هفتمین جلسه از دوره چهلم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ ویژه همسفران نمایندگی ارتش با نگهبانی همسفر الهه، دبیری همسفر فیروزه و استادی همسفر فروزان با دستور جلسه «کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر و تصاویر آن» در روز سهشنبه مورخ ۲۲ خرداد ۱۴۰۳ رأس ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
اول از هر چیزی خدا را شکر میکنم تا فرصتی شد که امروز کنار هم باشیم، از خانم عطیه راهنمای عزیزم تشکر میکنم که این فرصت را در اختیار من قرار دادند تا بتوانم خدمت کنم، جایشان بسیار خالی است. خیلی دوست داشتم امروز بودند تا ببینم من رهجوی خوبی برای خانم عطیه بودم یا نه، در هر صورت سفر زیارتی هستند و امیدوارم ما را در همین ساعت دعا کنند. از خانم فریبا، نگهبان و دبیر عزیز سپاسگزارم که اجازه دادند من این جایگاه را تجربه کنم.
دستور جلسه کتاب ۶۰ درجه است، در ابتدای ورود به کنگره ۶۰ این کتاب را مثل سینی پذیرایی به ما میدهند، در حالی که همه ما همسفران و مسافران با حال خراب به اینجا میآییم، آنها با مواد مخدر تخریب دارند و ما تخریبمان دو چندان بیشتر است، آنها هم نمیدانند که چه آسیبی به خانوادههایشان میزنند، در نتیجه حال ما همسفرها خرابتر است. من هم وقتی میخواستم وارد کنگره ۶۰ شوم بسیار مقاومت میکردم، از خانم شرمینه تشکر میکنم که مسیر کنگره ۶۰ را به من نشان دادند.
مسافر من بسیار پیش فعال بودند و واقعا بریده بودم، هیچ کلاسی نمانده بود که نرفته باشم، هم بخاطر روحیه خودم و هم این که یک راهی برای درمان اعتیاد پیدا کنم، وقتی که جریان مصرفش را فهمیدم به خود میگفتم کجای کار من اشتباه بود؟ کجا کوتاهی کردهام به عنوان یک مادر؟ من که سایه به سایه مسافرم را مثل ذره بین زیر نظر داشتم، چطور غافل شدم؟ همیشه خود را سرزنش میکردم. هنگامی که این کتاب را به من دادند، با خود گفتم با این حال خرابی که دارم این کتاب چه میخواهد به من بگوید، من چندین سال کتابهای روانشناسی و همه نوع کتاب را خواندهام؛ این کتاب چه چیزی میخواهد به من بگوید؟ وقتی این کتاب را گرفتم تا یک هفته نگاهش نکردم.
بعد از یک هفته شروع به نگاه کردن تصاور آن کردم و فکر کردم مگر میشود یک کتاب این همه تصاویرهای بچهگانه ساده داشته باشد؟ اول فکر کردم نقاشیهای اعضای اینجا است که جناب مهندس برای تشویق آنها در کتاب خود قرار داده است و بعد دیدم که تصاویر چیز دیگری به من میگوید، این کتاب بسیار برای من جالب بود و از سادگی این کتاب بیشتر خوشم آمد، چه از نظر تصاویر، و چه از نظر نگارشی و مفاهیم بسیار به دل من نشست؛ خیلی پیچیدهاش نکردهاند. هر چیز پیچیدهای نمیتواند راه حل را به ما نشان دهد، مغز انسان در مقابل مسائلی که پیچیده است مقابله میکند. همیشه میگوییم از شنبه چون باید آنجا انرژی مصرف کنیم و برای همین همیشه برنامه را به عقب میاندازیم برای همین است که پس از ورود این کتاب را به ما میدهند، چون حال و هوای همه ما خراب بوده است، چون اگر یک کتاب سنگینتری بود هیچ وقت طرف آن نمیرفتیم.
من در تصاویری که ماشین است خودم را سرنشین دیدم، افکار منفی و ضد ارزشهایی که بی نهایت وجود من را گرفته بودند، دیدم که همه چیز در این تصاویر حال و هوای من است. تصاویر اول میگوید سریع تصمیم گیری نکن. نزدیک بود که یکبار چنان تصمیم گیری وحشت ناک و سریعی انجام دهم اما حالا که فکر میکنم، صبوری کردم و خدا را شکر که با صبوری از آن مسئله گذر کردم. این کتاب به ما آموزش میدهد که در مقابل این حوادث چه طور برخورد کنیم و اجازه ندهیم روح و جسم ما را مثل همان درخت پوسیده و موریانهها بخورند. ممنونم که به صحبتهای من گوش دادید.
دریافت امضا و تایید 30 سیدی در تاریخ 18 خرداد 1403:
تایپ: همسفر خدیجه (خدمتگزار سایت از لژیون دوم)
ویرایش و ارسال: همسفر فاطمه (خدمتگزار سایت)
همسفران نمایندگی ارتش
- تعداد بازدید از این مطلب :
189