین را برد به خاطر اینکه اصلاً فکر نمیکردم که این کاری که من میکنم اصولی نیست. الآن باید تمرکز کنیم روی این قضیه که آقای مهندس صحبت کرده در این کتاب ۶۰ درجه و هرکدام از این قانونها یک مسیر زندگی مرا بازکرده است.
خداراهزاران هزار بارشکر که نهفقط من خودم به زندگی برگشتم؛ چون من همهچیزم را ازدستداده بودم. من دوتا دختر بزرگ دارم. شاید چند تا از بچهها که شعبه البرز میآیند داستان زندگی مرا شنیده باشند که چند بار در مشارکتهایم صحبت کردهام؛ من وقتی دختر بزرگم داشت ازدواج میکرد دیدم به مادرش میگوید که پدرم موقع مراسم من نباید باشد یک کاری کنید که بابا نباشد. ببینید این چه دردی بود برای من که دختر من به مادرش بگوید در مراسمم بابا نباشد، اینقدر وضعیت من خراب بود اینقدر جسم من خراب بود. وقتی من کتاب ۶۰ درجه را گرفتم و خواندم دیدم شرححال زندگی آقای مهندس عین شرححال زندگی خود ماست و شرححال زندگی خیلی از ما مصرفکنندههاست واقعاً که روش زندگی را به ما یواشیواش نشان میدهد.
متد DST که آقای مهندس ابداع کردهاند و خداوند عمر باعزت به ایشان بدهد، برای درمان اعتیاد که دنیا در مقابلش مانده است. با این روش ما داریم درمان میشویم و هیچ جا چنین روشی را نمیتوانند پیاده کنند؛ ولی اینجا ما مسافران درمان میشویم. من خودم که درمان شدهام هیچ خانوادهام هم بهواسطه این کتاب درمان شدند. هم خانمم همسفرم، هم دخترم همسفرم هستند هر دو هم کنگرهای هستند.
وقتی این کتاب را خواندند گفتند واقعاً زندگی ما را عوض کرد و این برای خیلیها پیشآمده است که روش زندگیشان عوضشده است؛ مانند این کتاب در دنیا اصلاً نداریم که چاپ هفتادم باشد درباره اعتیاد باشد و هر بار ۱۰ هزار جلد کتاب چاپ شود و در رابطه با اعتیاد فقط، شما بروید کنکاش کنید ببینید اصلاً داریم در سطح جهانی چنین چیزی اصلاً در دنیا نداریم چنین چیزی و این کتاب آنقدر ارزشمند است آنقدر مقدس است.
![](/EditorFiles/Image/photo_2024-06-12_14-44-58.jpg)
به قول یکی از راهنماهای شعبه البرز میگوید این کتاب قرآن کنگره ۶۰ است واقعاً ما مصرفکنندهها باید این کتاب را بپرستیم یعنی همهچیز ما این کتاب است، کتاب درس ما این است، کتاب الگوی ما این است، ما باید از این کتاب الگوبرداری کنیم یعنی از این روشی که آقای مهندس برای ما ابداع کرده باید الگوبرداری کنیم و به قول آقای مهندس درمان اعتیاد دیگر برای کنگره تمامشده و الآن با این روش دارند بیماریهای خاص را درمان میکنند و دیگر درمان اعتیاد پروندهاش درکنگره ۶۰ بستهشده است؛ یعنی این روش بهواسطه راهنماها، دیدهبانها و سفر دومیها و کنگره ۶۰ دارد کار خودش را انجام میدهد و کنگره دارد برای درمان بیماریهای دیگر پیش میرود.
ما باید جا پای پیشکسوتها و بزرگترها بگذاریم و بتوانیم این مسیر را ادامه بدهیم که به امید خدا این علم جهانی شود و صد در صد هم جهانی خواهد شد با این روشی که پیاده شده در دنیا و آقای مهندس با این تحقیقاتی که انجام میدهند دیگر مطمئن باشید که این روش جهانی خواهد شد و همه مطمئن باشند که با این روش اعتیادشان درمان خواهد شد.
اگر بخواهم صحبت کنم درباره کتاب ۶۰ درجه مطالب خیلی زیاد هست و من دوست دارم خودتان این کتاب را بخوانید و از آن برداشت کنید و من اصلاً نمیدانستم که بدن خودم مواد شبه افیونی تولید میکند اصلاً نمیدانستم چون من تا سوم راهنمایی درسخواندهام و پدرم هم مصرفکننده بوده و از بچگی با مواد مخدر یعنی با تریاک و شیره و هروئین بزرگ شدم بهجرئت میتوانم بگویم از سن ۵ یا ۶ سالگی الآن ۵۷ سالم است و الآن میتوانم قسم بخورم که ۵۰ سال با مواد زندگی کردهام یعنی در خانوادهام، پدرم مصرفکننده بود بهواسطه پدرم من و دوتا دیگر از برادرهایم مصرفکننده شدیم البته مقصر پدرم نبود مقصر خودمانیم نمیتوانیم بیندازیم بگوییم پدرم مقصر بود نه این بهواسطه ناآگاهی خودمان بوده هر کاری کردیم.
ما بلد نبودیم درست زندگی کردن را من واقعاً نمیدانستم بدن خودم مواد شبه افیونی تولید میکند؛ ولی وقتی این کتاب را خواندیم فهمیدیم که بدن خودم دارد مواد شبه افیونی تولید میکند خیلی بهتر از این موادی که از بیرون وارد بدنم میکنم یا مثلاً نیکوتین، من واقعاً نمیدانستم بدنم نیکوتین تولید میکند تا زمانی که نرفته بودم در لژیون سیگار و راهنمای سیگارم به من توضیح نداده بود که بدن خودمان نیکوتین تولید میکند واقعاً نمیدانستم و خیلیها همفکر میکنم نمیدانستند این قضیه را و خیلی از مصرفکنندهها واقعاً نمیدانند بدن خودمان مواد شبه افیونی تولید میکنند که چندین برابر قویتر از این موادی است که از بیرون وارد بدنمان میکنیم بدن خودمان تولید میکند.
امیدوارم که همهمان به این درک و آگاهی برسیم و توصیه من به همه دوستان عزیز این است که حتماً این کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر را مطالعه کنند برای من که اینطور است که هر بار این کتاب را مطالعه میکنم یک مطلب جدید پیش میآید انشاءالله که برای شما هم همینطور باشد من زیاد نمیخواهم صحبت کنم میخواهم از مشارکتهای شما استفاده کنم.
در رابطه با این کتاب و امیدوارم که یک روزی بیایم در این شعبه ببینم خیلی از اینهایی که در این شعبه نشستهاند و با آنها آشنا هستم شال کمکراهنمایی گردنشان است خیلی خوشحال شدم که امروز در جمع شما دوستان بودم و امروز یک حس و حال دیگری داشتم چون ما مثل یک خانواده میمانیم و همه ما باهم همدردیم، انگار من اصلاً احساس غریبی نکردم.
الآن که در جمع شما نشستهام حس میکنم با همهتان آشنا هستم انگار با همدیگر یکجورهایی فامیل هستیم و همدیگر را دوست داریم و من اینجا یک حس صمیمی احساس میکنم واقعاً شوق داشتم که بیایم اینجا حتی آمدنی یک تصادف کوچک هم کردم و گفتم خدا کند طوری نشده باشد که اینجا گیر کنم و بچهها میدانند که دقیقه ۹۰ رسیدم، ذوق اینکه دیر نرسم یک اتفاق اینطوری افتاد. از اینکه به صحبتهای من گوش کردید از همه شما متشکرم.
تایپ: مسافر علی (لژیون یکم)
ویراستاری و ارسال: مسافر فرید (لژیون یکم)
- تعداد بازدید از این مطلب :
104